کتاب آوای اژدهایان (جلد اول؛ ویرانگر شاهان)
معرفی کتاب آوای اژدهایان (جلد اول؛ ویرانگر شاهان)
کتاب ویرانگر شاهان (جلد اول) نوشتهٔ جن لیونز و ترجمهٔ هادی امینی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ویرانگر شاهان (جلد اول)
کتاب ویرانگر شاهان (جلد اول) نخستین عنوان از سهگانهٔ فانتزی و علمی - تخیلی «آوای اژدهایان» نوشتهٔ جن لیونز (Jenn Lyons) است که در ۲ بخش نوشته شده؛ «مکالمهای بین زندانبان و زندانی» و «جداسازی». این سهگانه حاوی یک داستان ماجراجویی و فراتر از زندگی درمورد دزدان، جادوگران، آدمکشها و پادشاهان است که از یک سلول در زندان آغاز میشود؛ سلولی که مرد جوانی به نام «کیهرین» توسط Talon در آن محافظت میشود؛ یک قاتل زیبا و هیولا که تغییر شکل میدهد. کیهرین در انتظار آنچه قطعاً مرگ او خواهد بود، شروع به تعریف داستان زندگی خود برای او میکند.
خواندن کتاب ویرانگر شاهان (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ویرانگر شاهان (جلد اول)
«کیهرین از دور پرتگاه را دید و اندوهگین شد. او گفت: «مرزها اینقدر بزرگ شدند؟ چندین روز طول میکشه تا بهش برسیم.»
زن جوان سرش را برگرداند. «اینقدر بزرگ شدند؟ افراد زیادی نیستند که بدونند اصلاً این مرزها تغییر اندازه...» مکث کرد و ادامه داد: «تو قبلاً اینجا بودی؟»
کیهرین گفت: «همه قبلاً اینجا بودند. فقط بیشتر ما بعد از تولد دوباره، یادمون نمیآد. باید یه راه دیگه پیدا کنم که زودتر به پرتگاه برسم.»
«پس من هم باید همین کار رو بکنم. من چند روز فرصت ندارم. به زودی بیدار میشم.»
درختان اطرافشان کمتر شد و به تپهای رسیدند که برجی سنگی و فرسوده بالای آن قرار داشت. هیچ سربازی روی دیوارهایش نایستاده و هیچ نوری از بین شکافهای تیراندازی دیده نمیشد. تنها دلیلی که کیهرین میتوانست بگوید این برج آنجاست، تصویر ضدنوری بود که در برابر صاعقههای رنگارنگ آسمان خاکستری میانداخت.
کیهرین از زن پرسید: «منظورت چیه که بیدار میشی؟»
اسبی که سوارش بودند سرش را به عقب کشید و در حالی که از تپه به سوی برج بالا میرفت، خرخر میکرد. زن نیزه را از دست کیهرین کشید. «منظورم اینه که من خوابم. وقتی صبح برسه، از حجاب دوم برمیگردم و دوباره توی دنیای زندگان بیدار میشم.»
زن با نوک نیزه در را لمس کرد و به جای اینکه چوب از بین برود، چفت آهنی بزرگ در چرخید و باز شد. «اینجا امنترین جاییه که میتونیم داشته باشیم تا وقتی که برسیم به پرتگاه. پس میتونی اینجا برام توضیح بدی.»
کیهرین گفت: «الانا...»
زن اخمی به او کرد و اسبش را راه انداخت تا وارد برج شود.
آنجا از مدتها پیش متروکه شده و حالا مسکن عنکبوتها، موشها و هر نوع موجود دیگر سرزمین مرزی بود که درون دیوارهایش پناه گرفته باشد. همه جا خاک نشسته بود، ولی نشانی از تخریب گسترده دیده نمیشد. هیچ دیوی دیوار را نشکسته و محتویات اینجا را غارت نکرده بود.
کیهرین در حالی که از اسب غولپیکر پیاده میشد، پرسید: «اینجا چی بوده؟»
«نمیدونی؟ گفتی که پیر بودی.»
کیهرین پاسخ داد: «پیرتر از این.»
زن به او خیره شد. «این باید واقعاً پیر باشه.» با دست سیاهش حرکتی کرد. «اینجا یه پاسگاه مرزی بوده. زمانی از پل روی پرتگاه محافظت میکرده، ولی حالا که پرتگاه جابجا شده، متروکه مونده.» او هم پایش را چرخاند و از اسب پیاده شد و جانور را به سمت دیگری فرستاد. کیهرین نمیتوانست به خودش بقبولاند که این اسب به دنبال نشانی از بدرفتاری مراقب او نیست.
«اگر پرتگاه داره حرکت میکنه، پس...» سرش را تکان داد. «این خوب نیست.»
زن در حالی که میچرخید تا به او رو کند، گفت: «اسم من هم الانا نیست. از حالت نگاهت هم خوشم نمیآد. میخوام قیمت این شفایی رو که دادی و اینکه چطوری انجامش دادی، بدونم.» دستانش را به هم سابید و بارانی از پوستههای قرمز بلند شدند؛ پوستههایی که در حقیقت خون دیوانی بودند که او سلاخی کرده بود.
کیهرین گفت: «ببخشید. الانا اسمی بود که مدتها پیش تو رو باهاش میشناختم.»
زن اصرار داشت: «این هیچوقت اسم من نبوده.»
کیهرین تصمیم گرفت بحث نکند. «باشه. خوب پس اسمت چیه؟»
زن جواب داد: «اول سؤال من رو جواب بده.» دستش دور نیزه محکم شد، ولی بعد آن را کنار گذاشت.
کیهرین نفسش را بیرون داد و پیراهنش را کشید و با دیدن سوراخ بزرگ روی پارچه، صورتش را درهم کرد. «شفای تو هیچ قیمتی نداره. شفای تو یه بازپرداخت بود. زخم تو به خاطر اشتباه من بود که اگر فهمیده بودم دشمنم نیستی، اتفاق نمیافتاد.»»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۴۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۴۰ صفحه
نظرات کاربران
داستان جالب و درگیر کننده ای داره، پر کش و قوس که اصلا قابل پیش بینی نیستند، به شخصه منو تا آخر کتاب نگه داشت و حتما جلد دومش رو میگیرم، البته بگم که انتظار یک داستان به شدت حماسی
داستانی پیچیده و سخت خوان. مطمئن نیستم بخوام جلد دومش رو هم بخونم.