کتاب مطالعات تئاتر
معرفی کتاب مطالعات تئاتر
کتاب مطالعات تئاتر نوشتهٔ روبرت لیچ و ترجمهٔ مریم نعمت طاووسی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی شرحی از عناصر تئاتر مدرن.
درباره کتاب مطالعات تئاتر
روبرت لیچ در کتاب مطالعات تئاتر تلاش کرده است تا بنیانهای تئاتر مدرن، پیرامون پارهای از آرا و مشکلات مطرح در آن را شرح دهد و توجه را نسبت به موضوع مورد بحث در تئاتر غرب سوق دهد. این کتاب بر آن است تا ضمن طرح اندیشههایی پیرامون تئاتر مدرن غربی، توضیحات لازم را برای آشکارشدن موضوع ارائه دهد. لیچ پیوندهایی میان نظر و عمل در هنر تئاتر پیشنهاد کرده است. واکاوی و ارجاع به کار تئاترپیشگان، بازیگران، نمایشنامهنویسان، طراحان صحنه و کارگردانان، پیوندی میان مطالب نظری و عملی این اثر برقرار کرده است. این کتاب روشهایی برای اندیشیدن پیرامون تئاتر را پیش روی خواننده میگذارد. این اثر شامل هشت فصل است که عبارت است از «اجرا»، «متن»، «ریختار نمایشی»، «تئاتر و تاریخ»، «بازیگری»، «کارگردانی»، «صحنهپردازی» و «تماشاگر».
خواندن کتاب مطالعات تئاتر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران هنر تئاتر و دانشجویان رشتهٔ تئاتر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مطالعات تئاتر
«نمایشنامهنویس در تئاتر شکسپیری، همچون تئاتر یونان، احتمالاً مسئول نهایی به صحنه بردن نمایشنامه بود. شاید یکی از بهترین تصاویر افسانهای از نمایشنامهنویسی شکسپیر در رؤیای شب نیمهٔ تابستان ارائه شده باشد. پیتر کوئینس شاعر یکی از شخصیتهای این نمایشنامه برای مهار بازیگران بیشمارش به منظور برپایی یک نمایش تقلا میکند. وی گروه بازیگری را گردهم جمع میکند، نقشها را برای آنها بهطور خلاصه توضیح میدهد، بازیگر انتخاب میکند و نقشها را به بازیگران مناسب میسپارد. پیش از قرن بیستم، روش متداول برای بازیگران آن بود که به هر بازیگری تنها بخش خودش از نمایشنامه را بدهند. این بخش بر توماری بلند نگاشته میشد، همراه با نشانههایی از گفتار پیشین (سه یا چهار واژه) تا نشانگر آن باشد که کی گفتار خود را شروع کند. این همهٔ آن چیزی بود که از بازیگر انتظار میرفت تا بدان توجه داشته باشد. گذشته از این، کوئینس جلسات تمرین را برنامهریزی و سیاههای از لوازم صحنه تهیه مینماید، بازیگران را کارگردانی میکند، به محل ورود و خروج آنها اشاره مینماید، تلفظ آنها را درست میکند و پیرامون جایگاه شخصیت نمایشی در قصه گفتوگو مینماید. احتمالاً شکسپیر همین کارها را برای مردان شاه در تماشاخانهٔ «گلوبال» انجام میداد و بعدها در همان قرن، میدانیم که نمایشنامهنویس و بازیگر فرانسوی ژان باپتیست پوکلین مولیر در بداههٔ ورسای نشان میدهد که خود نمایشنامههایش را کارگردانی میکرد.
تا قرن هجدهم و نوزدهم، بهطور گسترده بازیگر ـ مدیرمسئول به صحنه بردن نمایشنامه در تماشاخانههای اروپا بود. در انگلستان، دیوید گاریک، ادموند کین (۱۷۸۹ ـ ۱۸۳۳) و هنری ایروینگ ازجمله بازیگران پرآوازهای بودند که نمایشنامههایی را به صحنه بردند. این دو تن میخواستند مطمئن باشند در زمانی که به صحنه میروند درست در کانون توجه قرار دارند، همراه نورپردازی فراوان که به منظور حضور ایشان بر صحنهٔ نمایش طراحی شده بود. ایروینگ تا شش ساعت بدون هرگونه وقفهای، حتی برای خوردن ناهار، تمرین میکرد. در تالار تماشاخانه مینشست و آنچه را که میخواست توضیح میداد. سپس بر به کارگیری هر بیان و هر حرکتی که همنوا با خواستهاش بود پافشاری میکرد. بردبارانه هر صحنه را بارها و بارها تمرین میکرد تا آن چیزی میشد که دقیقاً میخواست. خود در خانه تمرین میکرد (در نقش محوری). برای تمرین با دیگر بازیگران از «بازیگر جایگزین» استفاده میکرد تا به جای او بایستد. گروه تا پیش از اجرای نهایی اجرای او را هیچگاه نمیدید.
همه چیز در دهههای آخر قرن نوزدهم دگرگون شد، شاید با شکلگیری ناتورالیسم، زمانی که تماشاگران چیزی دقیق و زیرکانه، یا دستکم شکلی متفاوت میخواستند، چیزی که به زودی از دید تئاتری از مد افتاده تلقی شد. ناتورالیسم خواستار گروهی بازیگر بود که ضرباهنگ و کنشهای صحنهٔ نمایششان به نظر طبیعی برسد. برای چنین خواستهای به چشمی خارجی نیاز بود، چشمی که نسبت به شخصیتهای نمایشی مشخص بدون سوگیری بود و میتوانست همسان حقیقیِ «زندگی واقعی» را بیافریند.»
حجم
۳۳۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۰ صفحه
حجم
۳۳۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۰ صفحه