کتاب مزرعه کوزه گر
معرفی کتاب مزرعه کوزه گر
کتاب مزرعه کوزه گر نوشتهٔ آندرآ کامیلری و ترجمهٔ بنفشه شریفی خو است. نشر قطره این رمان پلیسی ایتالیایی را منتشر کرده است. این اثر حاوی کاوشگریهای کمیسر «مونتالبانو» است و در سال ۲۰۱۲ جایزهٔ «دشنهٔ بینالمللی انجمن نویسندگان ادبیات جنایی» را دریافت کرده است.
درباره کتاب مزرعه کوزه گر
کتاب مزرعه کوزه گر حاوی یک رمان پلیسی معاصر است که در ۱۷ فصل نوشته شده است. آندرآ کامیلری از سال ۱۹۹۴ با رمان «شکل آب»، نگارش «ماجراهای کمیسر مونتالبانو» را آغاز کرد. «سالوو مونتالبانو» کارآگاهی سیسیلی است که در ادارهٔ پلیس شهرِ خیالی «ویگاتا» در سیسیل خدمت میکند. کامیلری نام این پرسوناژ را بهدلیل علاقه و ارادتش به «مانوئل باثکث مونتالبان»، پلیسینویس برجستهٔ اسپانیایی برگزید. وجوه تشابه بین پِپه کاروایو، کارآگاهِ خصوصی آفریدهٔ باثکث مونتالبان و کمیسر مونتالبانو متعدد است؛ خوشخوراکی از جملهٔ آنها است. کامیلری هم در شرح شکمچرانیهای این کارآگاه پرطرفدار مفصل قلمفرسایی کرده است. کامیلری ماجراهای کمیسر مونتالبانو را به گویش سیسیلی نوشته است و همین امر به رمانهایش حلاوتی خاص بخشیده و شاید مهمترین عامل محبوبیتشان بوده باشد. تلویزیون ایتالیا با اقتباس از این آثار سریالی ساخت که تعداد علاقهمندان به ماجراهای مونتالبانو را بهشکلی چشمگیر بالا برد.
خواندن کتاب مزرعه کوزه گر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایتالیا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آندرآ کامیلری
آندرآ کامیلری در سال ۱۹۲۵ به دنیا آمد. او از محبوبترین نویسندگان ایتالیا و پرآوازهترین پلیسینویس این کشور است. در سال ۱۹۹۲ رمان «فصل شکار» را نوشت که اثری پرفروش شد. از ۱۹۹۴ با رمان «شکل آب»، نگارش «ماجراهای کمیسر مونتالبانو» را آغاز کرد. «سالوو مونتالبانو» کارآگاهی سیسیلی است که در ادارهٔ پلیس شهرِ خیالی «ویگاتا» در سیسیل خدمت میکند. در سال ۲۰۰۸ برای رمان «مرگ آمالیا ساچردوته» موفق به کسب جایزهٔ بینالمللی آر.بی.اِی ویژهٔ نوشتارِ جنایی شد که مبلغش ۱۲۵.۰۰۰ پوند است و گرانترین جایزهٔ ادبیات پلیسی محسوب میشود. در سال ۲۰۱۲، رمان «مزرعهٔ کوزهگر» به قلم او، جایزهٔ «دشنهٔ بینالمللی انجمن نویسندگان ادبیات جنایی» را برایش به ارمغان آورد.
بخشی از کتاب مزرعه کوزه گر
«با هم صبحانه خوردند و لیویا به قصد رفتن به دفتر کارش از خانه خارج شد. به محض تنها شدن مونتالبانو دوشاخهی تلفن را از پریز کشید. بعد کمی در آپارتمان گشت زد. دوشی گرفت و لباس پوشیده یک ساعت دیگر را صرف سیگار کشیدن و خیره شدن به منظرهی زیبای بیرون پنجرهی عظیم خانهی لیویا کرد. تصمیم گرفت از بوکاداسه بزند بیرون و برای دیدن آکواریوم به جِنُوا برود. مجبور شد در صفی طویل منتظر بماند اما بالاخره بعد از حدود نیم ساعت وارد شد. بقیهی صبحش را، مسحور و شیفته، در میان ماهیها و موجودات زیبای دریایی گذراند. برای ناهار هم به غذاخوریای رفت که لیویا پیشنهاد کرده بود. اغلب به هر جا سفر میکرد، خودش را با آشپزی سنتی محل وفق میداد. مطمئن بود حتی اگر روزی از کوههای برهوت افغانستان سر در بیاورد، پیشخدمت چیزی شبیه این به او خواهد گفت:
«غذای اصلی کرم آبپزه با سوسک سرخ شده» و او هم با طیب خاطر قبول خواهد کرد.
این بار پیشخدمت پرسید: «سس پستو؟»
«البته.»
اما وقتی پیشخدمت لیست غذاهای اصلی را که همه با ماهی درست شده بودند برایش از بر خواند، احساس کرد نمیتواند بعد از صبح دلپذیری که با این موجودات زیبا سپری کرده بود، خودش را راضی به خوردنشان کند.
«میتونم یه استیک گوساله به سبک میلانی سفارش بدم؟»
«البته که میتونید! به شرط اینکه تو میلان باشید!»
سر آخر مجبور شد ماهی سرخشدهی لذیذی سفارش بدهد که در تمام طول غذاخوردن بر وجدانش سنگینی میکرد و طلب بخشش کرد. برگشت به بوکاداسه و روی تخت دراز شد. حدود ساعت چهار بعدازظهر بیدار شد و روبهروی پنجرهی بزرگ سرش را به خواندن روزنامهای که سر راه خریده بود گرم کرد. انگار داشت مناسک روزهای بازنشستگیاش را تمرین میکرد. احساسی آمیخته از حیرت و اندوه به دلش نشست.
لیویا ساعت شش برگشت.»
حجم
۱۹۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱۹۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
خواندن نسخه چاپی چیزی که بیشتر از همه چشمم رو گرفت ترجمه ی بی نقص بود.