کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه)
معرفی کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه)
کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه) نوشتهٔ سارا پرینیز و ترجمهٔ نرگس جلالتی است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان فانتزی آمریکایی برای کودکان نوشته شده است.
درباره کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه)
کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه) حاوی چهارمین جلد از یک مجموعه رمان برای کودکان است. این رمان که ۳۲ فصل دارد، جزو مجموعهای است که داستانش در شهری که منبع جادویش رو به کاهش گذاشته است، میگذرد. در این شهر پای پسرکی به یک زندگی جادوگرانه و پرماجرا باز میشود. «کان» همان روزی که جیب «نوری» را زد و به سنگ جادوی جادوگر دست زد، باید میمرد؛ سنگی که از آن برای متمرکزکردن جادو و اجرای طلسمها استفاده میشود. این نوجوان بهدلیل نامعلومی زنده ماند. این موضوع توجه نوری را جلب میکند و او کان را دستیار خودش میکند؛ به این شرط که پسرک برای خودش سنگ جادو پیدا کند، ولی کان بین درسهای جادوگری و کمک به نوری برای پیداکردن جواب این سؤال که چه کسی یا چه چیزی جادوی شهر را میدزدد، زمان کمی برای جستوجوی سنگش دارد. با آنها همراه شوید در این رمان آمریکایی که نامزد جایزهٔ E.B. White Read Aloud در سال ۲۰۰۹، نامزد جایزهٔ نوجوان آیووا در سال ۲۰۱۱ و نامزد جایزهٔ کتاب خوانندگان نوجوان Rebecca Caudill در سال ۲۰۱۲ میلادی بوده است. کتاب بازگشت جادوگر به خانه چهارمین جلد از مجموعهٔ «دزد جادوگر» (The Magic Thief) است. این مجموعهٔ فانتزی چهارجلدی، مناسب گروه سنی کودکان بوده و نویسندگی آن را سارا پرینیز بر عهده داشته است.
خواندن کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دزد جادوگر (کتاب چهارم؛ بازگشت جادوگر به خانه)
«گوشهای پیپ من شنید که بنت در ساختمان را محکم بست و با عجله از حیاط سنگفرش شده عبور کرد. زمانی که نِوری خواست چای و بیسکوئیت بخورد متوجه شد که سرد شدهاند. بهطور قطع هنوز پیغامی از دِن پسرک لجنزار دریافت نکرده است. او نمیدانست که من چه کار کرده بودم یا اینکه به کمکش نیاز داشتم و او هیچ راهی برای یافتن من نداشت.
میخواستم به خاطر دزدیدن سنگ جادویش بگویم، متأسفم، ِنِوری. میدانستم که بدون سنگ جادویش احساس پوچی میکند و ارتباطش با جادوها قطع شده است. میدانستم که از من عصبانی بود و همین باعث میشد تا بیشتر از سرما بلرزم.
بعد از مدتی نِوری رفت و کتاب جادویش را از داخل قفسه آورد و روی میز کارش گذاشت؛ سپس جام جهاننما را آورد و در حالی که مشغول خواندن کتاب بود آن را با تکهای پارچهٔ ابریشمی تمیز کرد.
قصد داشت چه کار کند؟ به نظر میرسید که میخواهد از طلسم جستجو استفاده کند؛ اما او سنگ جادو نداشت، بنابراین نمیتوانست هیچ جادویی انجام دهد. حتی اگر سنگ جادو داشت هم طلسم عمل نمیکرد، چون من داخل قفس تورمالین حبس شده بودم.
نِوری با احتیاط جام را زمین گذاشت و کاسهای کمعمق پیدا کرد. از داخل قفسه، شیشهای حاوی جیوهٔ براق را برداشت و داخل آن کاسه ریخت. دوباره کتاب را بررسی کرد و سپس به طرف در رفت و گوش داد.
آنها هنوز نیامده بودند. گوشهای پیپ چیزی نمیشنید.
نِوری نجواکنان گفت: «لعنت به تو برومبی. عجله کن.» از این طرف اتاق به آن طرف اتاق قدم زد.
بعد از اینکه کمی قدم زد، گوشهای پیپ صدای سه نفر را که با عجله از داخل حیاط میگذشتند شنید. نِوری وقتی در هارتسیز باز شد متوجه آنها شد.
او بالای پلهها به استقبالشان رفت. برومبی صورتقرمز نفسزنان داخل شد و نگاهی به شدت نگران داشت.
شاگردش کِیستون که ردای جادوگریاش را روی لباسخواب پوشیده بود به دنبال بنت و برومبی وارد شد. یک طرف موهای بلوند کیستون سیخ شده بود و طرف دیگر صاف بود و هنوز به نظر خوابآلود میآمد چون خط بالشت روی صورتش مشخص بود.»
حجم
۵۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۵۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه