دانلود و خرید کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود احمدرضا احمدی
تصویر جلد کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود

کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود

کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود؛ دفترهای سالخوردگی؛ دفتر ششم نوشتۀ احمدرضا احمدی است. این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.

درباره کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود

ششمین دفتر از دفترهای هفت‌گانهٔ دفترهای سالخوردگی به نام روزی که ما سوار قطار شدیم: هوا ابری بود، مجموعه‌ای جدید از اشعار احمدرضا احمدی شاعر نامدار معاصر است. با گذشت بیش از پنجاه سال شاعری، احمدرضا احمدی سبک شعری مستقل و منحصربه‌فرد شده که او را در ردهٔ شعرای به نام معاصر قرار داده است.

خواندن کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به شعر و ادبیات‌معاصر ایران و دوستداران اشعار احمدرضا احمدی، از مطالعهٔ کتاب دفترهای سالخوردگی شش: روزی که ما سوار قطار شدیم: هوا ابری بود، لذت خواهند برد.

درباره احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی در سال ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به‌عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. احمدرضا احمدی ۲۰ تیر ۱۴۰۲ در ۸۳ سالگی در تهران درگذشت. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۵ به‌عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد و همچنین در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.

بخشی از کتاب روزی که ما سوار قطار شدیم، هوا ابری بود

«هوا ابری بود

چای

سال‌ها شباهت

به دریا نداشت

من

آزرده و غمگین

از کنار سال‌ها

تنها گذشتم

کسی

در کنارم راه

نمی‌آمد

من تنها

چراغ‌ها را روشن

می‌کردم

من تنها 

چراغ‌ها را خاموش

می‌کردم

گاهی که نسیم خنک 

بر من وزید

می‌خواستم

بر کف اتاق

سفره‌ای الوان

پهن کنم

اما

کدام سفره

اما

با کدام لیوان

بشقاب و قاشق

و چنگال و جام‌های

خالی

از دور

صدای مردان و زنان

را می‌شنیدیم

آتش روشن

کرده بودند

در کنار شعله‌های آتش

ابریشم را

به روح یکدیگر می‌بافتند

خسته که می‌شدند

برای یکدیگر

فنجانی چای می‌ریختند

سپس سکوت بود

من

چای را دم می‌کنم

و چای را

تنها می‌نوشم.

اتاق ما

در این شب

باران‌خیز

من و تو

از ارتفاع فواره‌های

آغشته به رنج‌های مدام آدمی

عبور کنیم

اتاق ما

گوشه‌ای

از این جهان

پهناور است

که در رنج‌های مدام آدمی

غرق می‌شود.»

 

 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

حجم

۳۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۷ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
۴,۵۰۰
۵۰%
تومان