کتاب جیپ در تلویزیون
معرفی کتاب جیپ در تلویزیون
کتاب جیپ در تلویزیون و داستانهای کرات دیگر نوشتۀ جانی روداری با ترجمۀ مسعود جواهری چینی جانی در نشر افکار به چاپ رسیده است. این کتاب مجموع ۱۹ داستان کوتاه از روداری، نویسندۀ ادبیات کودک و نوجوان است.
درباره کتاب جیپ در تلویزیون
این کتاب شامل ۱۹ داستان از جانی روداری نویسندۀ ادبیات کودک و نوجوان است. در داستانهای این مجموعه به یکباره متوجه میشوید که موجودات فضایی به یخچال خانه شما حمله کردهاند و چون باید در جای سرد زندگی کنند و زمین گرم شده و باید تا زمستان صبر کنند، میهمان یخچال شما هستند. یا یک تخممرغ پیدا میکنید که خیلی رنگ متفاوتی دارد و آن را میشکنید و میبینید موجودات فضایی روی میز شما مشغول شهرسازی میشوند. اینها اوج تخیل جانی روداری نویسندۀ ایتالیایی و در واقع تخصص اوست؛ استفاده از چیزهایی که وجود ندارند و شما میتوانید آنها را به وجود بیاورید. این کتاب تخیل ناب نویسندهای توانا است که میتواند کودکان را سرگرم کند.
عنوان داستانهای این مجموعه به قرار زیر هستند:
بَه! دوبار هم بَه!
ماجرای یک آدمخواری
در تعقیب دزد
اهالی کرهٔ مریخ به لاتین حرف میزنند
پسر بچهیی که ارزش سه ماهواره را داشت
گاریبالدی، گالیله گالیلهیی و جیپ
مامان گربهها
داستانهای کرات دیگر
کارپایاییها و برج پیزا
دلفینا در رقص
آدمک مصنوعییی که میخواست بخوابد
همهاش با یک سوسمار شروع شد
شاهزادهٔ بستنی
ده کیلو ماه
جهانی در تخممرغ
هواپیمای ناشناخته
خانهٔ پرنده
موتی و پاکتو
۱- شمایل عالیرتبهٔ کرونلیوز
۲ – صفحهٔ سحر شده
خواندن کتاب جیپ در تلویزیون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران ادبیات کودک و نوجوان پیشنهاد میکنیم.
درباره جانی روداری
جانی روداری (۲۳ اکتبر ۱۹۲۰–۱۴ آوریل ۱۹۸۰) نویسندۀ ادبیات کودک و نوجوان و روزنامهنگار اهل ایتالیا بود که بیشتر بهدلیل آثارش در زمینۀ ادبیات کودکان مشهور است. روداری بهخاطر داستانهای فانتزیاش که مسائل اجتماعی دنیای واقعی را در بر میگرفت، شهرت پیدا کرد. در ۱۹۷۰، او اولین و تا به امروز تنها ایتالیایی بود که برندۀ جایزۀ هانس کریستیان آندرسن برای نویسندگی شد؛ یکی از بالاترین افتخارات بینالمللی در ادبیات کودک.
جانی روداری در ۲۳ اکتبر ۱۹۲۰ در شهر اومنیا در شمال ایتالیا به دنیا آمد. او که در آغاز کار به آموزش کودکان علاقه داشت، ابتدا در یک مدرسۀ ابتدایی شروع به تدریس کرد و سپس بهعنوان خبرنگار روزنامه مشغول به کار شد. بر اساس تجربۀ قبلی، ویراستاران از او خواستند که برای بخش کودک روزنامه بنویسد و کار نمادین خود را در ادبیات کودک آغاز کند. در ۱۹۶۰ او مطالب کافی برای انتشار اولین کتاب خود با عنوان «قافیههای مهد کودک در آسمان و روی زمین» را نوشت.
۲ سال بعد، او مجموعۀ داستانهای موفق خود را با نام «قصههای تلفنی» منتشر کرد که برخی آن را شاهکار او میدانند. روداری در دهههای بعد به تولید انواع ادبیات محبوب ادامه داد و جایگاه خود را بهعنوان نامی آشنا در ایتالیا به دست آورد. او همزمان سهم زیادی در جنبش اصلاحات آموزشی کشور داشت.
روداری بهدلیل کمکهایش به ادبیات کودکان، جوایز مهم بسیاری در طول زندگیاش دریافت کرد و امروزه او بهعنوان مهمترین نویسندۀ کودکان قرن بیستم ایتالیا در نظر گرفته میشود و کتابهایش به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شدهاند؛ از جمله به فارسی.
بخشی از کتاب جیپ در تلویزیون
«در سمت راستش، روی مبلی دیگر، برادر کوچک جیپ، فیلیپو بیندا، معروف به فیلیپ، چمباتمه زده بود. او هم، برای راحتی، کفشهایش را در آورده بود و نامرتب در جاهای مختلف، کف اتاق رها کرده بود.
علیرغم تفاوت سنیشان، باشگاههای فوتبال، این دوبرادر را از هم متمایز میکرد: جیپ طرفدار باشگاه اینتر و فیلیپ طرفدار باشگاه میلان بود، ولی این جریان چندان اهمیتی برای داستان ما ندارد، ماجرای اصلی به سر ساعت ششوسیوهشت دقیقه برمیگردد، زمانی که جیپ در یک آن، مور موری در پاهایش، در واقع نوعی خارش در داخل پا نه روی پوستش، احساس میکند.
در ساعت ششوسیونه دقیقه، جیپ احساس کرد توسط نیروی ناشناختهیی بهطرز غیر قابل تحملیدارد کشیده میشود. از روی مبل به پرواز در آمد، چند لحظهیی در هوا مثل موشکآمادهٔ پرتاب به فضا، تکانهایی کوچک خورد، و در حال پرواز اتاق را طی کرد و سر و ته به درون تلویزیون پرتاب شد.
مجبور شد سریع پشت صخرهیی پنهان شود تا از تیرهای سرخپوستان که از هر طرف پرتاب میشدند خود را در امان نگاه دارد. بههرحال، با نگاهی متعجب از زاویهٔ جدید، به اتاق خیره شده بود، به مبل خالی، همان که کفشهایش نزدیک پایههایش مانده بود و مبلی که فیلیپ اشغال کرده بود و صداهای عجیبی از خود در میآورد: «به! دوبار هم به! چگونه توانستی؟ حتی شیشهٔ تلویزیون هم نشکسته.»
«فیلیپ، چه میدانم چطور انجام دادهام.»
«ولی دقیقا مثل پن نای سفید داخل صفحهٔ تلویزیون هستی. از کجا رد شدی؟»
«فیلیپ، چه میدانم از کجا رد شدم.»
«دست مریزاد! سه بار هم! ولی یک ذره خودت را بکش کنار، چون نمیگذاری خوب ببینم.»
«فیلیپ، آخه چه جوری با اینهمه تیر؟»
«حسابی ترسو هستی. بههرحال من که چیزی نمیبینم.»
حجم
۱۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه