کتاب اعتماد به نفس
معرفی کتاب اعتماد به نفس
کتاب اعتماد به نفس نوشتهٔ محمد مجد است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. روند شکلگیری اعتماد به نفس در فرزندان در این کتاب آمده است.
درباره کتاب اعتماد به نفس
روح و روان دو پدیدهٔ جدا از هم هستند. روان پدیدهای فیزیولوژیک و زیستی است که در ارتباط کامل با سلولها و اندامهای ما به ویژه با سلولهای مغزی قرار دارد. روح پدیدهای خاص و متعالی است، که روانپزشکان و روانشناسان در آن تخصصی ندارند. کار روانشناسان پژوهش دربارهٔ روان و پی بردن به رمز و رازهای آن است.
منظور از تواناییهای روانی، پدیدههای فیزیولوژیک سلولی است. به عنوان مثال، هنگام لمس کردن یک گل یا قطعهای فلز، سلولهای دست ما قادر به درک تفاوت این دو شیء هستند و یا زمانی که با چشمان بسته چیزی را لمس میکنیم میتوانیم آنچه را که درک کردهایم، توصیف کنیم. از نظر ما این درک و فهم، نوعی توانمندی روانی است. تمام سلولهای بدن ما دارای این درک سلولی هستند و درک سلولی کامل ما در سلولهای مغز مرکزی قرار گرفته است، یعنی در جایی که تمام ادراک از طریق مادهٔ خاکستری مغز پخش میشود.
از طریق مادهٔ خاکستری مغز است که ما یکدیگر را میشناسیم و دوست داریم. جایگاه دوست داشتن و عشق ورزیدن در مغز است و نه در قلب. ۴۵۰ سال قبل از میلاد، برخی فلاسفه عقیده داشتند که مرکز دوست داشتن در قلب ماست. ارسطو پی برد که مرکز همه چیز مغز است. بنابراین پدیدهٔ روان عمدتاً به مغز تعلق دارد. اگر سر ما را از تن جدا کنند و ما یک یا دو دقیقه بدون سر راه برویم، در آن لحظهٔ کوتاه ما هیچ نمود روانی نخواهیم داشت. نه درک، نهفهم، نه احساس و نه عشق.
باید قدر و ارزش آن را دانست. دانش پزشکی، ابتدا تصور میکرد سلولهای مغز به طور مستقل کار میکنند. ولی امروز ما میدانیم که مغز به کمک ژنها کار میکند. این ژنها هستند که به سلولهای مغز دستور میدهند. بعضی از ژنها «روشن» و برخی «خاموش» هستند. مغز از ژنهای روشن دستور میگیرد و کار میکند.
میزان احترام و ارزشی که هر فرد برای خودش قایل است و میزان اعتمادی که به خود و تواناییها و باورهای خود دارد، اعتمادبه نفس نامیده میشود. هر کس تا اندازهای اعتمادبه نفس دارد. میزان آن بالا و پایین میرود، ولی هرگز به صفر نمیرسد، مگر هنگام مرگ. از لحظهای که به دنیا میآییم اعتمادبه نفسِ ما در حال رشد و شکلگیری است. هرگز ایستا نیست و پیوسته کم یا زیاد میشود. اگر بخواهیم آن را با ولتاژ برق مقایسه کنیم، میتوان گفت که مثلا کسی ۱/۵ ولت اعتمادبه نفس دارد و تشویق یا موفقیتی میتواند آن را نیم ولت بالا ببرد یا شکستی میتواند آن را نیم ولت پایین بیاورد. آن اعتمادبه نفس ۱/۵ ولتی که همیشه در متن وجود ما ثابت است، به طور کلی باعث دوام حیات ماست. ما برای تمام فعل و انفعالات فیزیولوژیک یا روانی به این حداقل اعتمادبه نفس احتیاج داریم. مانند: راه رفتن، صحبت کردن، نگاه کردن، خوابیدن، خواب دیدن، خیال کردن، رابطه مستقیم بادیگران و... .
