کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری)
معرفی کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری)
کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری) نوشتهٔ آرکیدی مارتین و ترجمهٔ مطهره اسلامی است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان علمی و تخیلی آمریکایی برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری)
کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری) حاوی رمانی برای نوجوانان است که اولینبار در سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر شد. سفیری به نام «ماهیت دزمار» با عجله خود را به شهرِ مرکز امپراتوری «تیکسکالان» میرساند؛ چون مدتی است که هیچ خبری از سفیر قبلی نبوده است. در سیستم عصبی افرادی که بهعنوان سفیر خدمت میکنند، چیپهایی کوچک قرار داده میشود که خاطرات و واکنشهای افراد پیشین را در خود جای داده است؛ بااینحال اطلاعاتی که «ماهیت» از سفیر قبلی در اختیار دارد، متعلق به بیش از ۱۰ سال پیش است و سفیر قبلی اکنون مرده و ارتباط «ماهیت» با آن نسخهٔ قدیم قطع شده است. «ماهیت» که اکنون در فرهنگی بیگانه به مشکل برخورده است، باید از حقیقت ماجرای مرگ همکارش و اسرار سالهای پایانی زندگی او پرده بردارد. به فضای شناختهشدهٔ تحتسیطرهٔ امپراتوری تیکسکالان وارد شوید و با اتفاقات ایستگاه لسل که یک ایستگاه مستقل است و کارش استخراج مواد معدنی است، همراه شوید. این رمان برندهٔ جایزهٔ هوگو در سال ۲۰۲۰، نامزد جایزهٔ Nebula در سال ۲۰۱۹، نامزد جایزهٔ لوکوس در سال ۲۰۲۰ و نامزد جایزهٔ آرتور سی کلارک در سال ۲۰۲۰ میلادی بوده است.
خواندن کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تیکسکالان (کتاب اول؛ خاطره ای به نام امپراتوری)
«وقتی شروع شد، ماهیت روبروی سهعلفدریایی در دفتر غرق نور صبحگاه نوزدهتیشه نشسته بود. انگار او و آجودانش و ازوازواکت همه عضو یک خانواده از نوع خاص بودند. با یک قاشق پوره میخورد که ناگاه یک ردیف از صفحات اطلاعاتی نوزدهتیشه بالای سر آن سه ظاهر شد و توالی بیپایانی از کشتیهای جنگی تیکسکالانی را پخش کرد. سربازها سوار کشتیهایی میشدند که عرشههای تسلیحاتی به شدت بزرگی داشتند و روی جناحین خاکستری آنها نشان قرمز به رنگ خون و طلاییِ خورشید رنگ شده بودند. مفسرین اخبار، پر نشاط و مبهم سخن میگفتند. جنگی در گرفته بود؛ یک نبرد توسعهطلبانه، نیروهای کشورگشا در حال اعزام بودند تا پهنهٔ بیشتری از خلاء سیاه را به فضای تیکسکالان اضافه کنند. خلاء پهناور فضا و هر چه سیارهٔ جواهرگون درخشان که میتوانست درونش باشد، همه آماده بودند تا تحت تاخت و تاز پرچم نبرد امپراتوری درآیند. یک جنگ پیشروانه. همه خیلی هیجانزده بودند و دربارهٔ بهرهٔ معاملات صحبت میکردند که بیش از همه، از رفتن امپراتوری به حالت جنگی و برای اولین بار در بیست سال گذشته، نفع میبرد. ماهیت شب گذشته علیرغم تلاشش آنقدر ننوشیده بود که خمار باشد، اما آرزو میکرد ایکاش نوشیده بود؛ تا باعث شود بهانهای برای حس تهوعش داشته باشد. فکر کرد، فولاد. فولاد، و کشتیسازی و خطوط تأمین. رایزن آمناردبات و رایزن تاراتز ممکن بود بتوانند دربارهٔ اینکه لسل چقدر بابت فروش مولیبدنیوم به امپراتوری گیرش میآید دوباره وارد مذاکره شوند... میتوانست برای آنها یک جنگِ مفید باشد...
در حال فکر کردن هم میدانست که دارد سعی میکند تا خودش را به بیرون از این تهوع ناپایدارکننده که سمت و سوی جاذبه را تغییر میداد، پرتاب کند. از همانقدر اطلاعات هم مشخص بود که این یکی نمیتوانست یک جنگ مفید باشد، نه برای لسل... نه با تیکسکالانی که اینگونه بود.
وقتی سرخط اخبار از آخرین چکیدههای محلی به جلال و جبروت سرحال و اوضاع و احوال اقدامات نظامی قریبالوقوع تغییر کرده بود به نظر میرسید که این یک ژانر باشد، چیزی که گویندگان رسانه در تیکسکالان به سادگی میدانستند چطور انجامش دهند ـ یکی از دستیاران نوزدهتیشه با لیوانی کنار او ظاهر شده بود که ماهیت از روی بوی آن تشخیص داد باید قهوهٔ تازه آسیابشده باشد. بویش اثر فنجانهای چای را شست و برد.»
حجم
۴۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۲ صفحه
حجم
۴۸۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۲ صفحه