تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب واهمه های با نام و نشان
معرفی کتاب واهمه های با نام و نشان
کتاب الکترونیکی «واهمههای با نامونشان (نامههایی به دوبنکا)» با عنوان انگلیسی Total fears: letters to Dubenka نوشتهٔ «بهومیل هرابال» با ترجمهٔ «سما قرایی» از نشر هنوز، اثری در حوزهٔ ادبیات جهان است که در قالب نامهنگاری و روایتهای شخصی به دغدغهها و تجربههای نویسنده در بستر اجتماعی و تاریخی چکسلواکی میپردازد. این کتاب با نگاهی به زندگی، سیاست، مهاجرت و خاطراتْ تصویری از زیست روشنفکری و هنری در اروپای مرکزی ارائه میدهد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب واهمه های با نام و نشان اثر بهومیل هرابال
کتاب «واهمههای با نامونشان» مجموعهای از نامهها و روایتهای شخصی «بهومیل هرابال» است که در سالهای پایانی عمرش نوشته شدهاند. این کتاب در فضایی میان خاطره، اعتراف و تفسیر اجتماعی حرکت میکند و نویسنده با زبانی صریح و گاه تلخ، به شرح روزمرگیها، اندوهها و امیدهایش میپردازد. «بهومیل هرابال» در این نامهها، هم به مسائل فردی و عاطفی خود میپردازد و هم به تحولات سیاسی و اجتماعی چکسلواکی، بهویژه پس از وقایع ۱۹۶۸ و مهاجرت گستردهٔ روشنفکران.
این کتاب تصویری از پراگ و فضای روشنفکری آن دوره را ترسیم میکند و با ارجاع به چهرههای ادبی، هنری و تاریخی نوعی گفتوگو میان گذشته و حال شکل میدهد. روایتها گاه به خاطرات کودکی و زندگی خانوادگی بازمیگردند و گاه به تأملات فلسفی و سیاسی دربارهٔ معنای زندگی، مرگ، مهاجرت و تعلق. این اثر همزمان سندی از زیست روشنفکری در اروپای مرکزی و تأملی بر وضعیت انسان معاصر است.
خلاصه کتاب واهمه های با نام و نشان
در کتاب «واهمههای با نامونشان»، «بهومیل هرابال» با نگاهی دروننگر و گاه طنزآمیز زندگی روزمره و دغدغههای ذهنی خود را در قالب نامههایی به شخصیتی به نام «دوبنکا» روایت میکند. نویسنده از احساس پوچی، تنهایی و بیپناهی سخن میگوید و این حسها را با خاطرات کودکی، مرگ عزیزان و تجربههای زیسته در پراگ پیوند میزند. او در دل روایتهایش، به مهاجرت روشنفکران، سرکوب سیاسی و تغییرات اجتماعی پس از اشغال چکسلواکی اشاره میکند و با ارجاع به چهرههای ادبی و هنری، نوعی گفتوگوی فرهنگی و تاریخی را پیش میبرد.
«هرابال» در این نامهها، از عشق، فقدان و امیدهای کوچک روزمره مینویسد و درعینحال، وضعیت انسان معاصر را در برابر قدرت، تاریخ و سرنوشت به تصویر میکشد. روایتها با جزئیات زندگی شهری، کافهها، میدانها و نمادهای پراگ آمیختهاند و نویسنده با لحنی صمیمی و گاه تلخ تجربههای فردی را به تجربهای جمعی پیوند میزند.
چرا باید کتاب واهمه های با نام و نشان را خواند؟
این کتاب فرصتی است برای آشنایی با زیست روشنفکری و هنری در اروپای مرکزی و تجربههای شخصی نویسندهای که زندگیاش با تحولات سیاسی و اجتماعی گره خورده است. خواننده با مطالعهٔ این اثر با لایههای عمیق احساسات انسانی، دغدغههای فلسفی و اجتماعی و نگاهی انتقادی به تاریخ معاصر روبهرو میشود. روایتهای هرابال همزمان شخصی و جمعیاند و امکان همدلی با تجربههای زیسته در شرایط دشوار را فراهم میکنند.
خواندن کتاب واهمه های با نام و نشان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان ادبیات معاصر اروپا، دوستداران روایتهای شخصی و نامهنگاری و کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، هویت و تحولات اجتماعی دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به تاریخ فرهنگی و سیاسی چکسلواکی و تجربهٔ روشنفکری در قرن بیستم علاقهمندند، این اثر جذاب خواهد بود.