کتاب اعتماد به نفس شما را با این مفهوم مهم آشنا میکند.
خواندن کتاب اعتماد به نفس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند اعتماد به نفس خود را بیشتر کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اعتماد به نفس
«زمانی که نوزاد به دنیا میآید، به طور ژنتیکی دارای توان روانی و توان جسمانی خاصی است. توان جسمانی این است که تکان میخورد، حرکت میکند، گریه میکند و فریاد میکشد. توان روانی این است که میتواند سینهٔ مادر را پیدا کند، به مادر نگاه کند و از راه نگاه با مادر ارتباط برقرار کند.
تواناییهای کودک سالم و باهوش در مقایسه با کودک بیمار و کمهوش، کاملا آشکار است. نوزاد کمهوش در آغوش مادر ساکت و بیحرکت میماند. مادر سینه را در دهانش میگذارد، او نمیتواند درست سینه را بگیرد و شیر روی سر و صورتش میریزد. درحالی که نوزاد سالم در بغل مادر آرام نمیگیرد، حرکت دارد، دستش را میگذارد روی شانهٔ مادر، دهانش به دنبال سینه میگردد. این هوش، ارزش فراوانی برای او دارد.
ما آدمهای بزرگسال این تواناییهای کوچک را زیاد درک نمیکنیم و به آنها توجه زیادی نداریم. نوزادان سالم به ما نگاه میکنند، شیرشان را که نوشیدند، به چشمان مادر چشم میدوزند. بچههای عقبمانده این نگاهها را ندارند. گویی گرفتار فلج عمومی بدن هستند. نگاه کردن یک توان است. به آغوش کشیده شدن یک توان است. خود را در آغوش مادر جای دادن و جنبیدن یک توان است. ادرار کردن هم نمونهای از خودتوانی است. اینگونه تواناییها پایهٔ زندگی را تشکیل
میدهند و تا آخر عمر با ما هستند. برای هر یک از اینتواناییهای مهم، ژنهایی وجود دارد. دستهای از ژنها به ما میگویند که پاها را کجا بگذاریم. دستهای دیگر دستور نگاه کردن را صادر میکنند. ممکن است برخی از کودکان چنین ژنهایی را نداشته باشند.
اینگونه تواناییهای ذاتی بعدها به تدریج متکامل میشوند و به خندیدن و پس از آن به صحبت کردن، راه رفتن و غذا خوردن تبدیل میشوند. به این تواناییهای جسمانی خودتوانی گفته میشود. کودکان باهوش خودتوانی بالایی دارند. محققاً کسانی که توانهای ذاتیشان زیاد است در آینده اعتمادبه نفس بالایی دارند.
تواناییهای روانی، ما را قادر به فهمیدن و درک کردن میکنند. حواس پنجگانهٔ ما یعنی شنوایی، بویایی، چشایی، بساوایی و بینایی که از جمله تواناییهای جسمی ما محسوب میشوند به ما کمک میکنند از تواناییهای روانی خود، به خوبی استفاده کنیم و آنها را پرورش بدهیم. اما تواناییهای ما بیش از اینهاست. یک کودک سالم همهٔ تواناییهای لازم برای یک زندگی خوب را با خود به دنیا میآورد.
در مقابل تواناییها، متأسفانه ما عدم تواناییهایی هم داریم. کودکانی به دنیا میآیند که ماهگرفتگی دارند، لبشکری هستند، سوراخ قلبشان بسته است، میان دهلیز و بطن قلبشان باز است یا شش انگشت دارند. اینها همه ناتواناییهای جسمی هستند. کمهوشی، عقبافتادگی، وسواس، اضطراب، افسردگی ذاتی نیز نمونهای از ناتوانیهاییهای روانی هستند.»
حجم
۲۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۲۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه