کتاب فرزندانشان پس از آن ها
معرفی کتاب فرزندانشان پس از آن ها
کتاب فرزندانشان پس از آن ها نوشتهٔ نیکولا ماتیو و ترجمهٔ بهنود فرازمند است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان در سال ۲۰۱۸ موفق به کسب جایزهٔ «گنکور» شد.
درباره کتاب فرزندانشان پس از آن ها
داستان کتاب فرزندانشان پس از آن ها روایتی از ماجراجویی جوانانی است که خودشان نمیدانند در چه لحظهٔ روبهزوالی از تاریخ ایستادهاند. نیکولا ماتیو در این رمان به دنیای مدرنی میپردازد که در آن جوانان میتوانستند به ساحل بروند و میل و عشق را تجربه کنند، اما انتظاری همیشگی برای پیامی در دایرکت اینستاگرام، توییتر و فیسبوکش دنیایشان را پر کرده است. دو پسر داستان، سفری جستوجوگرانه و ادیسهوار را شروع میکنند و در این میان جهان برایشان سرشار است از کشفهای تازه و نو؛ مسیری دلپذیر و گاه دشوار که در آن جوانی فرانسوی و متولد دههٔ ۱۹۹۰ میلادی، نمایندهٔ نسلی بود که در جام جهانی باشکوه ۱۹۹۸ فرانسه شور و حرارتی عجیب از خود نشان داد.
خواندن کتاب فرزندانشان پس از آن ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فرزندانشان پس از آن ها
«رفت قدم بزند، مثل همه یک آبجو سفارش داد و با حسی آمیخته به رضایت و هوشیاریِ کم به دیدن مسابقه مشغول شد. با توجه به اینکه، از قبل، از صحنهای ترس داشت که قرار بود با رفتن به خانه ببیند، سخت بود که از دیدن بازی لذت ببرد. آنقدر ذهنش را مشغول کرده بود که حتی اولین گل بازی را ندید. با شنیدن سروصدای دیگران بود که متوجه شد. درنهایت، ترجیح داد که بین دو نیمه به خانه برگردد، هم احساس گناهکار بودن داشت و هم ترسیده بود، بدترین حالت ممکن.
وقتی برگشت، در خانه هیچکس نبود. کورالی یک نامه روی میز آشپزخانه گذاشته بود: «من با بچه خونهٔ پدرومادرمم.» گفتنش بد بود اما با دیدن این نامه آرام شده بود. یک کاسه اسپاگتی آماده کرده بود و در حال دیدن آخرین دقایق مسابقه، آن را با ولع خورده بود. قبل از خواب، چون اولین بار بود که آرامش داشت، یک دیویدی فیلم پورنو گذاشت و خودارضایی کرد. از زمانش استفاده کرده بود.
زیر دوش، از خودش پرسیده بود که کجای زندگی قرار داشت. آب روی بالاتنه و اندامش میریخت. کف را زیر پاهایش نگاه میکرد. میخواست چهکار کند؟ به دام افتاده بود. و دختر کوچولویش. هیچچیز نمیخواست. او را دیوانهوار دوست داشت. نمیتوانست بماند. یک لورازپام خورد و خوابید.
کورالی فردای آن روز به خانه برگشت و در طول هفته سه کلمه بیشتر باهم حرف نزدند. سپس فرانسه منتقدین را به وحشت انداخت. بعد از دور اول مسابقات، پاراگوئه را در مرحلهٔ یکهشتم و سپس ایتالیا را حذف کرد. همه شاهد قدرت گرفتن این تیم بودند. و بعد از ایتالیا، که رقیب سرسختی شناخته میشد، خارج از بازی هرچیزی ممکن به نظر میآمد. انگار فقط کورالی بود که نمیخواست در این هیجان جهانی از تیمی طرفداری کند. حسین همهچیز را نگاه میکرد، مسابقهها، خلاصهٔ مسابقهها، اخبار، تحلیلها، بازپخشها، حتی روزنامه هم میخرید، همه را. جذاب بود و درعینحال آسان. خود را در عِرق و حماسهٔ ملی غرق میکرد تا غمهای روزانهاش را راحتتر فراموش کند. و درحالیکه در این موج آبیرنگ فرانسه غرق شده بود، ملامت بیصدای کورالی را حس میکرد. او حسین را سرزنش نمیکرد. اما با صدای قدمهایش، با کوبیدن کشوها، با نوع بستن یخچال، با خوردن ماست، حسین میفهمید که او ناراحت است. اما حتی عصبانی هم نبود. او غمگین بود و این بدتر بود.»
حجم
۴۲۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۴۶ صفحه
حجم
۴۲۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۴۶ صفحه