کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم
معرفی کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم
کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم نوشتهٔ اوبرت اسکای و ترجمهٔ زهرا توفیقی است. انتشارات پرتقال این رمان فانتزی را برای کودکان و نوجوانان بالای ۱۲ سال منتشر کرده است. این اثر حاوی جلد دوم از مجموعهٔ «جادوفروش» است.
درباره کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم
کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم رمانی است که شما را با «رین» و «اوزی» و مشکلاتشان آشنا و همراه میکند. چند ماه از ناپدیدشدن رین میگذرد و «اوزی» و «کلارک» حالا با «سیگی» و «پتی» زندگی میکنند. جز دلتنگی برای جادوگر، غمی نیست و اوزی کمکم دارد به شرایط زندگی جدیدش عادت میکند؛ البته هنوز در جورکردن رنگ لباسهایش مشکل دارد! عاقبتْ بعد از تماسی تلفنی از جادوگر، شبی طوفانی از راه میرسد و آرامششان را در هم میکوبد؛ شبی که در آن، اوزی پابرهنه و ناخودآگاه اما با چشمهایی باز و بیدار بهسمت اقیانوس به راه میافتد. ماجرا همینجا تمام نمیشود. پاهای اوزی انگار از هر فرصتی استفاده میکند تا او را بهسمت اقیانوس بکشاند. مهم نیست خواب باشد یا بیدار و در خانه باشد یا در مدرسه. چیزی در اعماق اقیانوس است که او را به خود فرا میخواند. رینِ جادوگر اما بیکار ننشسته است. ردپاهای جدیدی از پدر و مادر اوزی پیدا کرده و با اطلاعاتی تکمیلی برای پایان مأموریتش که پیداکردن والدین اوزی بود، برگشته است. این تنها دلیل برگشتن او نیست. رین بهدنبال کارآموز جادوگریاش میگردد و اعتقاد دارد که او کسی نیست جز اوزی که به نظر میرسد بالاخره به آرزویش رسیده و نیروهای خاصی دارد. جادوگر و رین تنها کسانی نیستند که از این ماجرا آگاهند. مردی به نام «رِی» در نیویورک دست به هر کاری میزند تا اوزی را گیر بیندازد و قدرتهای جدید پسرک را به دست آورد. این رمان حاوی جلد دوم از مجموعهٔ «جادوفروش» است.
خواندن کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان و نوجوانان بالای ۱۲ سال پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جادوفروش؛ به یک کارآموز جادوگری نیازمندیم
«رِی ریزورت نیویورک را خیلی خوب میشناخت، چون صاحب آنجا بود. تازه این فقط یکی از هتلهای کوچکش بود. اما جای جالبی بود و مشتریان خاص خودش را داشت؛ مشتریهای مسن و پولدارِ خاص خودش. مشتریهایی که هتلهای امروزیتر رِی را نمیپسندیدند.
رِی روی یک صندلی طلایی با کوسنهای خیلی تپلمپل کنار شومینهای طلایی نشسته بود و اوزی و سیگی را که توی لابی طلایی به اینسو و آنسو میرفتند، نگاه میکرد. خیالش راحت شده بود که حالا دیگر اوزی زیر سقف عمارتی است که خودش روی آن کنترل کامل دارد.
به دختر و پسر نگاه کرد که با مارگو حرف زدند و بعد از پلهها بالا رفتند. این را هم باید بگوییم که رِی دنچ آدمی بابرنامه و منظم بود و البته به شکل ناخوشایندی خودخواه. پولدار به دنیا آمده بود و لای پر قو بزرگ شده بود و حالا هم ثروت هنگفتش را پارو میکرد. آدم عجیبی بود، ولی نه از آن عجیبهای خوب... بامزه و جالب نبود، فقط لوس بود و بیاعصاب. هدفش توی زندگی همین بود که از هر چیزی، بیشترین مقدارش را به دست بیاورد. چون هنوز همهچیز نداشت، خیال میکرد به اندازهٔ کافی به دست نیاورده.
تنها معضل رِی این بود که نمیتوانست از نیویورک بیرون بزند. حتی با فکر ترک کردن آن شهر، مضطرب میشد و همین باعث میشد احساس ضعف و ناتوانی کند. اگر بهش میگفتند یک فهرست از ویژگیهای منفی و مثبتش را بنویسد، تنها چیزی که توی ستون منفیها مینوشت، ناتوانیاش در ترک کردن شهر نیویورک بود. ولی از آنطرف زیر مثبتها طوماری مینوشت که اگر یکی بازش میکرد، توی دستهایش که جا نمیشد هیچ، دنبالهاش روی زمین کشیده میشد.
چارلز اشتباه کرده بود که سالها پیش، وقتی پدر و مادر اوزی را دزدید، پسرک را هم نگرفت. اما خب اوزی از دست آدمهایشان فرار کرده و قایم شده بود و آنها هم خیال کرده بودند که دیگر مرده. یکی از اشتباهترین قدمهایی که چارلز برداشت، همین بود. البته خب چارلز دیگر مرده بود و حالا رِی میخواست ماجرایی را تمام کند که سالها پیش شروع شده بود.
از روی صندلیاش بلند شد و قدمزنان از کاشیهای طلایی عبور کرد تا به میز پیشخان رسید.
«مارگو!»
مارگو با لحن سردی جواب داد: «بله، آقای دنچ؟»
«دیدم با اون بچهها حرف میزدی.»
بیروح و سرد جواب داد: «بله.»
کارکنان ریزورت نیویورک از آقای دنچ دل خوشی نداشتند. روزهایی که او به آنها سر میزد، روزهای بدی بود. طوری با بقیه حرف میزد که حس میکردند میخواهد ایراد بگیرد یا دنبال بهانهای است که بعداً بهخاطرش توبیخشان کند.
رِی بااینکه خیلی خوب میدانست اوزی و سیگی آنجا چه میکردند، پرسید: «چیکار داشتن؟»
«هیچی. منتظر کسی هستن.»
«نگفتن کی؟»
«نه.»»
حجم
۵۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۵۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
نظرات کاربران
از جلد اول تا آخر، داستان به بهترین شکل شروع شد و به بهترین شکل پایان یافت. عالی بود؛ دلم برای شخصیت ها تنگ میشه
به بهترین شکل شروع و به بهترین شکل پایان یافت بی صبرانه منتظر ترجمه ی جلد بعدی هستم 🙃😉🩵
عالی بود شاید داستان به نظر بعضی ها کند پیش بره ولی قلم عالی ای داشت