دانلود و خرید کتاب شاه دزد ریچارد استارک ترجمه علی عباس‌آبادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شاه دزد

کتاب شاه دزد

معرفی کتاب شاه دزد

کتاب شاه دزد نوشتهٔ ریچارد استارک و ترجمهٔ علی عباس آبادی است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است. این اثر جلد ۶ از مجموعهٔ «پارکر» است.

درباره کتاب شاه دزد

کتاب شاه دزد (The Jugger) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است. داستان چیست؟ «پارکر» در پی دریافت چند درخواست‌نامهٔ کمک از طرف «جو شیر»، سارق بازنشسته که رابط سرقت‌های او است به نبراسکا می‌رود؛ البته نه برای کمک به او بلکه برای حفظ امنیت خودش؛ چراکه با به دردسر افتادن «جو شیر» امکان لورفتن هویت و مخفیگاهش وجود دارد. پارکر به‌محض ورود به سگامورِ نبراسکا متوجه دو موضوع می‌شود. اول اینکه «جو شیر» دیگر زنده نیست و دوم اینکه افرادی برای به چنگ آوردن میراث او با هم در ستیز هستند. پارکر به‌دنبال کشف معمای مرگ «جو شیر» وارد یک مخمصه می‌شود. با او همراه می‌شوید؟

مجموعهٔ «پارکر» یکی از معروف‌ترین مجموعه‌های ریچارد استارک و دربارهٔ جنایتکاری به نام «پارکر» است که درگیر زدوبندهای مافیایی و گنگستری می‌شود. پارکر شخصیتی خاکستری است؛ نه فرشته است و نه شیطان. او تلاش می‌کند در دنیای کثیفی که قدرتمندان و نظام سرمایه‌داری به تسخیر خود درآورده‌اند، زنده بماند و برای این زنده‌ماندن هر کاری می‌کند. او اجتماع‌گریزی است که چهارچوب اخلاقی خاصی ندارد و تنها زمانی به کسی احترام می‌گذارد که آن شخص هم متقابلاً برایش احترام قائل شود. داستان نخستین جلد این مجموعه از زمانی شروع می‌شود که پارکر به شهرش بازمی‌گردد تا انتقامش را از همکار قدیمی‌اش بگیرد.

خواندن کتاب شاه دزد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شاه دزد

«پارکر به خانه برگشت. می‌دانست یانگر تا مدتی خودش را مشغول نگه می‌دارد و خودش را با پیدا کردن اثرانگشت روی بیل سرگرم می‌کند. حتی ممکن بود گونی را گردپاشی کند.

عدم فعالیت داشت پارکر را بدخلق و زودرنج می‌کرد. تنها کاری که کرد این بود که توی خانهٔ جو شیر منتظر ریگان، همان پلیس ایالتی بنشیند تا قاتل تیفتس را پیدا کند. حتی آن موقع هم امکان داشت باعث سهولت اوضاع نشود. مهم نبود اوضاع اینجا چطور پیش می‌رود، به هر حال ممکن بود پوشش ویلیس خراب شود.

اما شاید نه. حالا نسبت به پنج دقیقه پیش بیشتر می‌دانست. بعد از اینکه یانگر با آن بیل و گونی به‌دردنخور رفت، پارکر به کنار پنجرهٔ اتاق نشیمن رفت و خانهٔ بغلی را نگاه کرد. از پشت پنجره می‌توانست یک اتاق نشیمن کوچک دیگر، مثل همین یکی ببیند، اما آن‌یکی بیشتر با وسایل شلوغ شده بود و تمام وسایلش کهنه‌تر بودند. بالا را نگاه کرد و پنجره‌های اتاق‌خواب را در طبقهٔ دوم دید که به این اتاق و آشپزخانهٔ جو مشرف بود.

پسر دوباره به ایوان آمده بود. پارکر از پنجره فاصله گرفت و با عبور از اتاق به ایوان رفت. تنها عرض یک ماشین‌رو آن دو خانه را از هم جدا کرده بود. پارکر پسر را صدا زد. «آهای، یه دقیقه بیا اینجا.»

پسر نگاهش کرد. «من؟»

«آره، بیا اینجا.»

«چی می‌خوای؟»

«می‌خوام باهات حرف بزنم.»

پسر اطرافش را نگاه کرد، اما شخص دیگری در دیدرسش نبود. گفت: «باید اینجا بمونم و منتظر یه تماس باشم.»

«زیاد طول نمی‌کشه.»

پسر نمی‌خواست این کار را بکند، اما راهی برای یک امتناع رک‌وراست به ذهنش نرسید و نتوانست عذری بیاورد. چند مرتبه من‌من کرد و سپس گفت: «خیلی خب. بعدش باید برگردم و منتظر تماس بمونم.»

«البته.»

پسر با عبور از چمن به روی ایوان آمد. پارکر در را برایش باز نگه داشت. پسر نمی‌توانست مستقیم توی چشمانش نگاه کند. وارد خانه شد و پارکر هم پشت سرش رفت و در را بست. گفت: «چرا رفتی تو اتاق هتلم؟»

پسر با چهره‌ای هراسان و چشمانی از حدقه بیرون‌زده برگشت. «چی؟ منظورت چیه؟»

پارکر سرش را به نشان تأسف تکان داد. «وقت من رو تلف نکن. رفتی اونجا و تیفتس دیدت، تو هم زدیش. همون‌طوری که وقتی توی سرداب بودی من رو زدی.»

«نمی ــ نمی‌دونم داری چی»

پارکر گفت: «چیزی که درک نمی‌کنم اینه که واسه چی رفتی توی اتاق من. فکر کردی پول پیش منه؟»

«آقا، به خدا قسم ـ»

پارکر او را با سیلی زد. گفت: «دروغ نگو. هنوز خیلی بچه‌ای.»

پسر نزدیک بود بزند زیر گریه. دست لرزانش را روی گونه‌اش گذاشت که داشت سرخ می‌شد. گفت: «نمی‌دونم چرا داری»

پارکر گفت: «تو یه دیده‌بانی. روی ایوان دیدمت، پشت پنجرهٔ اتاق نشیمن دیدمت. همه‌اش می‌ایستی و دید می‌زنی.»

«اینکه اشکالی نداره. چه اشکالی داره؟»

پارکر گفت: «یانگر داشت به جو فشار می‌آورد، همون پیرمردی که اینجا زندگی می‌کرد. تو هم دید می‌زدی. بعضی وقت‌ها شب‌ها دزدکی می‌اومدی پشت یکی از این پنجره‌ها فالگوش می‌ایستادی.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۳۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان