
کتاب سه داستان عاشقانه
معرفی کتاب سه داستان عاشقانه
کتاب الکترونیکی «سه داستان عاشقانه» نوشتهٔ ایوان تورگنیف و با ترجمهٔ عبدالحسین نوشین، توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از سه داستان عاشقانه از ادبیات کلاسیک روسیه است که هرکدام به شیوهای متفاوت به تجربههای عاطفی و پیچیدگیهای روابط انسانی میپردازند. تورگنیف با نگاهی دقیق و جزئینگر، شخصیتها و فضای داستانهایش را ترسیم کرده و خواننده را به دنیای احساسات و تردیدهای عاشقانه میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سه داستان عاشقانه
«سه داستان عاشقانه» از ایوان تورگنیف، اثری در قالب داستان بلند و رمان کوتاه است که در قرن نوزدهم و در اوج شکوفایی ادبیات روسیه نوشته شده است. این کتاب شامل سه روایت مستقل است که هریک به نوعی به تجربههای عاشقانه، دلبستگیها و کشمکشهای درونی شخصیتها میپردازد. تورگنیف در این مجموعه، با بهرهگیری از فضای اجتماعی و فرهنگی روسیهٔ آن دوران، به بررسی ظرافتهای روحی و روانی انسانها میپردازد و روابط میان شخصیتها را با دقت و حساسیت خاصی به تصویر میکشد. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان، جهانی مستقل دارد اما درونمایهٔ مشترک آنها، جستوجوی عشق و معنای آن در زندگی است. روایتها اغلب با زبانی توصیفی و فضاسازی دقیق همراه هستند و خواننده را به درون دنیای شخصیتها میبرند. این اثر، نمونهای از داستاننویسی کلاسیک روسی است که در آن دغدغههای انسانی، تضادهای عاطفی و تأثیر محیط بر سرنوشت افراد، محور اصلی روایت را شکل میدهد.
خلاصه داستان سه داستان عاشقانه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در داستان نخست این مجموعه، راوی جوانی است که پس از تجربهٔ عشقی نافرجام، برای فراموشی و بازیابی آرامش به شهری کوچک در آلمان سفر میکند. او در این شهر با دو شخصیت روس، گاگین و خواهرش آسیا، آشنا میشود. آسیا دختری پرجنبوجوش، معماگونه و سرشار از احساسات متناقض است که رفتارهایش میان کودکانهگی و بلوغ عاطفی در نوسان است. راوی به تدریج جذب آسیا میشود و میان آنها رابطهای پیچیده و پر از سوءتفاهم و تردید شکل میگیرد. در طول روایت، گذشتهٔ اسرارآمیز آسیا و رابطهٔ او با گاگین آشکار میشود و راوی با کشف حقیقت، با احساسات و تصمیمات دشواری روبهرو میشود. داستان با تمرکز بر کشمکشهای درونی شخصیتها، ناپایداری احساسات و تأثیر گذشته بر روابط عاشقانه پیش میرود. تورگنیف در این روایت، فضای اروپای مرکزی، طبیعت و زندگی روزمره را با جزئیات فراوان توصیف کرده و در عین حال، به دغدغههای عمیق انسانی مانند هویت، تنهایی و جستوجوی معنا در عشق پرداخته است. دو داستان دیگر مجموعه نیز هرکدام به نوعی دیگر، تجربههای عاشقانهای را روایت میکنند که در آنها شخصیتها با موانع اجتماعی، اخلاقی یا درونی مواجه میشوند و عشق برایشان به آزمونی دشوار بدل میشود. در مجموع، کتاب تصویری از عشقهای ناپایدار، آرزوهای برآوردهنشده و تأثیرات عمیق عاطفی بر سرنوشت انسانها ارائه میدهد.
چرا باید کتاب سه داستان عاشقانه را بخوانیم؟
این کتاب با روایت سه داستان عاشقانه، فرصتی برای آشنایی با ادبیات کلاسیک روسیه و نگاه تورگنیف به روابط انسانی فراهم میکند. در «سه داستان عاشقانه»، پیچیدگیهای عاطفی، تردیدها و کشمکشهای درونی شخصیتها با دقت و ظرافت به تصویر کشیده شدهاند. خواندن این اثر، امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی را فراهم میکند که در مواجهه با عشق، با خود و جهان پیرامونشان درگیر میشوند. همچنین، توصیفهای دقیق از طبیعت، فضاهای شهری و زندگی روزمره، خواننده را به دنیایی متفاوت میبرد و تجربهای ادبی و احساسی خاص رقم میزند. این کتاب برای کسانی که به دنبال فهم عمیقتری از احساسات انسانی و روابط عاشقانه هستند، جذابیت ویژهای دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، دوستداران داستانهای عاشقانه و کسانی که به تحلیل روابط انسانی و روانشناسی شخصیتها علاقه دارند، مناسب است. همچنین، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات روسیه و کسانی که به دنبال تجربهٔ روایتهای عاطفی و پرکشش هستند، از خواندن این مجموعه بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب سه داستان عاشقانه
«ن.ن. چنین میگفت: در آن زمان بیستوپنجساله بودم. چنان که میبینید، مدتها از آن روزها گذشته است. من تازه آزادی و استقلالی به دست آورده بودم و سفری به خارج کردم ولی نه برای «اتمام پرورش خود»، چنان که آنوقتها میگفتند، بلکه برای تماشای ملک خدا. جوانی بودم بیاعتنا به همهچیز، هر چه میخواستم میکردم؛ خلاصه انسان رستنی نیست و نمیتواند دیرزمانی در رشد و نمو باشد. خوراک روزانه است. اما زمانی میرسد که از نان بیات هم نمیگذرد. ولی از بحث در اینباره چه فایده. میآمد، میماندم و همین که هوس دیدن اشخاص نویی، اشخاص نو و نادیده، به سرم میافتاد از آنجا به جای دیگر میرفتم. تنها دیدن اشخاص نادیده برایم جالب بود. از تماشای بناهای کنجکاویانگیز و مجموعههای آثار قدیمی بدم میآمد. تنها دیدن ن و کر و پیشخدمت احساس دلتنگی و خشم در من ایجاد کرد. در «سرداب سبز» شهر درسدن نزدیک بود دیوانه بشوم. طبیعت در من اثر فوقالعادهای داشت. اما زیبایی آن را که همه در کوههای سربهآسمان کشیده و صخرهها و آبشارها میدانند دوست نداشتم. نمیخواستم که طبیعت مرا پایبند خود کند و مانعم باشد. در عوض، مردم، مردم زنده و سیما و سخن و رفتار و خندهٔ آنها، چیزی بود که بی آن زندگیام رونقی نداشت. در میان مردم همیشه گشادهدلی و خوشی بخصوصی داشتم. خوش بودم که هر جا دیگران میروند من هم با آنها بروم، هر وقت فریاد میکشند من هم فریاد برآورم و در عین حال دوست داشتم که تماشاگر فریادشان باشم. دیدار مردم برایم جالب بود... بهتر بگویم، فقط دیدارشان برایم کافی نبود بلکه با کنجکاوی خوشیآور و سیریناپذیری تماشایشان میکردم. اما میترسم که باز از مطلب دور شوم.»
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه