کتاب بچه سوسکی که عاشق پرواز بود...
معرفی کتاب بچه سوسکی که عاشق پرواز بود...
کتاب «بچه سوسکی که عاشق پرواز بود...» نوشتۀ پری سا شمس است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. بچه سوسکی که عاشق پرواز بود...، قصهای بامزه دربارۀ سوسکی به نام سوسی است که خیاطی میکند.
درباره کتاب بچه سوسکی که عاشق پرواز بود...
قصهها مزایای بیشماری دارند. کودکان و نوجوانان علاقۀ زیادی به خواندن و شنیدن قصه دارند و از طریق داستانها چیزهای زیادی یاد میگیرند آنها از طریق قصهگویی، قدرت درک و فهمشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا میکند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا کرده و شخصیتهای قصهها بر آنها اثر میگذارد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان بهصورت غیرمستقیم به آنها آموزش میدهند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند.
داستان بچه سوسکی که عاشق پرواز بود به زبان ساده، روان و کودکانه روایت میشود و دربارۀ سوسکی به نام سوسی است که خیاطی میکند و میتواند در یکچشم برهمزدن پارچهها را برش بزند و پیرهن چیندار بدوزد. سوسی همیشه با دیدن پرندگان در آسمان لذت میبرد و آرزو میکرد او هم میتوانست؛ مانند آنها پرواز کند و شعر بخواند. عنصر اصلی این داستان تخیل است و پریسا شمس تلاش کرده تا از طریق این داستان شیرین، تخیل کودکان را به کار برگیرد و آنها را سرگرم کند.
در پشت جلد کتاب بچه سوسکی که عاشق پرواز بود آمده است که: «تا حالا بچه کانگورویی دیدهای که دستفروشی کند؟ یا بچه حلزونی که مهاجرت کرده باشد؟ سوسک کوچولویی که الگوی خیاطی ببرد چی؟ یا کلاغی که جادوجنبل بلد باشد؟ آن را هم ندیدهای؟ همهٔ اینها بین جادهٔ غان و سرو زندگی میکنند. این کتاب را بخوان تا با قصهٔ یکی از این موجودات بانمک آشنا شوی و...»
خواندن کتاب بچه سوسکی که عاشق پرواز بود... را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بچه سوسکی که عاشق پرواز بود...
«سوسی پیراهن دوم را برش زد و با شاخکها دندانهدارش آن را گرفت و کشید سمت سرو تناوری که خانۀ خانم کلاغ بالایش بود. خانم کلاغ همیشه لباس سیاه بلندی میپوشید که توی درزهایش دو تا ساس و سه تا کک و یک لشکر شپش زندگی میکردند.
یه بال بالا، یه پر پایین، پرواز میکنیم همچین
صدا نزدیک و نزدیکتر میشد. سوسی باعجله پارچه را کنار زد. گلهای زرد و سبز پارچه توی هم لولیدند. برگهای درخت جلوی دید سوسک کوچولو را گرفته بود. پاهای کوچکش باعجله پریدند سمت برکه.»
حجم
۸۸٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۸۸٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه