دانلود و خرید کتاب سرمه ای حامد عسکری
تصویر جلد کتاب سرمه ای

کتاب سرمه ای

نویسنده:حامد عسکری
انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۴.۳از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سرمه ای

کتاب سرمه ای مجموعه‌شعری سرودهٔ حامد عسکری است و نشر نیماژ آن را منتشر کرده است. کتاب سرمه ای مجموعهٔ ۳۷ غزل از عسکری است.

درباره کتاب سرمه ای

حامد عسکری در مقدمهٔ مجموعه سرمه ای درمورد این کتابش اینگونه می‌گوید: «...و معذرت می‌خواهم از پرنده‌ها و جوجه‌هایشان که اتفاقا در درخت‌هایی مستاجر بودند که قسمت بود برای این دفتر ناقابل بریده شوند و به کاغذ تبدیل شوند و این کاغذها حامل واژه‌های پریشان و سوخته‌ای باشند که حاصل چند سال قدم زدن‌ها و دلواپسی‌ها و بی‌خوابی‌های منند و حال که برای مجموع شدن کنار هم گرد هم آمده‌اند حس غریبی دارم...

معذرت می‌خواهم از دخترم باران از اینکه شاید در هنگام ارتکاب یکی از این غزل‌ها دلش پارک و قصه و توجه می‌خواسته و من کوتاهی کردم و نیز از همسرم که... خودش می داند.

استقبال از دفتر قبلی‌ام بد نبود و همین کار وسواسم را زیاد کرد که دست به عصا تر حرکت کنم و این سال‌ها در قطع درختان زمین نقشی نداشته باشم. احساس کردم کم کم وقتش شده غزل‌های بعد از آن هم مجموع شوند تا هم اهل نظر و رای ببینند به چه مسیری می‌روم و هم مخاطبان عزیزتر از جانم که همه دلخوشی منند را میهمان واژه‌هایم کنم که حیات شعر من به ایشان است و برایشان ارزش و احترام فراوانی قائلم.

اینکه چقدر این وسواس کار ساز بوده و آیا این دفتر قدمی رو به جلو بوده و برای من پیشرفتی محسوب می‌شود یا خیر را به عهده اهل فن و نظر می‌گذارم و اینکه چقدر مخاطبین عزیزم را راضی کرده‌ام را به عهده زمان. فقط خدا را شکر می‌کنم که با تمام بضاعتم آمده‌ام و کم فروشی‌ای در کار نبوده.

شما را به خدا دعا کنید درخت‌های بریده شده و پرنده‌های بی پناه من را ببخشند... . عسکری‌ترین حامد دنیا.»

خواندن کتاب سرمه ای را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران اشعار حامد عسکری پیشنهاد می‌کنیم.

درباره حامد عسگری

حامد عسگری شاعر جوان اهل شهرستان بم (متولد ۱۰ خرداد ۱۳۶۱) است. غزل‌های حامد دارای لحنی صمیمی و با چاشنی طنز است و سهمی نیز از شیرین‌کاری‌های زبانی با خود دارد. کتاب‌هایی که از وی منتشر شده از این قرار هستند: 

حال و حوّایی از ترنج و بلوچ 

 خانمی که شما باشید

گدار

خال سیاه عربی

پری دخت

پری شب

بخشی از کتاب سرمه ای

ای شعر حل شده لب فاق و دوات‌ها

زیبایی نهفته در ابواب گات‌ها

بابونه بهار شده توی دست باد

آویشن نشسته کنار قنات‌ها

دنیا اگر تو بودی و رقصیدن تو بود

پر می‌شد از تغزل عین القضات ها

پر می‌شد از شمیم دل تنگ نامه‌ها

قائم مقام در شبی از منشآت ها

پر می‌شد از صدای دف دختران کرد

پر می‌شد از نجابت دره دهات‌ها

وای از شکوه آبی چشمان دختری

که عاشقش شوند غریق نجات‌ها

با نام خال‌کوبی تو حال می‌کنند

بر بازوان کندهٔ خود گنده لات‌ها

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

قربان یک کرشمه شاخ نبات‌ها

محمد سینا دهقانی فیروزآبادی
۱۴۰۳/۰۶/۱۶

اشعار قوی، استعاره‌ها و تشبیه‌ها دقیق و ظریف، اما غالبا حول چند میدان معنایی محدود می‌چرخید، مثل "زلیخا و یوسف و کنعان و مصر و..." و "میرزا کوچک خان و ستار خان و جنگ و باروت و خان و..." و

- بیشتر
اسما
۱۴۰۳/۰۱/۲۲

اشعار در عین لطافت امروزی و قشنگن

ﻬﺍﻧ‍‌ﻳ‍‌ﻟ
۱۴۰۳/۰۷/۰۲

توصیفات و استعاره ها‌ی دلچسب و ملموس کتاب را خواندنی کرده .

