کتاب هوش عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد مدیران

کتاب هوش عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد مدیران نوشتهٔ پوریا حسینی راد است. انتشارات اندیشه احسان این کتاب در حوزهٔ کسب‌وکار را منتشر کرده است.

درباره کتاب هوش عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد مدیران

پوریا حسینی راد در کتاب هوش عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد مدیران بیان کرده است که روحیات و رفتارهای رهبران، محرک‌های نیرومند موفقیت کاری به شمار می‌روند، بنابراین وظیفهٔ اصلی مدیران ارشد رهبری عاطفی است و این امر مستلزم آگاهی مدیران از هوش عاطفی، چگونگی به‌کارگیری آن و آگاهی از اثرات این مفهوم بر عملکرد آن‌ها است. هدف اصلی نویسنده در این اثر بررسی رابطهٔ بین هوش عاطفی و عملکرد مدیران دبیرستان‌های منطقه ۱۲ و ۱۳ شهر تهران است. جامعهٔ آماری تحقیق را کلیه مدیران دبیرستان‌های منطقه ۱۲ و ۱۳ شهر تهران به تعداد ۹۱ نفر تشکیل می‌دهند که بهروش سرشماری تمامی مدیران به‌عنوان نمونهٔ آماری تحقیق انتخاب و در نظر گرفته شدند. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. نویسنده در پژوهش خود به این موضوع پی برده است که در بین مؤلفه‌های هوش عاطفی، مهارت‌های اجتماعی بیشترین تأثیر را بر روی عملکرد مدیران اعمال کرده است.

خواندن کتاب هوش عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد مدیران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران حوزهٔ کسب‌وکار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هوش عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد مدیران

«هوش عاطفی یکی از متغیرهای اصلی این تحقیق می‌باشد که در رابطه با آن نظریه‌ها و دیدگاه‌های متعددی مطرح شده است. یکی از دیدگاه‌هایی که مورد توجه اغلب محققان بوده است، دیدگاه هوش عاطفی "گلمن"(۱۳۸۳) می‌باشد که در آن هوش عاطفی در دو حوزه شایستگی‌های اجتماعی و شایستگی‌های شخصی تجزیه و تحلیل شده است و بر این اساس مؤلفه‌های هوش عاطفی در پنج بعد همدلی، مهارت اجتماعی، خودآگاهی، خود کنترلی و خود انگیزی شناسایی شده‌اند. دیدگاه بعدی در این زمینه، الگوی شبکه شایستگی‌های عاطفی "گلمن و بویاتزیس"(۲۰۰۳) است که یک بازنگری در مدل قبلی است. در الگوی جدید چهار بعد هوش عاطفی شامل آگاهی اجتماعی، خودآگاهی، مدیریت روابط و خود مدیریتی است که در قالب شایستگی‌های اجتماعی و شایستگی‌های شخصی شناسایی شده است. الگوی بعدی که در رابطه با هوش عاطفی مطرح شده است، دیدگاه "مایر و سالوی" (۱۹۹۷) است. در این دیدگاه هوش عاطفی توانایی ادراک عواطف، جهت دست‌یابی به عواطفی سازنده که به کمک آن‌ها بتوان به ارزیابی افکار، فهم عواطف و دانش عاطفی خود پرداخت و با استفاده از آن بتوان موجبات پرورش احساسات و رشد هوشی خود را فراهم ساخت (سیاروچی، ۱۳۸۳، ۴). بر اساس این تعریف هوش عاطفی شامل چهار بعد ادراک، ارزیابی و ابراز عواطفی، مدیریت و تنظیم عواطف، درک و فهم عاطفی و تسهیل عاطفی فکر می‌باشد. دیدگاه‌های متعدد دیگری نیز در رابطه با هوش عاطفی مطرح شده است که از آن جمله می‌توان به دیدگاه "داویس و همکارانش" (۱۹۹۸)، هوش عاطفی "بار-آن"(۱۹۹۵)، مدل هوش عاطفی در محیط کار (جردن و هارتل، به نقل از خائف الهی و دوستار، ۱۳۸۲) اشاره کرد. در پژوهش حاضر برای سنجش هوش عاطفی از مدل گلمن (۱۳۸۳) استفاده شده است که دلیل این انتخاب، جامع بودن این مدل و کاربرد آن در پژوهش‌های مختلف داخلی و خارجی می‌باشد.

متغیر اصلی دیگر این تحقیق عملکرد است. در تعریفی، عملکرد عبارت است از مجموع رفتارهای مرتبط با شغل که افراد از خود نشان می‌دهند. (گریفین، ۱۳۷۴، ۱۳۲) در یک تعریف نسبتاً جامع عملکرد عبارت است از کارایی و اثر بخشی در وظایف محوله به علاوه بعضی داده‌های شخصی نظیر کارآفرینی، تأخیر حضور بر سرکار، غیبت و کندی در کار که در این تعریف کارایی به معنای نسبت بازده بدست آمده به منابع بکار رفته می‌باشد و اثر بخشی عبارت است از میزان دست‌یابی به اهداف از پیش تعیین شده. از سوی دیگر، عواملی همانند غیبت، کندی در کار، تأخیر و حادثه‌آفرینی، می‌توانند معیارهای مناسبی جهت سنجش عملکرد باشند. (رابینز۲، ۱۹۹۱، ۳۶۱) مدل‌های متعددی در رابطه با عملکرد مطرح شده است از جمله دیدگاه "شرمرهون"(۲۰۰۲) که در آن عملکرد تابعی از توانایی، حمایت و تلاش تعریف شده است. از نظر رابینز (۱۳۷۴) عملکرد شغلی تحت تأثیر عواملی از قبیل توانایی، شخصیت، یادگیری، انگیزش و فشار روانی می‌باشد. در این دیدگاه عملکرد تابعی از توانایی و انگیزش می‌باشد. یکی از جامع‌ترین مدل‌های عملکرد از سوی "هرسی و گلدسمیت"(به نقل از هرسی و بلانچارد، ۱۳۷۲) مطرح شده است که به مدل "اچیو" معروف است. در این مدل عملکرد تابعی از هفت مؤلفه می‌باشد که عبارتند از: توانایی، وضوح، حمایت سازمانی، انگیزه، ارزیابی، اعتبار و محیط. در پژوهش حاضر نیز به دلیل اهمیت و شهرتی که مدل اچیو در تحقیقات مختلف دارد، این مدل مبنای سنجش عملکرد قرار گرفته است.»