کتاب فستیوال خنجر
معرفی کتاب فستیوال خنجر
کتاب فستیوال خنجر مجموعه اشعار طنز سروده سید حسن حسینی است که به کوشش اسماعيل امينی در یک مجموعه گردآمده و در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
درباره کتاب فستیوال خنجر
سید حسن حسینی، یکی از پایهگذاران شعر انقلاب و شعر آیینی است؛ شعر آیینی به شعری گفته میشود که در آن، شاعر، از آموزههای دینی و مذهبی سخن بگوید و یا از ارادت و محبتش نسبت به پیامبر (ص) و یا امامان (ع) بنویسند. به طور کلی میتوان گفت که هر شعری که متاثر از آموزههای دیانت اسلام باشد، شعر آیینی نام دارد.
در کتاب فستیوال خنجر، تعدادی از اشعار او را میخوانیم که پیش از این منتشر نشدهاند؛ چهل و هشت شعر کوتاه و بلند که نمونههای شعر نیمایی و سپید هم در آنها دیده میشود. همچنین در این کتاب مقدمهای میخوانیم که ما را با سید حسن حسینی آشنا میکند. مقالاتی که در این کتاب وجود دارند، دهان های رسمی چیزی برای گفتن ندارند، گفتن و نگفتن و گل این باغ با داغ تو خندید نام دارند. اسماعیل امینی در این مقالات و نقدهااز شعرهای حسینی رویکرد و نگاه او به شعر و شعر طنز سخن گفته است.
کتاب فستیوال خنجر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب فستیوال خنجر را به تمام علاقهمندان به مطالعات ادبی و شعر طنز معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فستیوال خنجر
فستیوال خنجر
گرچه ناآگاه خنجر میزنند
دوستان هم گاه خنجر میزنند
گاه بهر مالْ اشباهُالرّجال
گاه بهر جاه خنجر میزنند
روز روشن خیل شاعرپیشگان
با هلالِ ماه خنجر میزنند
بانوان دلنازک و بیطاقتاند
با کمی اکراه خنجر میزنند!
پیروان حکمتِ خیرالامور
در میان راه خنجر میزنند
دودمردان در تکاپوی علف
یا که مشتی کاه خنجر میزنند
رستمانِ نشئه در خان نخست
بیژنان در چاه خنجر میزنند
مؤمنان آیینه یکدیگرند
لیک... اما... آه! خنجر میزنند
غمگنان هقهقکنان و سرخوشان
قاه اندر قاه خنجر میزنند
عارفان هم گاهگاه از پشتسر
فیسبیلالله خنجر میزنند
ای برادر، بد به دل وارد نکن
در زمان شاه خنجر میزنند!
***
دیوارهای صوتی
سینهها از خامشی انبارهای صوتی است
بر زبانها بار اما بارهای صوتی است
نعره در دهلیز تودرتوی دوران میزنیم
پاسخ فریاد ما تکرارهای صوتی است
دوستان پُرهیاهو سدّ راه ما شدند
جان ما سرخورده دیوارهای صوتی است
شهر دل ویرانه شد از ایلغار واعظان
هر طرف جولانگه تاتارهای صوتی است!
نیش خویشان زهر در کار عروقم میکند
تحفه زخم زبان از مارهای صوتی است
حرف حق پهلو به فرجام «اناالحق» میزند
در زمان ما زبان از دارهای صوتی است
قحطی یاران یکرنگ است در روز عمل
تا دلت خواهد فراوان یارهای صوتی است
چاپلوسان و هیاهوپیشگان بر مسندند
تا ملاک همدلی معیارهای صوتی است
در صدای خویش محبوس است مرغ خوشنوا
میلههای این قفس از تارهای صوتی است
جنس کردار است کاسه زانکه بازار زمان
یکسره در قبضه سمسارهای صوتی است
با سکوت محض کاری کن که در این روزگار
بیصدایی گونهای از کارهای صوتی است
***
نغمه روز
صورت عاطفهها سنگی شد
سینه آینه دلتنگی شد
دل هر ساز خوشآواز شکست
نغمه روز بدآهنگی شد
شعر این پهنه رنگین خیال
عرصه طایفه بنگی شد
مدح و لفاظی و ترفند و ریا
حرفه شاعر مافنگی شد!
رفت از یاد ره و رسم سلوک
پای ما دستخوش لنگی شد
پای تا سر شکمان شاد شدند
قسمت ما غم و دلتنگی شد
مُرد مردی و شرف، زنده ز نو
رسم نامردی و الدنگی شد
هر که از حق و حقیقت دم زد
بهرهاش سیلی و اُردنگی شد
هر کجا غنچه فرهنگ شکفت
نام آن هجمه فرهنگی شد!
ناهماهنگی و ناهنجاری
شهره هر جا به هماهنگی شد!
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
نظرات کاربران
زبان نویسنده نو نیست