کتاب جسد زیر پیانو
معرفی کتاب جسد زیر پیانو
کتاب جسد زیر پیانو نوشتهٔ مارته جاسلین و ترجمهٔ نشاط رحمانی نژاد است و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعه کارآگاه آگی مورتون است. کتاب معمایی هوشمندانه و جذابی با نقشآفرینی کارآگاه جوان، آگاتا کارولین مورتون و دوستش هکتور که روایتی خیالی از کودکیهای آگاتا کریستی و محبوبترین مخلوق او یعنی هرکول پوآرو را یادآوری میکند.
درباره کتاب جسد زیر پیانو
آگی مورتون در سال ۱۹۰۲ در شهر کوچکی در سواحل انگلستان زندگی میکند. آگی ماجراجو و خیالپرداز اما خجالتی است و از زمان مرگ پدرش زندگیاش یکنواخت بوده… تا آن روز سرنوشتساز که با مهاجر دوازدهسالۀ بلژیکی، هکتور پرو روبهرو میشود و بعد هم جسدی را زیر پیانوی کلاس موسیقی پیدا میکند! همینطور که تعداد مظنونها بالا میرود، ترس از خطر قتل شهر را به هم میریزد. آگی و دوست جدیدش تصمیم میگیرند هرطور شده معمای این قتل را حل کنند؛ آنها به کنجکاوی سیریناپذیر و مهارتهای استدلالیشان تکیه میکنند تا بتوانند این پرونده را حل کنند، چون آگی مطمئن است که میتواند قاتل را پیدا کند.
خواندن کتاب جسد زیر پیانو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان دوستدار داستانهای معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جسد زیر پیانو
«ابتدا داستان دوست جدیدی را که پیدا کردهام، تعریف میکنم و جسد را برای بعد میگذارم. این کارم طبق همان رسم قدیمی داستانسرایی است. اول خواننده را با صحنههای لذتبخش، صحبتهای سرزنده و معرفی چند شخصیت دلانگیز مست میکنی و بعد... آهان! یکهو سروکلهٔ یک جسد پیدا میشود!
دوستی که پیدا کردم بانوی جوان شایستهای نبود که مامان یا مامانبزرگ جین معرفی کرده باشند. نه، یک بچهٔ خارجی بود. راستش را بگویم کمی هم عجیبوغریب بود. ولی قصد داشتم روشنفکر باشم، چون معمولاً همینطور یکهویی یک دوست سر راهم سبز نمیشد؛ بهجز دوستهایی که برایم در نظر گرفته شده بودند. به اندازهٔ یک کلاسِ پر از این دوستهای دختر خیالی داشتم که تنهاییام را با سر هم کردن داستانهایی دربارهٔ رفتارها و تلاشهایشان پر میکردم. روی همهشان اسم گذاشته بودم و توی ذهنم لباس به تنشان میکردم. از دعواها و درگیریهایشان نگران میشدم و از آشتیهایشان ذوق میکردم. ولی آنها هیچوقت به من فکر نمیکردند.
وجود کسی که واقعی و همسن خودم باشد کاملاً برایم غیرعادی بود.
بعد از اینکه یک روز شنبه در ماه اکتبر، حوالی ظهر، کلاس موسیقیام تمام شد، به دکان آبنباتفروشی آقای دیلن رفتم. دکانش طبقهٔ پایین کلاس موسیقی پری دریایی توی خیابان اتحاد بود. دقیقاً مثل همیشه چندلحظهای گوشهای گربهٔ توی دکان، یعنی فراستیپوز را خاراندم. دقیقاً مثل همیشه شارلوت همراهم بود. آخر مامان کی میخواست بفهمد کسی که دوازدهساله شده دیگر میتواند بدون پرستار یک ساعت از زندگیاش را بگذراند؟
وقتی دخترهای همکلاسیام پاستیلهای بنفش و نوشیدنی نعنایی کرهایشان را حساب میکردند و به خانه میرفتند تا با پرستارهای مزاحم خودشان ناهار بخورند، من و شارلوت منتظر ماندیم. ترجیح میدادم تصمیمم را محتاطانه بگیرم و وقتی دوروبرم خلوت بود، صحبت کنم. حضور یک شاهد باعث میشد از وحشت گیج بشوم. مامان میگفت این خجالتی بودنم موقتی است و روزی همانقدر که صحبت کردن با تونی برایم راحت است، میتوانم با غریبههای بالغ هم صحبت کنم. تونی سگ نگهبان باغمان بود. ولی هربار که کلمات توی گلویم گیر میکردند، آن یک روزیِ مامان دورتر به نظر میرسید.»
حجم
۷۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۷۹۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب کمی حوصله سر بره حتا فقط خودم نمی گم بعضی از دوستام هم که خوندنش دیگه ۴۰ ص آخر رو به زور تموم کردن به این دلیل که داستان رو خیلی کش میده اگر هم الان دارین می