کتاب مرگ با افتخار
معرفی کتاب مرگ با افتخار
کتاب مرگ با افتخار داستانی زیبا از جان گونتر است که با ترجمه هرمز خلیلی سوادکوهی میخوانید. این داستان درباره زندگی پسر جوانی است که در اوج جوانی و به دلیل ابتلا به سرطان جانش را از دست میدهد اما تا آخرین لحظه حیاتش، از مبارزه دست نمیکشد.
درباره کتاب مرگ با افتخار
مرگ با افتخار چیزی است که همه ما آرزویش را داریم. اما چند نفر از ما به این آرزو میرسیم؟
جان گونتر معتقد است پسرش، جوان هفده سالهای که چندی بعد از فارغالتحصیلیاش از دنیا رفت، یکی از همانهایی بود که به آرزویش رسید. او تا لحظه آخری که نفس میکشید برای زندگی مبارزه کرد و سخت در تلاش بود تا به دیگران، درس شجاعت و چگونه زندگی کردن بدهد. او موفق شد تا تحصیلاتش را در مدرسه به پایان برساند و به این ترتیب نشان داد که زحماتی که خودش برای زنده بودن کشیده است، همچنین تلاشهایی که پدر و اعضای خانوادهاش برای او کردهاند، بینتیجه نبوده است.
کتاب مرگ با افتخار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مرگ با افتخار داستانی لطیف است که شما را با خود به دنیایی دیگر میبرد. دنیایی که زندگی در آن طور دیگری تعریف میشود و ارزشی متفاوت دارد. خواندن این کتاب را به تمام دوستداران رمانها و آثار زندگینامه، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مرگ با افتخار
در دسامبر سال ۱۹۴۵ جانی درحالیکه خوب و سلامت بود برای تعطیلات به دیدارمان آمد. او شانزدهساله بود و ازنظر فکری و جسمی هم رشد میکرد به همان صورتی که تمام بچهها بهطور ناگهانی تغییر میکنند.
ما خیلی باهم بودیم، قبل از سوارشدن به قطار و بازگشت به دبیرستان که در ماه ژانویه هم بود گفت: پدر، آن روزهائی که ما باهم بودیم از بهترین روزهای زندگیام بودهاند که تاکنون سپری کردهام. او غالباً هیچوقت احساس شخصیاش را بدین سهولت بیان نمیکرد و من از شنیدن حرفهایش خشنود شدم.
در آن ایام در ماه مارس سال ۱۹۴۶ هم جانی مجدداً برای دیدار ما به منزل آمد. فرنسس مادرش و من او را برای دیدن چند تا از نمایشنامههای خوب به تماشاخانه هائی در نیویورک بردیم و برای اینکه خیالمان ازنظر سلامتی جسمیاش راحت باشد او را به یک پزشک هم نشان دادیم.
بعدازآن فرنسس او را به یک مهمانی شام که باافتخار فرمانده انگلیسی به نام وینیستون چرچیل در شهر نیویورک ترتیب داده بودند و شرکت برای عموم مردم هم آزاد بود نیز برد. او در آن شب با پرداختن به بازیهای متعدد و مطالعه درباره علم شیمی خود را سرگرم کرد و اولین صفحه کتاب مرا به نام « سردمداران ایالاتمتحده» را که قبلاً شروع به تألیف آن نموده بودم نیز خواند.
به نظرم رسید که جانی خسته است، اما من مزاحمتی برایش فراهم نمیکردم. چون بر این باور بودم که خستگی روحیاش به خاطر زندگی پرمشغله در دیرفیلد، باشد.
او ملاقاتی هم با دکتر تِری جِر پزشک خانوادگی ما داشت، که گفته بود جانی بهطور کامل از سلامتی برخوردار است. همچنین یکچشم پزشک نیز او را مورد معاینه قرار داد و این کار که به سلامتی اش مربوط بود برای خانواده ما خیلی مهم بود. در تابستان گذشته جانی از ناحیه چَشم قدری مشکل داشت به او گفته شده بود که چگونه چَشم هایش را تقویت کند. چَشم پزشک هم بیماری خاصی را در چَشمان او مشاهده نکرده بود درواقع چَشمانش خیلی بهتر از سابق بودند. روز بعد از ملاقات با دکتر تِری جِر بطور غیرمنتظرهائی جانی اظهار کرد که در چرخاندن گردنش دچار زحمت است. اگر قبل از ملاقات با دکتر تری جر این اتفاق میافتاد ممکن بود دچار دردسر زیادی میشدیم.
همانطوری که گفته بودم ایشان در وضعیت سلامت مطلوبی بودند، ما نگرانی خاصی نداشتیم. درواقع روز بعدش قادر بود گردنش را حرکت دهد . از اینکه دیدارش با خانواده به پایان رسیده بود کمی دلخور بود اما با خوشحالی بانتظار بازگشت به دبیرستان بود.
در اوایل سال یک پسر در دیرفیلد به بیماری فلج کودکان که یک بیماری خیلی جدی هم بود و غالباً با متوقف شدن حرکت گردن شروع میشد مبتلا گردید. دبیرستان که همیشه با چنین مواردی روبرو بوده است بهسرعت خانوادهها را در جریان این نوع بیماری قرار میداده است.
در هفته سوم از آقای جانسون پزشک دبیرستان شنیدم که جانی قادر به حرکت گردنش نبود چون باور نمیکردند که جانی دچار بیماری فلج کودکان شده باشد. او گفت ما نباید نگران باشیم، پسران غالباً با اینجور مشکلات روبرو هستند. دکتر جانسون در مورد بیماری گردن جانی گفته بود که اطلاع داشتیم در بین دانش آموزان دبیرستان بیماری فلج کودکان وجود دارد و نمیخواست که ما فکر کنیم فرزندانمان بهراحتی دچار آن بیماری میشوند.
چند لحظهای از طریق تلفن با جانی که تحت درمان بود صحبت کردم تنهائی و یک هفته دور ماندن از دبیرستان او را غمگین کرده بود، بغیر از این حالت پیش آمده بقیه اوضاع بر وفق و مراد بود.
روز بعد تصمیم بر این شد برای انجام آزمایشات پزشکی جانی به یکی از شهرهای نزدیک برده شود، دکتر جانسون پیشنهاد کرده بود که با دکتر تری جر که آخرین بار به جانی آزمایشات پزشکی داده بود نیز هماهنگی گردد، تمام موارد را به فرنسس تا آنجا که به نظرم رسید گوشزد کردم.
حجم
۶۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۶۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه