دانلود و خرید کتاب جک ریچر (جلد بیستم؛ مجبورم کن) لی چایلد ترجمه محمد عباس آبادی
تصویر جلد کتاب جک ریچر (جلد بیستم؛ مجبورم کن)

کتاب جک ریچر (جلد بیستم؛ مجبورم کن)

معرفی کتاب جک ریچر (جلد بیستم؛ مجبورم کن)

کتاب مجبورم کن نوشته‌ٔ لی چایلد و ترجمهٔ محمد عباس آبادی است و کتابسرای تندیس آن را منتشر کرده است. این کتاب بیستمین جلد از مجموعهٔ جک ریچر به قلم لی چایلد است.

درباره مجموعه کتاب‌های جک ریچر

چایلد تا به حال ۲۶ عنوان کتاب از سری داستان‌های جک ریچر نوشته است. قتلگاه، تا پای مرگ، قلاب، آخرین مهمان، اکو در آتش، سوءقصد، وسوسه انتقام، دشمن، یک شلیک، راه سخت، بدشانسی و دردسر، غریبه‌ای در شهر، دوازده نشانه، ۶۱ ساعت، لانه زنبور، رابطه و تحت تعقیب عناوین برخی از این کتاب‌ها هستند که در قالب مجموعه چاپ شده‌اند.

جک ریچر تکاوری تنها، خطرناک و خستگی‌ناپذیر است که قبلا در ارتش خدمت می‌کرد. رمان‌های این مجموعه به ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز این شخصیت در آمریکا و کشورهای دیگر می‌پردازد. 

درباره کتاب مجبورم کن

ریچر با قطار به شهر کوچک و دورافتاده‌ای با نام عجیب «استراحتگاه مادر» در ایالت اوکلاهوما می‌رسد و در همان بدو ورود با زنی چینی-آمریکایی به نام میشل چانگ مواجه می‌شود که ظاهرا دنبال همکار گمشده‌اش می‌گردد. ریچر از آنجایی که با خودش فکر می‌کند ممکن است آن منطقه محل زایمان یک زن یا شاید هم آرامگاه یک مادر باشد در شهر می‌گردد و از ساکنینش راجع به اسم آن پرس‌وجو می‌کند. ولی چیزی دستگیرش نمی‌شود. سپس تصمیم می‌گیرد بیشتر با چانگ آشنا شود و می‌فهمد که چانگ قبلا مأمور اف‌بی‌آی بوده و حالا کارآگاه خصوصی است و دنبال همکارش کیور می‌گردد که بعد از درخواست پشتیبانی از او در این شهر ناپدید شده است. رفتار مرموز اهالی آن منطقه از یک طرف و یافتن یادداشتی در اتاق متل کیور که رویش فقط کلمات «۲۰۰ مرگ» و شماره تلفن روزنامه‌نگاری در لس‌آنجلس‌تایمز نوشته شده از طرف دیگر، ریچر را منقاعد می‌کند به تحقیقات چانگ کمک کند.

بسیاری از کتاب‌های «ریچر» با اتفاقاتی ساده آغاز می‌شوند که پس از مدتی، بزرگ و بزرگ‌تر شده و شکل وضعیت‌هایی بسیار پیچیده را به خود می‌گیرند. کتاب «مجبورم کن» نیز از همین مسیر پیروی می‌کند: ریچر در شهری کوچک از اتوبوس پیاده می‌شود صرفا چون نام آن شهر را دوست دارد. پیرنگ کتاب مجبورم کن شاید به اندازهٔ برخی از عناوین دیگر در مجموعه، به یاد ماندنی نباشد؛ اما این داستان، میزانی قابل توجه از مفهوم بلوغ را به شخصیت ریچر اضافه می‌کند. هیچ کس از ریچر انتظار ندارد که به یک زندگی آرام و بی دردسر روی آورد، اما لی چایلد در این کتاب نشان می‌دهد که ریچر حداقل ممکن است به تغییر فکر کند.

