کتاب بهشت
معرفی کتاب بهشت
کتاب بهشت بهقلم میه کو کاواکامی وترجمهٔ بهاره سیدغفوری را انتشارات دانشآفرین منتشر کرده است. این کتاب راوی داستان دوستی دو نوجوان در مدرسه و مشکلاتی است که با همکلاسیهایشان دارند.
درباره کتاب بهشت
داستان این کتاب از مدرسهای در ژاپن آغاز میشود، جایی که دختر و پسری نوجوان تصمیم میگیرند با یک دیگر دوست شوند و دلیل این ارتباط چیزی نیست جز نقصهایشان. پسر قصه مبتلا به مشکلی در بیناییاش است که باعث میشود بقیهٔ بچهها او را مسخره کنند. دختر قصه، کوجیما هم بهخاطر فقر و ظاهر ژولیدهاش از جمع همکلاسیها طرد میشود. پس این دو نوجوان چارهای جز دوستی با یکدیگر ندارند، دوستیای که در قالب نامهنگاری ادامه مییابد و آنها را به جای مقابله به آزارها به پذیرش و کنار آمدن با آنها میرساند. نامههای این دو محل ابراز عقاید فلسفی نویسنده، میه کو کاواکامی دربارهٔ زندگی و طریقهٔ رشد روحی و معنوی است، نکتهای که به قول خودش از آثار نیچه الهام گرفته است. این کتاب در لیست نهایی جایزهٔ بوکر ۲۰۲۲ قرار داشت.
خواندن کتاب بهشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای ژاپنی با درونمایهٔ فلسفی از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
دربارهٔ میه کو کاواکامی
میه کو کاواکامی متولد ۲۹ اوت ۱۹۷۶ خواننده و نویسندهٔ ژاپنی اهل شهر اوساکا است. او در سال ۲۰۰۷ برندهٔ جایزه آکوتاگاوا (ازجوایز ادبی کشور ژاپن) شد. او از سیسالگی بهصورت متمرکز در حوزهٔ نویسندگی فعالیت کرد. «ایگوی من، دندانهایم و دنیا» نحستین رمان او بود. از دیگر آثار او میتوان به شرم و داستانهای تابستانی اشاره کرد.
بخشی از کتاب بهشت
« دریکی از روزهای آخر ماه آوریل، در زنگ تفریح جامدادیام را باز کردم و بین مدادها یک کاغذ مثلثیشکل تاشده پیدا کردم. تای کاغذ را باز کردم تا ببینم داخل آن چه چیزی نوشته شده استو «ما باید دوست بشیم.» فقط همین را نوشته بود. آن دستخط ظریف شبیه تیغماهیهای کوچک بود. این جمله با اتود نوشته شده بود. سریع کاغذ را تا کردم و در جامدادیام گذاشتم. نفسی تازه کردم و قبل از اینکه با طبیعیترین حالت ممکن دور تا دور اتاق را نگاه کنم، لحظهای مکث کردم. زنگ تفریح بود و همان همکلاسیهای همیشگی در حال شوخی کردن و زوزه کشیدن بودند. سعی کردم با مرتب کردن چندبارهٔ کتابها و دفترهایم خودم را آرام کنم. بعد سر حوصله مدادم را تراشیدم. طولی نکشید که زنگ سومین کلاس زده شد. پایههای صندلیها روی زمین کشیده شدند. معلم وارد کلاس شد و شروع به تدریس کرد. حتماً آن یادداشت یک شوخی بود، اما نمیدانستم چرا همکلاسیهایم بعد از گذشت این همه مدت چنین شوخی پیشپاافتادهای با من کردهاند. آهی کشیدم و در آن خلأ و تاریکی همیشگی غرق شدم.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
نظرات کاربران
🌙 میتونم برای توصیفش بگم که یکی از عجیبترین کتابهاست.. شما رو توی عمق داستان غرق میکنه و در آخر هم همونجا رهاتون میکنه و به خودتون که میان، می بینین کتاب تموم شده.. ••• راوی داستان ، یه پسرِ (اسم نداره چون تا آخر