کتاب ماه عسل در پاریس
معرفی کتاب ماه عسل در پاریس
کتاب ماه عسل در پاریس بهقلم جوجو مویز و ترجمۀ محمدرضا ایزدی را انتشارات ۳۶۰ درجه منتشر کرده است. این کتاب روایت چالشهای زوجهای عاشقی است که در سفر رویایی ماه عسل با آن دستبهگریبان میشوند و باید تصمیمات سختی بگیرند.
دربارهٔ کتاب ماه عسل در پاریس
عشق و ازدواج مضامین اصلی کتابهای نویسندۀ انگلیسی، جوجو مویز است. او این بار و در کتاب ماه عسل در پاریس داستان عاشقانهٔ دو زوج در دو بازهٔ زمانی مختلف را روایت میکند که پاریس را به عنوان مقصد ماه عسلشان برگزیدهاند و در خلال این سفر ظاهراً رویایی به حقایقی از رابطهٔ عاطفی خود پی میبرند که آنها را دچار تردید و چالشهای زیادی میکند؛ چالشهایی که برای هر کسی در موقعیت این کاراکترها ممکن است رخ دهد.
خواندن کتاب ماه عسل در پاریس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای عاشقانهٔ خارجی و نیز دوستداران قلم جوجو مویز، از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
دربارهٔ جوجو مویز
جوجو مویز در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او روزنامهنگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. مویز یکی از چند نویسندهای است که ۲ بار برندۀ جایزه سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award) انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه (Romantic Novelists' Association) شده است. آثار او به ۱۱ زبان مختلف دنیا ترجمه شدهاند. فهرست کتابهای جوجو مویز عبارت است از: باران پناهدهنده یا در پناه باران، میوهٔ خارجی، مرکز فروش طاووس، کشتی عروسها، خلیج نقرهای، موسیقی شب، اسب رقاص، من پیش از تو، دختری که رهایش کردی، یک به علاوهٔ یک، پس از تو، آخرین نامهٔ معشوق و بخشندهٔ ستارهها.
بخشی از کتاب ماه عسل در پاریس
«وقتی لئو به هتل بازگردد دیوید مطمئناً آنجا خواهد بود. لئو در نهایت تصمیم گرفته بود که تا هتل را پیاده قدم میزند. جوری باران میآمد که گویی درهای بهشت باز شده بود. بههمینخاطر لئو سرتاپا خیس آب و لباسش به پاهای خیسش چسبیده بود. همانطور که زیر لب ناسزا میگفت وارد هتل شد. نگهبان هتل بهطرز عجیبی نگاهش میکرد؛ از آن نگاههایی که فقط مخصوص زنانی است که شوهرشان در روز دوم ماه عسل تنهایشان گذاشته تا به یک قرار کاری برسد. وقتی وارد اتاق شد دیوید مشغول صحبت با تلفن بود. او رویش را برمیگرداند، نگاهی به لئو میاندازد و تلفن را قطع میکند.
- توکجا بودی؟ داشتم نگرانت میشدم.
لئو ژاکت خیسش را از تن درمیآورد و به سمت جارختی میرود تا آن را آویزان کند.
- رفتم بالای برج ایفل و پیاده برگشتم.
- خیس خالی شدی که. بیامن میببرمت حموم.
- ولی او دلش حمام میخواست. تمام مدت آن پیادهروی اعصابخردکن به چیزی غیر از یک دوش آب گرم نمیتوانست فکر کند.
- خیلی خب پس من یه کم چای سفارش میدم.
همانطور که او شمارهتلفن خدمات هتل را وارد میکند، لئو برمیگردد، به سمت حمام میرود و در را پشت سرش میبندد. تا مدتی پس از بستهشدن در او میتوانست نگاه دیوید را به دنبال خودش احساس کند. خودش هم دلیل لجبازیاش را نمیدانست. برنامه چیده بود که وقتی بازگشت رفتار خوبی از خودش نشان بدهد تا روزشان را بهبود دهد. بالأخره یک قرار کاری که بیشتر نبوده است.»
حجم
۶۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۶۳۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه