دانلود و خرید کتاب ترس غار علی صداقتی خیاط
تصویر جلد کتاب ترس غار

کتاب ترس غار

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب ترس غار

کتاب ترس غار با گردآوری علی صداقتی خیاط در انتشارات ناهید به چاپ رسیده است. این کتاب جلد سوم از مجموعۀ داستان‌هایی است که کودکان و بزرگسالان در کانون‌های اصلاح و تربیت نوشته‌اند و علی صداقتی خیاط آن‌ها را گردآوری کرده است.

درباره کتاب ترس غار

ترس غار کتاب سوم از این مجموعه است. موضوع اصلی این کتاب ترس و مواجهه با آن است. در کتاب ترس غار، کودک دیروز رشد کرده است و حالا می‌تواند تا دروازه‌های غار برود، کودکی گم‌شدۀ خود را بیابد و زخم‌هایش را التیام دهد. اولین عنوان این مجموعه برج غار بود که موضوعش خواسته‌‌ها و آرزوها بود. دومین کتاب، غار تار نام داشت که دربارۀ دلهره‌ها و نگرانی‌ها بود.

تدوین این مجموعه از فروردین ۱۳۸۳ تا مرداد ۱۳۸۶ به طول انجامید. این مجموعه در پنج مرکز تدوین شد: خانۀ کودک ناصرخسرو، خانۀ کودک شوش، جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، بنیاد امید مهر.

برخی عنوان‌های موضوعی داستان‌ها در کتاب ترس غار که باید درباره‌ای می‌نوشتند چنین است: شیطان؛ هر شعری دوست دارید بنویسید؛ شرم-خجالت؛ یک روز خوب؛ هوا سرد است. بخاری خراب است. کلاس زود تعطیل می‌شود؛ مواد؛ نگرانی‌ها؛ چاقو؛ دوست داشتن یا؛ آدم خیلی خیلی؛ بوق، جیغ، زیرگذر.

خواندن کتاب ترس غار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های کودک و نوجوان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ترس غار

«داداشم این روزها سیگاری شده بود مامانم می گفت: پسر دیگه خاک تو سرش راستش منم بریده بودم شیطونه می‌گفت یه سیگار بکشم خودم ر راحت کنم بابام وقتی فهمید که علی سیگاری شده خونه رو از این رو به اون رو کرد. علی را بردیم پیش پزشکان ترک اعتیاد آنقدر پیش این و اون بردیم تا ترک کرد. دوستم شبنم اومد خونمون به من سیگار تعارف کرد گفت: بفرما سیگار. بهم گفت وقتی اینو بکشی دیگه خیلی راحتی آنقدر اصرار کرد تا مجبور شدم بکشم ولی راستش را بگم خیلی راحت بودم کم‌کم چیزهای دیگه هم می‌کشیدم، کم‌کم چورتی شده بودم هی خوابم می‌برد. وقتی خانواده‌ام موضوع را فهمیدن منو از خونه بیرون کردند دیگه جایی رو برای شب نداشتم منو شبنم آواره کوچه و خیابون. یه شب که تو خیابون بودیم یه پسری به اسم رضا اومد اولش ترسیدم ولی بعد باهاش رفیق شدیم اون ما رو از خیابون برد به جایی که تمام دخترهایی مثل ما بودند اون‌جا بود نمی‌دونستم کجا بودیم بالاخره یه سرپناهی بود که از سرما در امان بودیم. اون‌جا که بودیم خیلی بیشتر از همیشه می‌کشیدم خیلی بهمون خوش می‌گذشت یه شب مهمونی دعوت بودیم منو شبنم را هم دعوت کرده بودند به مهمونی رفتیم یه دختره که زیبا نام داشت به من و شبنم قرص داد انداختم بالا. لحظه فکر کردم شادم می‌خواستم شیشه‌ها را بشکنم...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۶٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان