کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هجدهم)
معرفی کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هجدهم)
کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هجدهم) برگردان نثر از سیدعلی شاهری و ویراستهٔ فرمهر منجزی است و کتاب چ آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل بخش تاریخی؛ از داستان خسرو و شیرین تا پایان شاهنامه است.
درباره کتاب شاهنامه فردوسی
شاهنامه در وهلهٔ نخست ناجی زبان پارسی است. بعد از سلطهٔ عربها بر ایران، زبان فارسی بهتدریج جای خود را به زبان عربی داد؛ دانشمندان ایرانی رسالههای خود را به زبان عربی مینگاشتند و اگر فردوسی شاهنامه را نمیسرود، چهبسا ما نیز هماکنون به زبان عربی سخن میگفتیم و زبان شیرین پارسی بهدست فراموشی سپرده میشد.
گرچه عربها با خود دینی آوردند که ایرانیان را از ظلم و فسادی که دولت ساسانی را فراگرفته بود نجات میداد و ایرانیان آمادهٔ دریافت آیینی بودند که برایشان برابری و عدالت بههمراه میآورد و آنها از دین اسلام استقبال کردند، عربها پس از استیلا بر این سرزمین و افتادن خلافت بهدست خلفای فاسد بنیامیه که اسلام را از روح اصلی خود خالی کردند، انواع توهینها را به مسلمانان غیرعرب از جمله ایرانیان روا میداشتند. مردم ایران که در مقابل قدرت عربها خود را ضعیف میدیدند، ناچار پناه آوردند به افسانهها و گذشتهٔ خود تا با یادآوری تمدن و قهرمانیهای قوم خود، در ذهن خود هم که شده، به ایرانیبودنشان تفاخر کنند.
فردوسی با شاهنامه درحقیقت سند قومیت مردم ایران را سروده است. داستانهای شاهنامه در نزد مردم دورهٔ ساسانی در حکم تاریخ و گذشتهٔ آنان بود. این داستانها در زمان یزدگرد سوم با نام خداینامه تدوین شد و پس از فتح ایران توسط عربها، این کتاب از جمله کتابهایی بود که بهدست ابنمقفع، حکیم و ادیب ایرانی، به عربی ترجمه شد ولی نمیدانیم که خداینامه کِی و بهدست چه کسی به فارسی برگردانده شد؛ تنها مطلبی که در این مورد میتوان گفت این است که این کتاب مهمترین اثری بود که ایرانِ بعد از اسلام را به ایرانِ گذشته پیوند میداد.
نکتهٔ دیگر اینکه شاهنامه متعلق به یک کشور و ملت خاص نیست و همان گونه که اختراعات و اکتشافات را نمیتوان به یک کشور متعلق دانست، شاهنامه را هم نمیتوان منحصر به مرزهای ایرانزمین کرد؛ برگردان شاهنامه به بسیاری از زبانهای دنیا خود گویای این مطلب است.
زبانی که فردوسی برای سرودن شاهنامه برگزیده، بسیار ساده و روان است و داستانها آنچنان شیرین و جذاب هستند که خواننده گاه در کشاکش داستانهای آن خود را بهجای پهلوانان داستان گذاشته با آنها زندگی میکند؛ با خشم پهلوانان آن خشمگین میشود و با پیروزی پهلوانان آن احساس پیروزی و با اندوه و شادی آنها احساس غم و شادی میکند. همین امر باعث شده که سالها پردههای نقالی شاهنامه یکی از ارکان تفکیکناپذیر قهوهخانههای ایران باشد.
یکی دیگر از مسائلی که فردوسی خود را ملزم به رعایت آن میدید، پاکی زبان و عفت کلام است. در تمام شاهنامه حتی یک لفظ یا عبارت مستهجن دیده نمیشود و در جایی که میبایست بهخاطر ضرورت داستان مطلب شرمآوری بگوید، لطیفترین و زیباترین عبارات را برای آن مییابد، مثلاً در داستان ضحّاک آنجا که میخواهد بگوید پسری که به کُشتن پدر راضی شود حرامزاده است، چنین میسراید:
به خون پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدستم این داستان
که فرزند بد گر بود نرّهشیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانی سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
و در داستان زال و رودابه آنجا که این دو بههم میرسند، میگوید:
همی بود بوس و کنار و نبید
مگر شیر کو گور را نشکرید
حتی در داستان رستم و تهمینه که بهاقتضای طبیعت در شرایط جبر پیش آمده، راضی نمیشود که پهلوان او مغلوبِ نفس شده و از حدود شرعی تجاوز کند. تهمینه در دل شب، درحالیکه رستم خواب است، بهبالین او میرود و خود را در اختیارش میگذارد، با آنکه رستم مسافر بوده و تنها یکشب در آنجا اقامت داشت، واجب میداند که موبدی حاضر شده تا او را از پدر خواستگاری کند.
دربارهٔ شاهنامه و فردوسی هر چه بیشتر بگوییم باز هم ناگفتههای بسیاری باقی است. نکتهٔ آخر اینکه شاهنامه نهتنها بهعنوان یک دیوان شعر حماسی و یک شاهکارِ ادبی بینظیر ارزشمند است، بلکه آن را از هر جنبهای که مورد بررسی قرار دهیم دارای قدر و منزلتی والاست. شاهنامه سرشار از حکمت، پند و اندرز و حتی نکاتِ پزشکی است. رستم اولین نوزادی است که با عمل سزارین بهدنیا میآید و حکیم سخن چنان با مهارت و از زبان سیمرغ آن را شرح میدهد که گویی خود جراحی زبردست است و برخلاف گفتهٔ مشهور که بهخاطر تولد سزار روم این عمل سزارین نام گرفته، هنوز هم در نقاطی از سیستان و بلوچستان این گونه تولدی، موسوم به تولد رستمی است.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و میخواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده (در حد توان) برگردانده شده و در سه بخش شامل:
۱. بخش اساطیری
۲. بخش پهلوانی
۳. بخش تاریخی
تنظیم شده است. بخش اساطیری از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد.
بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع میشود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد.
بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه مییابد.
خواندن کتاب شاهنامه فردوسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی (کتاب هجدهم)
«وقتی فرایین تاج شاهی بر سر نهاد، با خود گفت: «اگر مدت کوتاهی پادشاهی کنی و بر این تخت پادشاهی با شادمانی تکیه زنی، بهتر از شصتسال زندگی در بندگی و رنجبردن است. بعد از من، پسرم بر این تخت مینشیند و این تاج پادشاهی را بر سر مینهد.»
پسر بزرگش در نهان به او گفت: «اکنون تو تنها پادشاه جهانی؛ اما احساس ایمنی مکن و چارهای به حال گنج کن و حال که نگهبان دنیا شدهای، کار را بهیکباره تمام کن. اگر کسی از نژاد پادشاهان پیدا شود و به این سرزمین بیاید، تو زیاد بر این پادشاهی باقی نمیمانی.»
بعد از او پسر کوچکش گفت: «حال تو پادشاه جهانی و سپاه و گنجی سزاوار شاهی داری و اگر ثروتمند باشی، هیچگاه در رنج نمیمانی. فریدون که پدرش آبتین بود، کسی که پادشاه جهان بود، دنیا را به سه پسر فرخندهاش سپرد؛ زیرا او از دادگری خود در دنیا شاد بود. تو نیز دنیا را با مردانگی و گنج نگه دار که هیچکس شاه از مادر زاده نشده است. اگر من فرمانروایی و تاج و بخت بلند داشته باشم، پادشاهیام از افتخار به کیوان میرسد.»
شاه از این حرف بیشتر خوشش آمد و به پسر بزرگ گفت: «خام مباش!»
آنگاه دفتردار سپاه را به دیوان شاهی نشاند و سران سپاه را یکبهیک به بارگاهش فراخواند. تمام شب تیره و آن روز را به بخشش دینار و دادن خلعتهای ناسزاوار گذراند تا اینکه در دوهفته از گنج اردشیرشاه حتی به اندازهٔ ارزش یک پر تیر باقی نماند. هرگاه برای مجلس بزم به باغ میرفت، جز شمع عنبربوی با خود نمیبرد. هشتاد خدمتکار در جلو و هشتاد خدمتکار در عقب شمع بهراه میافتادند. بههمراه او تشتهای زرّین و سیمین و گوهرنشان میبردند. تمام شبها خوردن کارش بود؛ چنانکه دلِ بزرگان پُر از دشمنی با او شد. شاه در شب تیره هم همچنان میگشت و همیشه در باغ و یا میدان کاخ بود. دیگر کسی از ایرانیان دوستدار او نبودند و در این هنگام آثار شکست و زوال در پادشاهیاش ظاهر شد. فرایین، ناجوانمرد و بیدادگر و بیبخشش شد. بسیار مالدوست شد و دنیا را با سکههای طلا میفروخت و خون بیگناهان را میریخت. از این پس بود که سپاهیان بر او یاغی شدند و لبهایشان به دشنام او باز شد و مردم دنیایی طالب مرگ او شدند. سران سپاه در یک جا جمع شدند و دربارهٔ او به گفتوگو پرداختند. سواری برگزیده از شهر استخر که مایهٔ فخر بزرگان بود به ایرانیان گفت: «ای بزرگان! روزگار در پادشاهی فرایین بر ما گران شده است. او بزرگان را خوار میدارد؛ پس چرا اینقدر مغز و دلهایتان تنگ شده است؟ تمام چشمها از او گریان است و دل هیچکس جز در کینهٔ او نمیجوشد. نه ساسانیان و نه از نژاد پادشاهان است، پس چرا باید کمر به خدمتش بست؟ بیشک دلهایتان از هم پاره شده و یا اینکه جرأت در وجودتان بهکُلی از بین رفته است.»»
حجم
۱۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه