
کتاب قرن بیستم
معرفی کتاب قرن بیستم
کتاب قرن بیستم نوشتهٔ ارنست نولته و ترجمهٔ مهدی تدینی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر از ایدئولوژیهای خشونت سخن گفته است.
درباره کتاب قرن بیستم
ارنست نولته در کتاب قرن بیستم به یک تحقیق و تفحص در ایدئولوژیهای خشونتآمیز مانند بلشویسم و ناسیونالسوسیالیسم پرداخته است و نتایج فعالیتها و دانستههایش را در قالب درسگفتارهایی در این کتاب به مخاطب ارائه کرده است. کتاب قرن بیستم در پنج بخش نوشته شده و موضوع کلی تمام این بخشها اثر ایدهها و تصمیمات حیاتیای است که عصر معاصر خواه تآثیرگذار و خواه مخرب میگذارد. عنوان فصلهای کتاب حاضر عبارت است از «نظام لیبرال اروپا»، «مراحل آغازین جنگ داخلی اروپا ۱۹۱۷ ـ ۱۹۴۵»، «نخستین نظریهها دربارهی بلشویسم، فاشیسم و توتالیتاریسم»، ««استالینیسم» و «هیتلریسم» به مثابهی رژیم و در جنگ جهانی دوم» و «چشمانداز دوران پس از ۱۹۴۵ و لحظهی پایانی». کتاب قرن بیستم کمحجمترین کتاب در میان آثار ارنست نولته، تاریخنگار و متفکر آلمانی، است. چنانکه او خود در پیشگفتار شرح داده، اساس کتاب درسگفتارهایی است که او در دههٔ ۱۹۹۰ برای مخاطبان دانشگاهی و غیردانشگاهی در شهر رم تهیه کرده بود.
خواندن کتاب قرن بیستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای جامعهشناسی و تاریخ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قرن بیستم
«هیتلر و ناسیونالسوسیالیسم در سیام ژانویهٔ ۱۹۳۳ به قدرت رسیدند، اما در معنایی متفاوت با به قدرت رسیدن لنین و بلشویکها در اوایل نوامبر ۱۹۱۷. در مورد هیتلر و ناسیونالسوسیالیسم بر نقش «نیروهای محافظهکار» بسیار تأکید میشود، چنانکه از «واگذاری قدرت» و «شبهانقلاب» یا بهتمسخر از «انقلاب با اجازهٔ آقای رئیسجمهور» سخن گفته میشود. به قدرت رسیدن ناسیونالسوسیالیستها اغلب بهصراحت یا غیرصریح با تسخیر قدرت به دست بلشویکها مقایسه میشود که بهمنزلهٔ «انقلابی راستین» در قطب دیگر جای داده میشود. اما این مقایسهٔ تقابلی بیش از حد زمخت و سادهکننده است. «انقلاب اکتبر» نیز در پناه نوعی مشروعیت یا در پناه ادعای مشروعیت انجام شد. از دیگر سو، در پی «تسخیر قدرت» در سیام ژانویه با مشارکت پرشور تودههای گسترده بهسرعت براندازی پردامنه و عمیقی سر برآورد که مانند آن در آلمان تا آن زمان سابقه نداشت.
البته بیتردید در روسیه طبقات اجتماعی گستردهای با همهٔ احزاب غیربلشویک نابود شدند، یعنی نجبا، بورژوازی و روشنفکران؛ در حالی که آنچه در آلمان رخ داد نابودیِ عمدتاً «تنها» سیاسیِ احزاب غیرناسیونالسوسیالیست بود و نخستین تدابیر علیه جمعیت یهود نیز بهنسبت ماهیت ملایمی داشت. اما «انقلاب آلمان» انقلابی نوتر و از این لحاظ جالبتر بود، زیرا گرچه انقلابی سوسیالیستی با حذف بورژوازی و تبدیل ابزارهای تولید به دارایی اجتماعی یا دولتی از مدتها پیش خواسته شده و امکانپذیر پنداشته شده بود، هیچکس انتظار این نوع انقلاب «انحرافی» را نداشت که «طبقهٔ حاکمه» را ضمن دستکم تأیید جزئیشان بیشتر و بیشتر خلع قدرت کند.
البته در ایتالیا همپوشانی گستردهای [با ناسیونالسوسیالیسم] یافت میشد. بنابراین، دلایلی کافی وجود داشت برای آنکه بتوان ناسیونالسوسیالیسم را زیرمجموعهٔ مفهوم «فاشیسم» نهاد، بهخصوص اینکه هیتلر و گوبلس نیز بهصراحت به الگوی فاشیسم ارجاع میدادند. بسیاری انتظار داشتند هیتلر در عرض چند ماه «شکست» بخورد، اما وقتی سرانجام تا پایان سال ۱۹۳۳ این انتظار متوهمانه از کار درآمد، میشد از واقعیت تاریخی نوی سخن گفت: پنداشت لنین از «انقلاب جهانی پرولتاریایی» دیگر به طور قطع شکست خورده بود. در کنار رژیم جدید حزب کمونیست در اتحاد شوروی، نظام تکحزبی دیگرگونهای پدیدار شده بود که به همان اندازه جدید بود، «فاشیستی» مینامیدندش و شکل و شمایل دو قدرت بزرگ اروپایی را رقم زده بود. به احتمال فراوان میشد گمان کرد مهمترین محرکها برای حرکت آتی تاریخی از جانب دو قدرت فاشیستی سر خواهد زد و «دورانی فاشیستی» پیش رو خواهد بود، چنانکه گریگوری زینوفیف در اشارهای نهچندان جدی در سال ۱۹۲۲ گفته بود.»
حجم
۲۰۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه
حجم
۲۰۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۷ صفحه