کتاب جیغ
معرفی کتاب جیغ
کتاب جیغ نوشتهٔ نیکولا بوگله و ترجمهٔ ساناز طایفه است. نشر قطره این رمان معاصر، فرانسوی و پلیسی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی داستان قتلی متفاوت است.
درباره کتاب جیغ
این اثر بر اساس رخدادهای واقعی با شخصیتهایی خیالی نوشته شده است. کتاب جیغ (The Scream) حاوی رمانی است که شما را میبرد به یک بیمارستان روانی به نام «گوستاد» در اسلو. در سپیدهدم یک شب یخبندان، جسد بیماری را در سلولش خفه و دهانش را بهحالت فریاد باز میکنند. بازرسی که به صحنه اعزام میشود، بلافاصله میگوید که این مورد، شبیه هیچ مورد دیگری نیست. رمان «جیغ» که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، اولین رمان از مجموعهٔ «سارا گرینگن» است. «سارا گرینگن» نام همان بازرسی است که در رمان حاضر باید پروندهای غریب و متفاوت را آغاز کند و به انجام برساند. رمان جیغ در ۵۱ فصل نوشته شده است. این رمان افتخارات زیر را برای نیکولا بوگله به ارمغان آورده است:
- جایزهٔ «صداهای تازهٔ ادبیات پلیسی» فرانسه در سال ۲۰۱۸
- جایزهٔ «رمان مردمی فرانسه» در سال ۲۰۱۸
- جایزهٔ رمان پلیسی نیوِرنه در شهر کلمسی فرانسه در ۲۰۱۸
- جایزهٔ رمان پلیسی Les Petits Motes des Libraires (برگزیدهٔ کتابفروشان) در سال ۲۰۱۸
خواندن کتاب جیغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پلیسی پیشنهاد میکنیم.
درباره نیکولا بوگله
نیکولا بوگله در سال ۱۹۷۴ به دنیا آمد. او نویسنده و روزنامهنگاری فرانسوی است. دو قسمت اول سهگانهٔ رمانی جنایی با حضور بازرسی نروژی به نام «سارا گرینگن» به قلم این نویسنده، بسیار پرفروش بوده است. او کار خود را بهعنوان روزنامهنگار برای Le Figaro Étudiant آغاز و فلشهایی خبری در اروپا ارائه کرد؛ سپس بهمدت ۱۵ سال در M6 کار کرد؛ ابتدا بهعنوان مجری برنامههای ۸۰ در ساعت و Génération Hit و سپس بهعنوان سردبیر و تهیهکننده. او اولین رمان خود به نام Le Premier Crâne را در سال ۲۰۱۱ میلادی و با نام مستعار Nicolas Sker منتشر کرد. رمان «جیغ» (The Scream) که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، اولین رمان از مجموعهٔ «سارا گرینگن» است و جایزهٔ Nouvelles Voix du Polar را دریافت کرده است. قسمت دوم این مجموعه، «توطئه» نام دارد و در سال ۲۰۱۸ میلادی و قسمت سوم آن با عنوان «جزیرهٔ شیطان» در ۲۰۱۹ منتشر شده است.
بخشی از کتاب جیغ
«با شنیدن همهمه و جنبوجوش پشت سرش، کریستوفر همانطور که در صندلی قطار نشسته بود، فوراً سرش را برگرداند و زن و مردی را دید که بهسرعت به سمتشان میآمدند. با دلهره زیر لب گفت:
ـ سارا، اونا برای ما اومدن.
سارا که در صندلی کناریاش نشسته بود نگاهی به عقب انداخت. زنی با کفش پاشنهدار، درحالیکه به موبایلش نگاه میکرد، همراه مردی کتوشلوار پوشیده که با هدفون مشغول صحبت کردن بود، به آنها نزدیک میشدند. از نظر سارا، زن و مرد تنها دو مسافر بودند که باعجله سعی داشتند تأخیرشان را جبران کنند.
کریستوفر که خیالش راحت شده بود سرش را بهآرامی به پشتی صندلی تکیه داد و نفس راحتی کشید و سارا چشمانش را بست و خود را آمادهٔ خواب کرد. بهآهستگی گفت:
ـ هیچکس نمیدونه ما اینجاییم. از این دو ساعت و نیم مسیر تا لندن، نهایت استفاده رو بکن و سعی کن خودتو آروم کنی. تا الان، شاید تجربیات سالهایی که در جنگ گذروندی تونسته باشه تو رو از شوکهای واردشده محافظت کنه، اما میترسم که بهزودی دیگه فرصتی نداشته باشیم که نفسی تازه کنیم. بنابراین، قدرشو بدون.
سپس سرش را به سمت دیگر چرخاند و وانمود کرد که به خواب رفته است. با وجود توضیحات سارا، کریستوفر بار دیگر نگاهی به زن و مرد تازهرسیده انداخت و بعد از اینکه خیالش راحت شد، سعی کرد کمی بخوابد. حق با سارا بود، ظاهراً ادامهٔ سفر میتوانست طاقتفرساتر از آن باشد که کریستوفر تصور میکرد.
بهمحض رسیدن به لندن، میبایست سریعاً خود را به برایز نورتون برسانند، منطقهای که حدود صد کیلومتر با پایتخت انگلستان فاصله داشت و از آنجا، با یکی از پروازهای نیروی هوایی سلطنتی، به سمت جزیره حرکت میکردند. نیروی هوایی سلطنتی تنها شرکتی بود که اجازهٔ پرواز به جزیرهٔ اَسِنشن را داشت. در صورت نرسیدن به پرواز، آنها میبایست ۲۴ ساعت دیگر صبر میکردند. با توجه به زمان تعیینشدهٔ ۷۲ ساعتی توسط لازار، وقت زیادی نداشتند و از دست دادن پرواز در حکم شکست کامل و درنتیجه مرگ سیمون بود.»
حجم
۴۰۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه
حجم
۴۰۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۵۰ صفحه