دانلود و خرید کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد جایلز میلتون ترجمه سیمین محبوب
تصویر جلد کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد

کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد

معرفی کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد

کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد نوشتهٔ جایلز میلتون و ترجمهٔ سیمین محبوب است. انتشارات چترنگ این کتاب در حوزهٔ تاریخ جهان را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «فصل‌های ناگفتهٔ تاریخ» است.

درباره کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد

کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد دربردارندهٔ دو کتاب با نام‌های «وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می‌کرد» و «استالین به یک بانک دستبرد می‌زد» است. کتاب نخست حاوی نُه بخش و کتاب دوم حاوی هشت بخش است. جایلز میلتون در این اثر بیان کرده است که زمانی که در سازمان اسناد ملی لندن اسنادی را ورق می‌زد، عکس توده‌ای از دود که در فضای باز یک جنگل بالا می‌رفت، توجهش را جلب کرد. با نگاه دقیق‌تری به بقیهٔ اسناد پرونده دریافت که با روایتی حیرت‌انگیزی روبه‌رو است؛ وینستون چرچیل، وزیر دفاع وقت در تابستان ‌۱۹۱۸، فرمان حمله به بلشویک‌های لنین را با استفاده از سلاح شیمیایی داد. حمله‌ای گسترده که بیش از ۵۰هزار کپسول گاز بسیار سمی با کشتی برای نیروهای انگلیسی در روسیه فرستاده شدند. قرار بود روستاهای سرتاسر شمال کشور را با آن‌ها بمباران کنند. عکسی که نویسنده در آرشیو پیدا کرده بود، همراه شهادت کتبی سربازان انگلیسی و روس، حکایتی از خط مقدم جبههٔ جنگ را فاش کرد.

خواندن کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ تاریخ جهان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب وقتی چرچیل گوسفندان را قربانی می کرد و استالین به یک بانک دستبرد می زد

«کمتر از چهل و هشت ساعت بعد از دستگیری آن‌ها، رهبر شورای تازه‌تأسیس جبههٔ نجات ملی فرمانی را مبنی بر تشکیل یک دادگاه نظامی ویژه امضا کرد. اولین محاکمه در این دادگاه قرار بود در یک سالن سخنرانی قدیمی در پادگان تیرگوویشته و به صورت مخفیانه برای چائوشسکو و همسرش برگزار شود.

محاکمه روز کریسمس ساعت یک بعدازظهر شروع شد. پنج قاضی نظامی و دو دادستان حضور داشتند. چائوشسکو با اعتراض به روند غیرقانونی دادگاه از پذیرش آن خودداری کرد. با عصبانیت فریاد کشید: «من متهم نیستم، من رئیس‌جمهور این جمهوری هستم.»‌

جرائم او در محضر دادگاه قرائت شد؛ نسل‌کشی، کارشکنی در اقتصاد کشور و بسیاری سوءاستفاده‌های دیگر. چائوشسکو فقط به ساعتش نگاه کرد و با بی‌حوصلگی گفت: «تمامش کنید.»

این زوج بی‌درنگ گناهکار شناخته شدند و با اینکه هنوز نمی‌دانستند، به اعدام فوری محکوم شدند. درحالی‌که دست‌های آن‌ها را از پشت با طناب می‌بستند، النا سر کسانی که اسیرشان کرده بودند فریاد کشید: «دست‌های ما را نبندید. این کار شرم‌آور و ننگین است. من با شما مثل یک مادر رفتار کردم.»

یکی از آن‌ها پیروزمندانه گفت: «حالا به دردسر بزرگی افتادید.»

آن‌ها تنها زمانی فهمیدند در شرف تیرباران هستند که از ساختمان خارج شدند.

النا جیغ زد: «بس کنید، نیکو، ببین، آن‌ها می‌خواهند ما را مثل سگ‌ها بکشند.»

سه چترباز نظامی با تفنگ‌های خودکار اِی‌کی  ۴۷ (کلاشنیکف) برای اجرای مراسم اعدام انتخاب شده بودند. آن‌ها قبل از آنکه تفنگ‌هایشان را به سوی این زوج نشانه بگیرند چند قدم به عقب برداشتند. یکی از آن چتربازان نظامی به یاد می‌آورد: «من هفت گلوله خرج او و بقیهٔ خشاب را در سر همسرش خالی کردم.»

وقتی این زوج روی زمین افتادند، همهٔ سربازانی که نظاره‌گر این اعدام بودند حالا دست به اسلحه شدند و گلوله‌هایشان را به چائوشسکوی منفور شلیک کردند.

اعدام بی‌رحمانه اما کارآمد بود. تنها نقص کار این بود که فیلمبردار برای فیلمبرداری دیر رسید، ولی موفق شد از صحنهٔ دو جنازه با بدن‌هایی پر از گلوله فیلم بگیرد که بلافاصله در جشن پیروزی ملی پخش و در جهان مخابره شد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
رأس ساعت یازده و بیست دقیقهٔ صبح، به واسیله مالوتان، خلبان شخصی چائوشسکو، دستور داده شد با هلیکوپتر به نجات خانوادهٔ چائوشسکو برود. او به سختی روی بام ساختمان فرود آمد و این زوج خودشان را به درون هلیکوپتر انداختند و به اِسناگف، حدود چهل‌کیلومتری شمال بخارست، رفتند. آن‌ها فعلاً از خطر دور شده بودند. چائوشسکو به خلبان خود گفت برای درخواست تعداد بیشتری هلیکوپتر و محافظان مسلح با مراکز فرماندهی تماس بگیرد. مالوتان از دستور اطاعت کرد، اما فرمانده‌اش اطلاع داد: «انقلاب شده است. شما تنها هستید.» و سپس این پیام را اضافه کرد: «موفق باشید!»
ایران آزاد

حجم

۲۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۳ صفحه

حجم

۲۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۳ صفحه

قیمت:
۹۸,۷۰۰
تومان