کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز)
معرفی کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز)
کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز) نوشتهٔ سامانتا شنن و ترجمهٔ حسین شهرابی است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان فانتزی انگلیسی برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز)
کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز) [The Bone Season] حاوی یک رمان برای نوجوانان و جلد سوم از یک مجموعه است. این رمان که آن را فانتزی و پادآرمانشهری دانستهاند، سومین رمان منتشرشدهٔ نویسندهٔ بریتانیایی، سامانتا شنن است که در ۲۰ اوت ۲۰۱۳ انتشار یافت و سومین کتاب از یک مجموعهٔ کتاب هفتگانه است. داستان «فصل استخوان» در سال ۲۰۵۹ میلادی اتفاق میافتد. داستان حاوی ماجرای دختری ۱۹ساله به نام «پیج ماهونی» است که روشنبین است. او بهخاطر داستن این ویژگی، «رویانورد» صدا زده میشود. دخترک میتواند وارد ذهن دیگران بشود! او از این ویژگی برای خدمت به گروهی خلافکار در لندن استفاده میکند؛ گروهی که توسط نهادی به نام «قلمه» کنترل میشود. پیج پس از مدتی گیر میافتد و به اسارتگاهی مخفی در آکسفورد فرستاده میشود که موجودی ماورایی به نام «ریفیم» مسئول حفاظت و نگهداری از آن است. مردی اسرارآمیز به نام «آرکتوروس»، پیج را نزد خود میبرد تا او را به سلاحی مرگبار تبدیل کند؛ درحالیکه پیج فقط در فکر فرار و آزادی است. وقتی او به درون دنیای دسیسههای سیاسی و غیرسیاسی کشیده میشود، باید برای نجات زندگیاش بجنگد. اغلب، «فصل استخوان» را با مجموعه کتابهای هری پاتر مقایسه میکنند و سامانتا شنن را بهعنوان جی.کی. رولینگِ دوم میشناسند. کتاب فصل استخوان نامزد جایزهٔ بهترین کتاب فانتزی بریتانیا، نامزد جایزهٔ بهترین کتاب فانتزی گودریدز و از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز بوده است.
در کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز)، پیج ماهونی پس از جنگی خونین با دشمنانش، به جایگاهِ خطرناکی دست یافته است؛ او نَسابانوی لندن شده است؛ یعنی سرکردهٔ صنفِ روشنبینانِ لندن. پیچ برای رسیدن به چنین جایگاهی به «جکسن هال» خیانت کرده و حالا بسیاری از دوستانِ سابقش دشمن او شدهاند و دشمنانِ سابقش هم قدرتمندتر از قبل ضد او عمل میکنند. در این وضعیت متزلزل، او باید دنیای خلافکاران لندن را به ثبات برساند و جایگاه خودش را هم تثبیت کند؛ درعینحال، باید با حکومت «قلمه» بجنگد که روزبهروز تسلط بیشتری بر زندگی مردم انگلستان پیدا میکند و روزبهروز روشنبینان بیشتری را به بند میکشد. حالا قلمه ابزار تازهای پیدا کرده است؛ «حسسپر»؛ دستگاهی مرگبار که روشنبینان را شناسایی میکند و سربازان دیکتاتوری را بهسراغشان میفرستد.
خواندن کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فصل استخوان (کتاب سوم؛ قیام آواز)
«روحی در میانِ گُلها بود؛ دستش را به سمتم دراز کرد و پیغامی را برایم زمزمه کرد که نفهمیدم. وقتی من هم دستم را به سمتش دراز کردم، حارس دستم را گرفت. من زن بودم، سوارِ رنگپریده، سایهای که مرگ را میآورد. شب گیسوانم را با نورِ ستارگان شست. حارس با من رقصید، مثلِ همان بارِ قبلی؛ پوستش بر پوستم چه داغ بود. میخواستم کنارم باشد، گرداگردم باشد، درونم باشد. به همین خاطر دستم را به سویش دراز کردم، اما دندانهایش قلبم را درید.
دور شد. امارنطون هم در ذهنم رشد کرده بود. وقتی خون ریختم، الیزا رِنتوُن که لباسِ سبز پوشیده بود زیرِ یک برج چرخید و چرخید. آذرخش بر بلندترین منارش تازیانه زد و تاجی زرین بر زمین افتاد و خُرد شد.
برج در آیندهای نهچندان دور قد عَلَم کرده بود و روی خورشید را پوشانده بود. جایی، جکسن هال میخندید.
تکتکِ نفسهایش در درونِ جمجمهام طنین انداخت و به عدم میپیوست. خیال میکردم این اثیر است، اما سنگینیِ تنم را حس میکرد و بوی عرق را بر پوستِ زندهام میشنیدم. بر روی دندانهایم شن بود و بر لبهایم کاغذ.
خون در گوشهایم میغرّید. هیچ خاطرهای نداشتم از اینکه کجا هستم و اینجا چه میکنم و قبلش چه میکردم.
پایینتر از جناغِ سینهام تپشِ قلبِ دومی را حس میکردم؛ کُند و کاهل و خاکستری و ژرف در درونِ تنم بود. وقتی خواستم بنشینم تندتر و آشکارتر شد؛ ولی فهمیدم که نمیتوانم بنشینم. تنها صدایی که از من درمیآمد صدای خسخسِ نفسهایم بود. وحشتزده پشتم را قوس دادم و دستهایم را جلو بردم و مچهایم را به زنجیرهایی فلزی مالیدم. من را... غل و زنجیر کرده بودند. دستهایم را بسته بودند...
توی تاریکی به زنجیر میکشدت... زندگی و امید رو از وجودت پاک میکنه. وقتی یادِ صدایش و دستهای درازشدهاش افتادم که نویدِ امنیت میدادند به خود لرزیدم. فریادهات به موسیقیِ روحنوازش تبدیل میشه.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۲۷ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۵۲۷ صفحه