عبدالله سلیمانی
۱۴۰۳/۰۲/۱۸

غزل متفاوت سرودن نگاه متفاوت تر می خواهد عنصر تازه‌ای در این مجموعه ندیدم

مهسا
۱۴۰۳/۰۲/۰۳

من یک شعر بسیار زیبا از این نویسنده در شبکه‌های مجازی دیدم و بسیار مشتاق شدم کتابشان را تهیه کنم، ولی اون شعر به نظر من بهترین شعر ایشون بوده و باقی شعرهای کتاب دلچسب نبود اصلا

عشق رازیست به اندازه آغوش خدا عشق آن گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست
خانم معلم
هیچ‌کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخار پنجره یک شب نوشتی: «عاشقم» خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر...
کاربر ۷۰۸۵۴۳۷
فقط اندوه می‌گیرد سراغی از غریبی‌مان همان که یارمان بوده کماکان یارمان مانده
اسما
گاه بغض کهنهٔ یک مرد غوغا می‌کند گاه با یک رعد و برق ساده تهرانی... تر است
سجّاد
اصلاً از این به بعد شما باش و شانه هات ما را برای گریه سر آستین بس است
ﻬﺍﻧ‍‌ﻳ‍‌ﻟ
خسته‌ام مثل یتیمی که از او فر فره ای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند
fanoos
یا سراغ من میایی چتر و بارانی بیار یا به دیدار من ابری نیا... تر می‌شوی
سپهر
به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس تلخ‌کامی ست اگر شهد و شکر هم بدهند
سپهر
من که شاعر نیستم لالم ...سکوتی ممتدم داغی لب‌های تو قفل از دهان برداشته
٬طاهٰا،
آخر قصه هر بچه پلنگی این است پنجه بر خالی و... در حسرت ماه افتادن
محمدحسن
نه فانوسی کنار لحظه‌های تارمان مانده نه دیگر زلف تاکی بر سر دیوارمان مانده فقط اندوه می‌گیرد سراغی از غریبی‌مان همان که یارمان بوده کماکان یارمان مانده بپرس از پیشگوهای محلی این معما را چقدر از روزهای مثل زهر مارمان مانده؟ چقدر از دل‌خوشی های کم و کوتاهمان رفته؟ چقدر از زخم‌های بر جگر بسیارمان مانده؟ سزای خواندن از عشق است در گوش کر جنگل اگر که قطره خونی گوشه منقارمان مانده تو تقدیر منی ای عشق اما عقل می‌گوید بیا بگذر ز تقدیرت... همین یک کارمان مانده
artemis
آدمست و سیب خوردن آدم است و اشتباه
سپهر
نامه‌هایم چشم‌هایت را اذیت می‌کند درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است چای دم کن خسته‌ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گل‌های قوری بهتر است
یوگن
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن به از آن است که در دام نگاه افتادن لاک پشتانه به دنبال تو می‌آیم و آه چه امیدی که پی باد به راه افتادن سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟ تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن؟ آخر قصه هر بچه پلنگی این است پنجه بر خالی و... در حسرت ماه افتادن با دلی نرم دلی مثل پر قو سخت است سر و کارت به خط و خال سیاه افتادن عشق ابری ست که یک سایه آبی دارد سایه‌اش کاش به دل گاه به گاه افتادن
behrouzfx
عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دو سیب می‌کشی آزاد باشی مبتلاتر می‌شوی
سپهر
آنچه که تو بر سرت کردی و رفتی روسری آنچه که من بر سرم شد آه... خاک عالم است
unes
ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند
unes
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
unes
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت یوسف از چاه در آورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد ماه رویی دل من برده و ترسم این است سرمه بر چشم کشد زیره به کرمان ببرد دو دلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سرو سامان ببرد
اسما

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۷۰%
تومان