دانلود و خرید کتاب میکائیل مریم بیژنی
تصویر جلد کتاب میکائیل

کتاب میکائیل

نویسنده:مریم بیژنی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب میکائیل

کتاب میکائیل نوشتۀ مریم بیژنی در انتشارات آئی سا به چاپ رسیده است. میکائیل رمانی ایرانی و داستان زنی به نام نیکی است. او که کودکی تازه متولدشده دارد، همسرش در زندان است و غرق در احساس دلتنگی و اندوه از این جدایی، داستان زندگی‌اش را روایت می‌کند.

درباره کتاب میکائیل

میکائیل، داستان زندگی زنی به نام نیکی است که به‌شکل اول‌شخص و از زبان خودش روایت می‌شود. نیکی کودکی چندماهه به نام آیین دارد، همسرش در زندان است و به‌دلیل بیماری همه‌گیر مدت‌هاست نتوانسته به ملاقاتش برود. او گرفتار دلتنگی زیاد است. داستان رسیدن او و همسرش به یکدیگر ماجراهایی دارد که نیکی با بازگشت به گذشته در هر بخش تکه‌ای از آن را روایت می‌کند.

داستان میکائیل در تهران و نوشهر می‌گذرد. اولین بخش داستان گذشتۀ آن‌ها مربوط به دورۀ بارداری نیکی است که از این ازدواج پشیمان است، همسرش که مارلون براندو خطاب می‌شود فردی سوءاستفاده‌گر توصیف می‌شود که از نیکی به‌عنوان طعمه استفاده کرده است. نیکی از این ازدواج پشیمان است به خانۀ عمه‌اش در نوشهر رفته و می‌خواهد به کمک پدرش طلاق بگیرد. پدر تنها حامی او در تمام اتفاق‌ها و تصمیم‌هایش است.

در تکۀ دیگری از این گذشته متوجه می‌شویم که نیکی پیش از این ازدواج، ۸ ماه با پسردایی‌اش به نام آرش نامزد بود. این نامزدی به درخواست و اصرار مادرش انجام شده بود؛ اما نیکی که علاقه‌ای به به آرش نداشت خودش را از این ارتباط بیرون کشید و این اتفاق میان خانواده‌ها اختلاف افکند. کمی بعد از این تصمیم با همسر فعلی‌اش ازدواج کرد که همه نزدیکان را علیه او برانگیخت.

اما همسر فعلی نیکی چه کسی است؟ چه ارتباطی با خانوادۀ دایی نیکی دارد؟ چرا نیکی را طعمه کرد؟ چه شد که اکنون در حالی که عاشق یکدیگر هستند او در زندان به سر می‌برد؟ همۀ این‌ها را در ادامه، راوی داستان می‌گوید.

خواندن کتاب میکائیل را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب میکائیل

«صدای برخورد نم‌نم باران بر پشت‌بام خانه چرت نیم‌روزی را از سرم پرانده بود. مغزم میان آن‌همه آشوب میلش به خوابیدن نمی‌رفت، ولی چشمانم هم میلی به باز شدن نداشتند. پتوی نازک تابستانه را چنگ زدم به سینه‌ام و متکای زیر سرم را کمی عقب دادم و پلک‌هایم را به هم دوختم تا فکرم را از آن نقطه آشوبی که تمام‌قد به آن منصل شده بود، رها کنم؛ اما تقلایم بیهوده بود. مثل تمام این سه ماه دوری و ترک باورهای ظالمانه‌ای که بر سلول‌های عاجز جان و تنم فرمانروایی می‌کردند و من باز با دستان خالی خیال کودتا کردن داشتم.

کلافه شده بودم. با گوشه‌ی چشم ساعت دیواری روبه‌رویم را رصد کردم. ده دقیقه مانده بود به سه بعدازظهر. همان‌طور پتوپیچ خودم را چهاردست‌وپا کشاندم کنار بخاری کوچک گوشه‌ی دیوار و دکمه را چرخاندم تا مشعلش خاموش شد. تکیه‌ام را چسباندم به طاقچه و باز پلک‌هایم را بستم تا این حجم رخوت را عقب برانم، اما صدای زنگ تلفن دلم را به احمقانه‌ترین حالت ممکن لرزاند. دست کشیدم روی تاقچه؛ همان‌جا بود، کنار مجله‌های پراکنده. مردمک‌هایم روی نام بابا که ایستاد، آرام گرفتم و نفس رفته‌ام برگشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۱۰ صفحه

حجم

۲٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۱۰ صفحه

قیمت:
۱۹۶,۰۰۰
تومان