درباره بهومیل هرابال
«بهومیل هرابال» نویسندهٔ برجستهٔ اهل جمهوری چک، که بسیاری او را یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم این کشور میدانند، در ۲۸ مارس ۱۹۱۴ در امپراتوری اتریش-مجارستان به دنیا آمد. او مدتی بهعنوان کارگر راهآهن و سپس متصدی ایستگاه کار میکرد؛ تجربهای که الهامبخش یکی از مشهورترین آثارش «قطارهای تحتنظر» شد. او شغلهای متنوعی را تجربه کرد؛ مدتی نیز بهعنوان نمایندهٔ بیمه و فروشندهٔ دورهگرد کار کرد. در ادامه، در کنار یک هنرمند گرافیکی به کارگری در کارخانهٔ فولاد کلادنو مشغول شد. این دوران تأثیر عمیقی بر سبک نوشتاری او گذاشت و منجر به شکلگیری سبک «واقعگرایی تام» در آثاری مانند «یارمیلکا» شد که در همان سالها در حال نگارشش بود.
در سال ۱۹۶۳، نخستین مجموعهداستان «بهومیل هرابال» با عنوان «مرواریدهای اعماق» منتشر شد و در عرض چند ساعت نایاب شد؛ رویدادی کمنظیر که در تاریخ ادبیات معاصر چک بهعنوان یک اتفاق بزرگ ثبت شد. بسیاری از آثار او، پیش از آنکه اجازهٔ چاپ رسمی در کشورش را پیدا کنند، ابتدا در کشورهای دیگر منتشر شده و شهرتی جهانی یافته بودند. با وجود آنکه انتشار رسمی آثارش در چک با محدودیتهای سیاسی روبهرو بود، میلیونها نفر در داخل و خارج از کشور آنها را خوانده بودند.
رمان «تنهایی پرهیاهو» در نظرسنجی از منتقدان و دانشگاهیان بهعنوان دومین اثر برجستهٔ ادبیات نیمهٔ دوم قرن بیستم چک انتخاب شد. آثار «هرابال» به تمام زبانهای اروپایی ترجمه شدهاند و در کشورهایی چون اسپانیا، فرانسه، لهستان و مجارستان حتی با تیراژی بالاتر از خود چک منتشر شدهاند.
آثار «بهومیل هرابال» تصویری نافذ از دنیای ذهنی و روانی مردم دورانش ارائه میدهند. «هرابال» در فوریهٔ ۱۹۹۷، در پی سقوط از پنجرهٔ طبقهٔ پنجم بیمارستانی در پراگ جان باخت؛ گفته میشود در آن لحظه مشغول غذا دادن به کبوترها بود.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
این کتاب با عنوان «همهٔ ترسهایم» توسط انتشارات ترانه، با عنوان «ترسهای من» توسط انتشارات زرینکلک آفتاب و با عنوان «واهمههای با نامونشان» توسط انتشارات ماهی منتشر شده است.
بخشی از کتاب واهمه های با نام و نشان
«بعضی روزها، بیدار که میشوم و از مه خواب بیرون میآیم، گُله به گُلۀ اتاقم آزارم میدهد، جا به جای اتاقخواب، منظرۀ بیرون پنجره آزارم میدهد، بچهها میروند مدرسه، مردم میروند پیِ کسبوکارشان، میبینی هر کس میداند کجا برود، فقط منم که نمیدانم سر به کجا بگذارم. خمارآلود لباس میپوشم، سکندری میخورم، اینور و آنور میجهم تا شلوارم را بالا بکشم، با ریشتراش برقی صورتم را اصلاح میکنم ــ الآن سالهاست که دیگر موقع اصلاح صورتم به قیافهام در آینه نگاه نمیکنم، در تاریکی اصلاح میکنم، یا از حمام میآیم بیرون و ریشتراش را که سیمش به پریز داخل حمام وصل است با خود میآورم و روی صندلی راهرو مینشینم و اصلاح میکنم، دیگر دوست ندارم قیافهام را ببینم، از قیافۀ خودم در آینۀ حمام وحشت میکنم، حتی سروظاهر خودم هم آزارم میدهد، تهماندۀ مستی روز گذشته را در چشمانم میبینم. دیگر حتی به صبحانه هم لب نمیزنم، صبحانهای هم اگر باشد، فقط قهوه است و سیگار، همین. مینشینم پشت میز و گاه دستهایم پایین میافتند و چند بار با خودم تکرار میکنم هرابال، هرابال، بهومیل هرابال، تو به آخر خط رسیدهای، تو به اوج پوچی رسیدهای، همانطور که استادم لائو تسه به من آموخت، من از درون پوک شدهام و دیگر همه چیز آزارم میدهد. حتی قدمزنی تا دم ایستگاه اتوبوس آزارم میدهد، کل اتوبوس و دم و دستگاهش آزارم میدهد. نگاهم را که شبیه نگاه گنهکاران است، پایین میاندازم، میترسم با مردم چشم تو چشم شوم، گاه کف دستانم را میچسبانم به هم و دستانم را دراز میکنم جلو، دستانم را همینطور نگه میدارم تا مردم بتوانند دستبندم بزنند و تحویل پلیسم دهند، چون حتی از این تنهاییِ پیشتر پُرهیاهویی که دیگر از هیاهو افتاده هم احساس گناه میکنم...»
حجم
۷۸۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۷۸۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه