کتاب تسلی دلم
معرفی کتاب تسلی دلم
کتاب تسلی دلم نوشتۀ بلا اچ و ترجمۀ نهال سهیلی فر است. این کتاب را انتشارات مجید منتشر کرده است.
درباره کتاب تسلی دلم
فارغ از سبک و سیاق، ساختاربندی جملات، انتخاب معادل مناسب و غیره، یک مترجم معمولاً خواهناخواه برای ترجمهٔ یک کتاب درگیر حس و حال آن کتاب و نویسندهاش میشود. گاهی یک اثر آنطور که در متن اصلی تأثیرگذار است در متن ترجمه اثرگذاری ندارد که این، اتفاقی طبیعی است. بعضی وقتها زبان مقصد قاصر است و یک چیزهایی آن میان گم میشوند. نویسنده در حین ترجمهٔ هر شعر، هر جملهٔ قصار کتاب تسلی دلم بیشترین تلاش خود را کرده و سعی کرده تا بر دل شما هم بنشیند.
خواندن کتاب تسلی دلم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به شعر و شعرخوانی میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
بخشی از کتاب تسلی دلم
«آغاز یه داستان دلسردکننده
ملاقات با تو غیرمنتظره بود
در یه زمان غیرمنتظره
در یه جای غیرمنتظره
در یه شرایط غیرمنتظره
کاش چیزهایی که الان میدونم رو
اونموقع میدونستم
شاید دیگه
در اون زمان
در اون جا
و در اون شرایطِ
غیرمنتظره نمیبودم
جالبه
تو اون کسی بودی
که اول من رو میخواست
و بعد از اینکه کاری کردی
تا من هم تو رو بخوام
بیهیچ اطلاعی رفتی
و من رو ول کردی
تا کسی رو بخوام که
دیگه هیچوقت
من رو نمیخواد
گاهی میگم ایکاش
هرگز جواب پیامی
که ۱ نصفهشب فرستادی
و از طرف دوستهات معذرت خواستی رو
نمیدادم
با اینکه شروع داستانمون بود
پایانش هم بود
و شاید اگه جواب نمیدادم
خودم رو از یه دلشکستگی وحشتناک
نجات داده بودم
یهویی، صحبتکردن با تو
تبدیل به بخشی از
برنامهٔ روزانهم شد
بالاخره چیزی رو داشتم
که هرروز و هرشب
مشتاق و منتظرش باشم
تازه چند هفته بود من رو شناخته بودی
که گفتی عاشقمی
ساعت ۲ نصفشب بود
نمیدونستم من هم
همین حس رو بهت دارم یا نه
چون نمیدونستم عشق چیه
ولی فقط میدونستم
احساس متفاوتی داشتم
با تمام احساسات قبلیم
فرق میکرد
و اگه میتونستم عشق رو احساس کنم
دلم میخواست نسبت به تو باشه
دلم میخواست من هم
این عشق رو احساس کنم
یه مدت خیلی طولانی
نمیدونستیم چه نسبتی با هم داریم
برام یه عمر طول کشید
تنها چیزی که میدونستم
این بود که میخواستم
من مال تو باشم
و تو مال من
من خیلی سریع وابسته شدم
و مقصرش رو عشقی میدونم
که هیچوقت دریافت نکرده بودم
ولی ما دوتا بچه بودیم
سعی داشتیم همدیگه رو
دوست داشته باشیم
بدون اینکه اصلاً بدونیم
عشق چیه
بهخاطر همین تو رو هم
مقصر میدونم
گاهی وابستگی
تنها چیزیه که داریم
و گذشته از تمام اینها
اونقدرها هم بد نیست
من هنوز دفعهٔ اولی که هم رو دیدیم
و تپش قلبم رو یادمه
ولی وقتی بالاخره بوسیدمت
یه لحظه
کل دنیا از حرکت ایستاد
و بالاخره احساس آرامش کردم
اونموقع بود که فهمیدم
تو همون آدمی هستی که
میخوام بقیهٔ عمرم رو
باهاش بگذرونم
یادته اون جمعهشب
بهم گفتی که یه روز
باهام ازدواج میکنی؟
قرار اولمون بود و
من بدجور عاشق
اونقدر که تکتک حرفات
باورم شد
عاشق تو شدن کاری نداشت
اون زمان»
حجم
۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
شعری که دوست دارم، چرا مرا میگریاند؟ نه، منصفانه نیست که در برابر هر آنچه دوست داریم، آسیب پذیرتریم کتاب خوبی بود، کوتاه بود ولی ی دنیا حرفای نزده توشه که میتونه آرومت کنه =) مخصوصا اگه عشق تو از دست داده
عالی بود فکر می کنم حرف هایی رو زد که همه حداقل یک بار توی زندگی با پوست و استخوان لمسش کردیم، حرف هایی زد که شاید بارها برای هر واژه ش گریسته باشیم.
کوتاه ولی مفید:)
غمگین و اما حرف دل بود
همونطور که از اسم کتاب معلومه بیشتر همدردی میکنه نویسنده و با خوندن این کتاب یبار دیگه تمام احساس های بعد شکست عاطفی ممکنه تو ذهنتون تجسم بشه خیلی دردناکه نشدن و نخواستن و یه نفر که تو ذهنت همه جوره
من فقط بخشی از اون رو خوندم و واقعا عاشقش شدم :))