کتاب فلسفه دروغگویی
معرفی کتاب فلسفه دروغگویی
کتاب فلسفه دروغگویی نوشتۀ لارس سونسن است و با ترجمۀ بهروز گرانپایه در انتشارات اگر به چاپ رسیده است. این کتاب مفهوم دروغگویی را از لحاظ فلسفی مورد بررسی قرار میدهد و به این سوال پاسخ میدهد که چرا گاهی اوقات به جای گفتن حقیقت، تصمیم میگیریم دروغ بگوییم.
درباره کتاب فلسفه دروغگویی
هریک از ما تا حدودی تصویر و برداشتی از دروغ و دروغگویی در ذهن خود داریم و با آن کموبیش آشنا هستیم و حتی میتوانیم دلایل زیادی برای دروغگویی ذکر کنیم. دروغگویی میتواند علتهای مختلفی داشته باشد؛ از پنهان کردن اشتباهات، شایعه درست کردن علیه دیگران، محافظت از یک دوست گرفته تا کسب امتیازی برای خودمان. یا حتی ممکن است تنها به قصد شوخی و سرگرمی دروغ بگوییم. همه دروغ میگویند و درعینحال همه آن را به عنوان کاری غلط محکوم میکنند. دوست داریم به خودمان بگوییم که دروغ گفتنمان بهخاطر دیگران است، اما حتی در این حالت هم اغلب به خودمان دروغ میگوییم.
کتاب فلسفه دروغگویی در پاسخ به سوالات بالا، یک ویژگی متفاوت نسبت به دیگر کتابها دارد. کتاب خواننده را با خود همراه میکند و به او احساس تماشاگری را میبخشد که در صحنۀ رویدادها و اتفاقات حضور دارد و شاهد ماجراهایی است که نویسنده در خلال توضیحات و استدلالهای خود تعریف میکند. درنتیجه، افراد با خواندن این کتاب به نحوی غیرمستقیم به یک خودشناسی در تجربۀ زیستهای که در مواجهه با دروغ داشتهاند، دست مییابند. نویسندۀ کتاب ضمن آنکه به دروغگویی و انگیزههای پشت آن اشاره میکند، با نگاهی اخلاقگرا و مسئولانه دربارۀ دروغ سخن میگوید و باعث میشود که خواننده بتواند با دیدی بازتر و فهمی دقیقتر به پدیدۀ دروغ نگاه کند.
کتاب در ۶ فصل نوشته شده که هریک از آنها به شرح زیر است:
فصل اول: دروغگویی چیست؟
فصل دوم: آیا دروغگویی بهلحاظ اخلاقی همیشه نادرست است؟
فصل سوم: ما چگونه خود را فریب میدهیم؟
فصل چهارم: آیا ما نباید به دوست و آشنای خود دروغ بگوییم؟
فصل پنجم: دروغگویی در سیاست
فصل ششم: چگونه باید با دروغ گفتن کنار بیاییم؟
خواندن کتاب فلسفه دروغگویی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به تمام افرادی که از خواندن کتابهای روانشناسی و فلسفی لذت میبرند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فلسفه دروغگویی
«ادم نمیآید اولین دروغم را چه زمانی گفتم، یا اصلا دربارۀ چهچیزی دروغ گفتم. احتمالا زمانی بود که سه یا چهارساله بودم، زیرا در آن سنین است که ما انسانها شروع به انجام چنین کاری میکنیم، و احتمالا به این منظور که از سرزنش شدن برای انجام یک کار اشتباه جلوگیری کنیم. من هرگز دروغگوی خیلی خوبی نبودم، با اینحال، پدرم یک دروغگوی قهار بود. دروغهای او بدخواهانه نبودند، بلکه برای گول زدن بودند که تقریبا هربار، من و برادرم فریب میخوردیم. اما مادرم بیشتر اوقات دستش را میخواند. من تقریبا هیچگاه نتوانستم کسی را با دروغ گول بزنم. یکی از معایب جوانترین عضو خانواده بودن این است که بقیه نسبت به شما برتری روانی دارند. قاعدتا به همین دلیل، من هرگز به یک دروغگوی ماهر تبدیل نشدم؛ آنقدر در این امر ناموفق بودم که انگیزه و اشتیاقی برای ادامۀ آن نداشتم. با وجود این، دروغگویی را بهطور کامل ترک نکردم.»
حجم
۷۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۷۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه