کتاب پنج نمایش نامه
معرفی کتاب پنج نمایش نامه
کتاب پنج نمایش نامه نوشتهٔ دیوید آیوز و ترجمهٔ شادی جلیلیان است. نشر هنوز این پنج نمایشنامهٔ آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پنج نمایش نامه
کتاب پنج نمایش نامه (All in the Timing) برابر با پنج نمایشنامهٔ معاصر و آمریکایی است. این نمایشنامهها «مهم نیست!»، «پیشتر از اینها، دورتر از اینجا»، «فیلادلفیا»، «هفت منو» و «روایتهایی از مرگ تروتسکی» نام دارند. این کتاب مجموعهای از نمایشنامههای تکپردهای به قلم دیوید آیوز، نمایشنامهنویس آمریکایی است که بین سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۳ میلادی نوشته شده است. این کتاب شامل نمایشنامههای کوتاهی است که تقریباً همهشان کمدی هستند. این پنج متن نمایشی عمدتاً بر زبان و بازی کلمات، دیدگاههای اگزیستانسیالیستی درمورد زندگی و معنا و همچنین پیچیدگیهای موجود در روابط عاشقانه تمرکز دارند. این نمایشنامهها مسحورکننده، گیجکننده، بهشدت هوشمندانه و بسیار خندهدار توصیف شدهاند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پنج نمایش نامه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی آمریکا و قالب نمایشنامهٔ کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره دیوید آیوز
دیوید آیوز در سال ۱۹۵۰ میلادی در شیکاگو به دنیا آمد. این نمایشنامهنویس آمریکایی که فیلم «ونوس، در پوست خز»، «Sure Thing» و چند کتاب را در کارنامهاش دارد، جایزهٔ حلقهٔ منتقدان خارج از نیویورک را به افتخار «جان گاسنر» برای نمایشنامهنویسی از آنِ خود کرده است. ویژگی نمایشنامههای دیوید آیوز را الهام از موسیقی و فرمهای آن، بیانی ظریف و طنازانه و البته دراماتیکنبودن دانستهاند. کتاب «پنج نمایشنامه» از این نویسنده بهوسیلهٔ نشر هنوز منتشر شده است.
بخشی از کتاب پنج نمایش نامه
«اتاق مطالعهٔ تروتسکی در کویوئاکان مکزیک؛ یک میز پوشیده از کتاب و کاغذ، یک آینه که به دیوار آویخته شده و در سمت چپ، یک در. در انتهای صحنه پنجرههای مشبک چوبی است که از میان آنها میتوان انبوه برگهای سبز و بزرگ را دید.
تقویم بزرگ دیواری نشان میدهد که امروز ۲۱ آگوست ۱۹۴۰ است.
تروتسکی پشت میز نشسته و با عصبانیت مشغول نوشتن است. نور بر او تابیده، موهای بلند و پرپشت و ریش بزی دارد، عینک کوچکی بر چشم زده و کتوشلواری سیاهرنگ بر تن کرده است. دستهٔ یک تبر کوهنوردی که از پشت سرش بیرون زده کاملاً مشخص است.
روایت اول
تروتسکی: [در حال نوشتن، میخواند.] حق با طبقهٔ کارگر است، همیشه حق با آنهاست و این طغیان طبقهٔ کارگر در برابر استعمارگران باید ادامه یابد، برای، برای… برای همیشه!
خانم تروتسکی وارد میشود، مهربان بهنظر میرسد، لباس بلندی بر تن و کتاب بزرگی در دست دارد.
خانم تروتسکی: لئون؟!
تروتسکی: برای همیشه! برای همیشه!
خانم تروتسکی: لئون؟! من الآن داشتم دایرةالمعارف رو ورق میزدم.
تروتسکی: و کدوم صفحه رو؟
خانم تروتسکی: چی؟
تروتسکی: منظورم لغته عزیزم! دنبال چه لغتی میگشتی؟
خانم تروتسکی: تروتسکی، لئون.
تروتسکی: چه جالب، اینکه اسم منه!
خانم تروتسکی: به این گوش کن [صفحهای را باز میکند و میخواند.] در بیستم آگوست سال ۱۹۴۰ در کویوئاکان یه کمونیست اسپانیایی به نام «رامون مرکادر» یه تبر کوهنوردی، از همونایی که کوهنوردا برا بالارفتن از کوه استفاده میکنن، کجا بودم؟ آها، یه تبر کوهنوردی رو در جمجمهٔ لئون تروتسکی وارد کرد و… چه جملهٔ احمقانهای… و او یعنی تروتسکی روزِ بعد مُرد.
تروتسکی: عزیزم، اون دایرةالمعارف چه سالی منتشر شده؟
خانم تروتسکی: [پشت جلد کتاب را وارسی میکند.] سال ۱۹۹۴ [یا سالی که نمایش در آن اجرا میشود.]
تروتسکی: خیلی عجیبه!
خانم تروتسکی: درسته… چی؟
تروتسکی: خب، من لئون تروتسکی هستم.
خانم تروتسکی: البته که هستی عزیزم.
تروتسکی: و ما یه باغبان اسپانیایی داریم به اسم رامون…؟
خانم تروتسکی: مرکادر، درسته.
تروتسکی: ما که تروتسکی دیگهای توی کویوئاکان نداریم، داریم؟
خانم تروتسکی: حداقل با این اسم و فامیل نه، [فکر میکند] نه، نداریم.
تروتسکی: امروز چه روزیه؟
خانم تروتسکی: [به تقویم روی دیوار نگاه میکند] بیستویک آگوست ۱۹۴۰.
تروتسکی: خب، پس خطری متوجه من نیست، ببین اون کتاب میگه که من در بیست آگوست ۱۹۴۰ مُردم، معناش اینه که این اتفاق باید دیروز میافتاد...
خانم تروتسکی: اما لئون...
تروتسکی: نمیدونم من اون روزی رو خواهم دید که این روزنامههای کاپیتالیست یه چیز درست بنویسن؟
به نوشتن ادامه میدهد.
خانم تروتسکی: اما لئون، بهنظرت اون دستهٔ یه تبر کوهنوردی نیست که از پشت سرت زده بیرون؟
تروتسکی: [خود را در آینه برانداز میکند.] آره، شبیه همون چیزیه که تو میگی... دیروز رامون اینجا بود، حالا که دارم راجع بهش فکر میکنم، بهنظرم یه تبر کوهنوردی هم تو دستش بود، اما یادم نمیآد وقتی داشت میرفت هنوز تبره تو دستش بود، یا نه! ببینم عزیزم امروز رامون سرکارش اومده؟»
حجم
۵۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۵۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه