دانلود و خرید کتاب ریاح جلال توکلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ریاح اثر جلال توکلی

کتاب ریاح

نویسنده:جلال توکلی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ریاح

کتاب ریاح داستانی بلند دربارهٔ مقاومت مردم فلسطین نوشتهٔ جلال توکلی است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ریاح

داستان کتاب ریاح دربارهٔ چگونگی نفوذ یهودیان در کشور فلسطین‌ با استناد به دست‌نوشته‌های یک رزمندهٔ مسلمان فلسطینی است. ماجرای داستان دربارهٔ پسری است به نام اسماعیل که با خانواده‌اش ‌در مزرعه‌ای در فلسطین زندگی می‌‌کنند. او در قالب خاطراتش ‌مواردی چون چگونگی نفوذ عوامل بیگانه و یهودی‌‌ها به‌عنوان کارگر در مزارع فلسطینی‌ها، سرگذشت پسری به نام ریاح که والدینش را از دست داده است، آغاز ادعای مالکیت یهودیان بر فلسطین با تکیه بر آیات تورات، تلاش دشمنان برای بیرون‌کردن وی و خانواده‌اش ازفلسطین، به آتش کشیدن خرمن مزرعه، فروش تکه‌‌ای از مزرعه به‌ کارگر یهودی جهت تأمین مخارج بیمارستان فرزند خانواده، آتش‌زدن درخت زیتون مزرعه توسط یهودی‌‌ها و فوت پدر، خروج ‌ارتش انگلیس از فلسطین، شورش صهیونیست‌‌ها در سال ۱۹۴۸ و قتل عام اعراب و آوارگی اعراب در اردوگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را بیان کرده است.

خواندن کتاب ریاح را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات مقاومت و پایداری پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ریاح

«چهرهٔ خندان اسماعیل همراه با قطراتی که آرام‌آرام در محفظهٔ پلاستیکی سرُم می‌چکد، در سراسر رگ‌هایم حرکت می‌کند و مرا از یاد او لبریز می‌کند. دلم برایش عجیب تنگ شده است. انگار سرمی از خاطرات اسماعیل به من وصل کرده‌اند.

به همان اندازه که پلک‌هایم سنگین شده‌اند، در پاهایم احساس بی‌وزنی می‌کنم؛ مثل این است که تمام وزنشان را ریخته‌اند روی پلک‌هایم.

سرم مانند تخته‌سنگی روی بالش باقی می‌ماند و پاهایم کم‌کم از روی تخت کنده می‌شوند و به پرواز درمی‌آیند؛ کشیده می‌شوند و در فضای قیرگون گم می‌شوند و بعد... .

باز هم جاده‌ای بی‌انتهاست و کامیونی از نفس افتاده و تکان‌های شدیدی که موج درد را از کتف چپم به تمام بدنم حرکت می‌دهد. توی تاریکی، هیچ‌کس پیدا نیست، ولی از روی هق‌هق گریه‌ها، صاحب صدا را تشخیص می‌دهم. می‌دانم که بیخ گوش هم دارند از اسماعیل حرف می‌زنند و یا حتی به او فکر می‌کنند، اما چگونه می توانم به آن‌ها بفهمانم که او زنده است.

به‌سختی در جایم نیم‌خیز می‌شوم. صدا از گلویم خارج نمی‌شود. بی‌فایده است، کسی حرف مرا باور نخواهد کرد. حتی وقتی ماجرا را برای ابوعمار تعریف کردم، با آنکه قبلاً به‌سختی گریه کرده بود، خندید و گفت: «پس پیرمرد تا دم آخر هم دست از شوخی‌هایش برنداشته!»

دیگر خودم هم به شک افتاده‌ام. چیز زیادی در خاطرم نمانده. هروقت که می‌خواهم به آن لحظه فکر کنم، تاول‌های چرکینی که پشت‌سرهم سر باز می‌کنند و توده‌ای از آتش و دود را به بیرون می‌پاشند، تمام ذهنم را اشغال می‌کنند. دیروز، دکتر گفت که اثر موج انفجار است. به خودم که نه، به ابوعمار که برای عیادت از مجروحان آمده بود. اگر به مزرعه برگردیم، به همه ثابت می‌کنم که هذیان نمی‌گویم. آنجا یک درخت هست؛ یک درخت زیتون۱...

می‌گویم باید برگردیم. کسی صدایم را که انگار از ته چاه بالا می‌آید در میان زوزهٔ کامیون و صدای انفجارها نمی‌شنود؛ یا می‌شنود و محلم نمی‌گذارد.

بلند می‌شوم و تا اتاقک راننده تلوتلو می‌خورم. در آن تاریکی، دستم را به هرجایی که بند می‌کنم، شاخهٔ درختی است؛ و حتماً درخت زیتون؛ شاید در جنگلی از زیتون راه می‌روم. پایم به تنهٔ خشکیدهٔ درختی که درازبه‌دراز افتاده است گیر می‌کند و با تمام هیکلم محکم به اتاقک راننده برخورد می‌کنم.

ـ برگرد... تو را به خدا برگرد... .»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان