کتاب گنجشکها در بالکن
معرفی کتاب گنجشکها در بالکن
«گنجشکها در بالکن» مجموعه داستان کوتاهی از مجید دانشآراسته(-۱۳۱۶)، نویسنده معاصر ایرانی است.
در بخشی از داستان «گنجشکها در بالکن» از این کتاب میخوانیم:
مادر پیری داشت که زیاد حرف میزد و زن و بچهاش او را به تن نمیگرفتند. خواهرهایش گرفتار بچه بودند و چند روز که پرستاریاش را میکردند خسته میشدند و او را به خانه میآوردند. هر قراری که میگذاشتند بعد از چند نوبت به هم میخورد.
خیلی دور کتابی خوانده بود که هنوز موضوع آن یادش بود: پیرمردی برای پرندهها دانه میریخت. یک روز که کسی در خانه نبود حالش بههم میخورد و نقش زمین میشود. پرندهها آنقدر به پنجره نوک میزنند و سر و صدا میکنند که همسایهها باخبر میشوند و او را از مرگ نجات میدهند.
پیر نبود. اما زندگیاش را شبیه آن پیرمرد میدید. وقتی به او صبحانه میداد، برای سرگرمی یک روزنامه هم جلوش پهن میکرد و نانهای زیادی را جلوش میگذاشت که ریزریز کند.با این کار میخواست مادرش را مشغول کند که کمتر حرف بزند. زنش از این کار ناراحت بود. گنجشکها بالکن را کثیف میکردند و پاک کردنش سخت بود. چند بار به او گفته بود تو که بالکن را کهنه نمیکشی تا ببینی چه میگویم. اما مرد حرفش را نشینده میگرفت و کارخودش را میکرد. زن که خیال میکرد دارد با او لجبازی میکند از دستش حرص میخورد. هروقت که کاری در بالکن داشت، مرد را صدا میزد: میبینی چه شده؟ گنجشکها همهجا را کثیف کردهاند. تو که کثیفی و تمیزی سرت نمیشود. مرد با ملایمت میگفت: پیپی گنجشکها که بو ندارد. و زن حرف همیشگیاش را تکرار میکرد: اگر یک بار کهنه میکشیدی این حرف را نمیزدی. کهنه را توی بالکن انداخت: تو که حرف حساب حالیت نمیشود. حالا بالکن را کهنه بکش تا حالت جا بیاید. مرد که بالکن را کهنه میکشید فهمید زنش راست میگوید. پیپی گنجشکها بهزحمت پاک میشد.
حجم
۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه
حجم
۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۱۷ صفحه