کتاب کتاب منتخبات
معرفی کتاب کتاب منتخبات
کتاب «کتاب منتخبات» برگزیده اشعار احمدرضا احمدی است که نشر افکار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب منتخبات
در «کتاب منتخبات» از همهٔ دفترهای شعر و نثر احمدرضا احمدی نمونههایی آمده است. این دفترها از این قرارند:
از کتاب: طرح
از کتاب: روزنامهٔ شیشهای
از کتاب: وقت خوب مصائب
از کتاب: ما روی زمین هستیم
از کتاب: نثرهای یومیه
از کتاب: هزار پله به دریا مانده است
از کتاب: قافیه در باد گم میشود
از کتاب: لکهای از عمر بر دیوار بود
از کتاب: ویرانههای دل را به باد میسپارم
از کتاب: از نگاه تو در زیر آسمان لاجوردی
خواندن کتاب منتخبات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر احمدرضا احمدی پیشنهاد میکنیم.
درباره احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی در سال ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را بهعنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. احمدرضا احمدی ۲۰ تیر ۱۴۰۲ در ۸۳ سالگی در تهران درگذشت. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۵ بهعنوان شاعر برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.
بخشی از کتاب منتخبات
«اندوه پنجره
۱
هرکه سخن گوید
و هرکه راهی در پیش گیرد
روزی در خود خواهد نشست
و چون در خود نشیند
بر چشمان و بر آوای او پنجرهٔ دودزدهای خواهند نشاند
۲
هرکه از سلاح تهی است
و آنکه در دست تازیانه دارد
چون به بام خوانندش
در نردبان نخست، شک خواهد کرد
و چون به بام شود خواهد دید
که آسمان چه آبی و چه سیاه
از بیحوصلگی
جامههای برطنابآویختهٔ مردان و زنان مجرد را میشمارد
۳
بزرگترین اعتمادها بزرگترین بیاعتمادیها را خواهد زاد
کوچکترین شکها امید را خواهد کاشت
گشن بیخترین راستها تصویر دگرگون و راجع یک دروغ است
اندوه، از آنست که این دروغ را میتوان با هر رنگی نگاشت
هر کس ندا درنداد و آوا را در خویش بند کرد
بر خویش بیاعتماد بوده است
تنهایی اگر سیم خاردار، آبی آسمان و زرد زمین باشد
هدیهٔ من است برای من
که خود را در سبد آگهیها مصلوب نکردم.
تاریخ از کسی دعوت نکرده است که جام آوای خویش را به افتخار خود بنوشد
اگرچه هر بامداد
مردمان قهرمانباره در زنبیل آگهیها میکاوند.
۴
بارورترین مسئولیتها تعقیب بیرحمانه و ریاکارانهٔ یک غرور است
غرور را هر جا میتوان کاشت و چید:
بر میزهای چرکین ادارات
بر بیمهنامههای عمر
بر نگاههای شکریز معلمان در صبحگاه روزی تابستانی
بر نگین انگشتر پیر دختران
بر ساعت خفتهٔ میدان شهر
بر زنجیر ساعت گزمهها
که در بند آورندهٔ رویاست
ما دو تن بودیم
خویش را در جام غرور آویختیم
غرور میوهٔ او بود
چون لبخند که میوهٔ کودکان است
غرور برای من یادبود خشنترین گزمهها بود
غرور که هر صبح در آینه به دیدارم میآمد
پیلهوران سبد غرور ما را به بازار بردند
غرور! غرور!
خریداری نبود.
۵
هر که سخن گوید
و هر که راهی در پیش گیرد
روزی در خود خواهد نشست
من در خویشتن نشستم
همه چیز و همه کس
از درونم کنده شده بود
حوض پرماهی، گلدانهای شمعدانی، تصویرهای قفس پرندگان،
به تماشای عید شهر رفته بودند.
۶
آنکه شکیباست خواهد ماند
آنکه ناشکیباست خواهد گفت
نخواهم رفت
۷
در آخرین رفتنها بازگشت خواهد بود
در نخستین آمدنها رفتن خواهد بود
هیچکس آخرین سکهٔ خود را در روز قحطی به بازار نخواهد برد
بماند!
بماند!
بماند!
که امروز، دیروز ــ پل گذشته و آیندهٔ من و ما ــ خواهد فسرد
ما فسرده خواهیم شد تا کودکان حافظه و رویای خویش را آذین بندند
و در یاد آر
که ما آمدهایم تا
فانوس الوان حافظهٔ دیگران باشیم
۸
آنکه شکیباست خواهد ماند
۹
ما دو تن بودیم
به میدان بازگشتیم
کبوتران رفته بودند
میدان، اندوه شب را در خود نشانده بود.
هر کس میگفت:
رفت! رفت!
هیچکس نگفت
در هر رفتن بازگشتن خواهد بود
و هر رفتن بازگشتن است
۱۰
امروز صبح کودکان و پیران دریا، تند
که پرده با کولیترین رنگهایش
نخواهد توانست
اندوه دیرین پنجره را پنهان کند.»
حجم
۱۲۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۱۲۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
نظرات کاربران
نپسندیدم شعر نو می تواند لطیف تر باشد
خوب وعالی
توی گردونه ی طاقچه گرفتم این کتابو و چقدر خوب که خوندمش، اشعار پرمعنی و مفهومی