خواندن کتاب مجبورم کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ماجراجویانه و اکشن پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لی چایلد

جیم گرانت، با نام مستعار لی چایلد، نویسنده‌ای بریتانیایی است که در سال ۱۹۵۴ در کاونتری به دنیا آمد و پس از سال‌ها زندگی در بیرمنگام، به تحصیل در رشته‌ٔ حقوق در شفیلد پرداخت و پس از آن، هجده سال در تلویزیون منچستر کار کرد تا این‌که در ۴۰ سالگی، به علت تعدیل نیرو از کار اخراج شد. او از این فرصت به دست آمده استفاده کرد و از آن‌جا که همیشه به خواندن آثار ادبی علاقه‌مند بود، مقداری مداد و کاغذ خرید و پس از چندی، اولین رمان از مجموعه داستان‌های جک ریچر را با نام قتلگاه منتشر کرد. قتلگاه، علاوه بر دریافت جایزه‌ٔ آنتونی برای بهترین رمان اول، با استقبال کم‌نظیر مخاطبان ادبیات جنایی مواجه شد و بدین ترتیب، قسمت‌های بعدی این مجموعه نیز یکی پس از دیگری به بازار نشر آمد و هر کدام، موفقیتی بیش از پیش برای لی چایلد به ارمغان آوردند.

در سال ۲۰۱۲ فیلمی با بازی تام کروز بر اساس کتاب نهم این مجموعه ساخته شد. او پس از توفیق رمان اولش در ایالات متحده، در سال ۱۹۹۸ به این کشور مهاجرت کرد و در سال ۲۰۰۹ به عنوان رئیس انجمن جنایی‌نویسان آمریکا انتخاب شد. لی چایلد، اکنون با نوشتن چندین رمان جنایی و دریافت چندین جایزه‌ٔ ادبی در این حوزه، جزء مجبوب‌ترین نویسندگان ژانر جنایی در میان منتقدین و مخاطبان به حساب می‌آید.

بخشی از کتاب مجبورم کن

«دو بلوک خارج از مسیر قدیمی، در یک خیابان فرعی شرق به غرب موازی بود که پنج بلوک توسعه‌یافته در یک سمت داشت و چهارتا در سمت دیگر. شکل نیم‌دایره‌ای شهر کم‌کم داشت نمایان می‌شد. یک بانک و یک بنگاه تعاونی اعتبار آنجا بود. همین‌طور مغازه‌هایی کوچک که همه کاسبی‌های تک‌نفره بودند: یک چاقوتیزکن، یک تعمیرکار گیربکس و حتی یک آرایشگر که ستونی نورانی جلوی آرایشگاهش بود. اما خصوصاً یک فروشندهٔ قطعات یدکی بود که چندین برند مختلف سیستم‌های آبیاری را می‌فروخت. مغازهٔ تنگ و شلوغی داشت و پشت صندوق ایستاده بود. مرد ریزنقشی نبود. رو به بیرون ایستاده بود و موقع رد شدنِ ریچر چشم‌هایش برقی زد و دستش را به بالا و عقب برد تا چیزی را از پشت شانه‌اش بردارد. ریچر ندید چه چیزی است. شتاب حرکتش او را به جلو حرکت داده بود. قسمت جلویی مغزش اهمیتی به این موضوع نداد. اما قسمت عقبی‌اش درگیر شد. این یارو چرا واکنش نشون داد؟

واضح بود. چهرهٔ جدیدی دیده بود. یک غریبه. جور درنمی‌آمد.

دستش را به سمت چه چیزی برده بود؟ یک سلاح؟

احتمالاً نه. یک رهگذر که به طور تصادفی از آنجا رد می‌شد خطری فوری به حساب نمی‌آمد. در ضمن هیچ‌کس یک چوب بیسبال یا یک کالیبر ۴۵ قدیمی را در معرض دید همه روی دیوار نمی‌گذاشت. زیر پیشخان بهتر بود. تازه اصلاً کسب‌وکار قطعات سیستم آبیاری چقدر خطرناک بود؟ چوب بیسبال و تفنگ به درد بار و شراب‌فروشی و شاید داروخانه می‌خورد.»

شهرام
۱۴۰۲/۰۷/۲۲

لعنتی خیلی عالی بود!

کاربر 6489399
۱۴۰۲/۰۶/۲۳

کتاب خوبی بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۷۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۳۷۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۹۲,۰۰۰
۸۲,۸۰۰
۱۰%
تومان