دانلود و خرید کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده سالواتوره باسیله ترجمه قاسم صنعوی
تصویر جلد کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده

کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده

کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده نوشتهٔ سالواتوره باسیله و ترجمهٔ قاسم صنعوی است. انتشارات ناهید این رمان معاصر ایتالیایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده

کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده حاوی یک رمان معاصر است که در ۲۴ فصل نوشته شده است. این رمان را یک نویسنده، کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس ایتالیایی نوشته است. رمان در حالی آغاز می‌شود که راوی می‌گوید همه در اتاق کز کرده بودند. آن‌ها، خاموش، بی‌حرکت و منتظر بودند. فقط صدای لوکوموتیو بود و صدای زیر فلزی ترمزها روی ریل‌ها شنیده می‌شد و حتی هنگامی هم که تیغه‌های چوبی الوارها بر اثر ضربهٔ فشار ترمز نهایی و دم نیرومند موتور که در استراحت غوطه‌ور می‌شد لرزیدند، آن افراد تکان نخوردند. راوی می‌گوید که مدتی بعد، درِ آپارتمان کوچک باز می‌شد و مرد قطار به درون آمد؛ مانند هر شب.این افراد کیستند؟ مرد قطار کیست؟ راوی چه کسی است؟ رمان معجزه های کوچک در دفتر اشیای پیداشده به قلم سالواتوره باسیله را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایتالیا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب معجزه های کوچک در دفتر اشیاء پیدا شده

«روز بعد، قطار محلی پیانا آکیلانا به مقصد می ـ نیه‌را دی ماره درست ساعت هجده و چهل‌وپنج دقیقه در ایستگاه پروسه‌تو ایستاد. الِنا پس از پایان روز کاری‌اش در سکو منتظر آن بود. کوزیمو برای دستشویی‌ها صابون بی‌کیفیتی خریده بود و الِنا هر لحظه دست‌هایش را بو می‌کرد چون هنوز هم بوی قهوه و کاسنی را روی انگشت‌هایش حس می‌کرد. درهای واگن‌ها با هیاهوی فلزی عادی‌شان باز شدند و او بالا رفت. به سمت جای خودش رفت. سرگرم تجسس در کیفش، بررسی تلفن همراهش، کیف پولش، کلیدهای خانه، چند شکلات، ریمل و آت‌وآشغال‌های دیگر بود، مردی را که در کنارصندلی‌اش نشسته بود و سرش را پشت روزنامه‌ای که با دو دست گرفته بود پنهان می‌کرد، به‌زحمت دید. در لحظه‌ای که می‌نشست صابون کاغذی‌های خوش‌بوکننده‌ای را که می‌جست یافت، یکی از آن‌ها را درآورد و به دست‌هایش مالید. آهی کشید و بعد به طرف مرد روزنامه به‌دست برگشت و مثل اینکه کرگدنی کت و شلوارپوش و کراوات‌زده را ببیند دهانش از عجب باز ماند. میکله مثل اینکه در میان نیست به خواندن روزنامه ادامه داد. الِنا به مقابل رویش به طرف پیرمردی که روبه‌رویش نشسته بود نگاه کرد. الِنا حتی او را نمی‌دید، ولی مرد از این بابت خودش را غره یافت و گره کراواتش را درست کرد.

قطار پیش رفت. میکله، خونسرد، همچنان روزنامه می‌خواند و الِنا همه کار می‌کرد تا از خیره‌شدن به مرد روبه‌رو پرهیز کند و به پنجره که در باد تکان می‌خورد نگاه می‌کرد.

آن‌وقت میکله بی‌آنکه چشم از روزنامه‌اش بردارد گفت:

ـ تو آبی هستی.

الِنا، گیج، به طرف او برگشت. میکله اضافه کرد:

ـ تو مثل شن آبی هستی.

الِنا سرش را خم کرد و گره به ابروها انداخت. میکله ادامه داد:

ـ تو مثل قهوه سرخی.

و بالأخره روزنامه‌اش را تا کرد و راست به چشم‌های او نگاه کرد.

ـ تو مثل عسل بنفشی.

و لبخند زد. الِنا گفت:

ـ میکله، احساس می‌کنم که تو کوررنگ هستی.

میکله صادقانه و نجواوار گفت:

ـ نه، تو هستی که رنگ‌های زندگی‌ام را عوض می‌کنی.

لبخند الِنا باد را فرو نشاند و دریا را آرام کرد. با برقی از خوشبختی در چشم‌های سبزش پرسید:

ـ دیوانه‌ای که این را به من می‌گویی؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۵۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان