کتاب رهبر عزیز
معرفی کتاب رهبر عزیز
کتاب رهبر عزیز نوشتهٔ جنگ جین سونگ و ترجمهٔ مسعود یوسف حصیرچین است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر نگاهی به درون کره شمالی دارد و زندگینامهٔ رهبر سابق کرهٔ شمالی، «کیم جونگ ایل» را بیان کرده است.
درباره کتاب رهبر عزیز
رهبر عزیز لقب رهبر سابق کرهٔ شمالی، «کیم جونگ ایل» است. حکومت کمونیستی کرهٔ شمالی یا جمهوری دموکراتیک خلق کره، با این سیاست که تمام اتفاقات و مسائل کشور باید در هالهای از ابهام برای جهان و دشمنان باشد، به محافظت از اطلاعات درونحزبی خود بسیار اهمیت میدهد. جَنگ جینسونگ این موضوع را به خوبی میدانس؛ چراکه از افراد نزدیک به حکومت بود و از اسرار پشت پردهٔ حکومت خبر داشت. او عضو جمع «پذیرفتهشدگان» بود که اعضای بسیار کمی داشت و همینطور چندین سال با سازمان جاسوسی کرهٔ شمالی همکاری میکرد.
جَنگ جین سونگ به عنوان فردی که به رهبر عزیز و حکومت بسیار نزدیک بود پس از شک کردن به درستی اهداف و عملکرد حزب و پس از اینکه یکی از مجلههای ممنوعهی حزب را به یکی از دوستانش داد، از طرف حکوت رانده شد و مجبور به فرار از کشور شد. جنگ جین سونگ در کتاب رهبر عزیز جزئیاتی را از درون حکومت کره شمالی بیان کرده که تبدیل به کابوس حکومت میشود. او در کتاب حاضر ابتدا پرده از اقدامات «کیم جونگ ایل» برداشته و بیان کرده است که او چگونه با کنترل شدید اطلاعات، بر افکار و احساسات مردمش حکمرانی میکند. در بخش بعدی کتاب، زندگی واقعی مردم کره را که در فقر و گرسنگی و دیکتاتوری هستند، توصیف میکند. در بخش آخر کتاب نیز داستان فرار طولانی و جانفرسای خود را به کره جنوبی روایت میکند.
خواندن کتاب رهبر عزیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سرگذشتنامههای شخصیتهای سیاسی و تاریخی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب رهبر عزیز
«بجز چند پیرمرد، که با چوب ماهیگیری کنار رودخانه دائِدونگ نشسته بودند، کسی در خیابان نبود. نیمکتی خالی رو به آب پیدا کردم و نشستم. نسیم زودهنگام تابستانی روی رودخانه میوزید. نفس عمیقی کشیدم و آن را با شدت بیرون دادم تا احساسات بد را از ریههایم بیرون بفرستم. پس از اینکه چند بار این کار را انجام دادم، احساس کردم راحتتر نفس میکشم.
رودخانه بوی گند آب راکد میداد و ماهیتابه درب و داغانی از توی آن رد شد. در گذشته، به چنین چیزهای زشت کوچکی توجه نمیکردم. در عوض، اجازه میدادم افکارم با جریان آب به سمت دریای آبی بروند، که ژرفایش منبع الهام شعری میشد و مانند پرتوهای خورشید بر موجها میدرخشید. اما آن یکشنبه فرق داشت. همانطور که به حرکت ماهیتابه روی آب مینگریستم، به نظرم آمد سرنوشتش نشاندهنده سرنوشت دوستان و همشهریهایم بود. خود آب مانند گذر زمان بود، در مسیری بیهدف به سمتم میآمد تا از من عبور کند. در آن سوی رودخانه، از پشتبام یک ساختمان شعاری آویزان بود: «پس از پشت سر گذاشتن هزار کیلومتر رنج، دههزار کیلومتر شادی در انتظارتان است!» آن کلمات پوچ و عجیب به نظر میرسیدند.
حزب به این دوره با نام «رژه تلاش» اشاره میکرد، اما آیا واقعیت بسیار بدتر از «تلاش» صرف نبود؟ بهعلاوه، این رژهای نبود که همهمان در آن شرکت کرده باشیم. در حالی که مردم عادی کره شمالی مجبور بودند هزار کیلومتر رنج بکشند، نیروهای کادری با فراغ بال و خاطری آسوده در آسایش و رفاه این مسیر را میپیمودند. همشهریهای من نگران سلامت و خورد و خوراک رهبرشان بودند، در حالی که کیم جونگایل بستنیای میخورد که شعلههای آتش آن را میآراست. شک و تردیدهای زیادی در درونم شکل گرفته بود، اما میدانستم که خطرناکاند و راه به جایی نخواهند برد. در پیونگیانگ زندگی میکردم. یکی از پذیرفتهشدگان بودم و در حالی که تنها در دهه بیست زندگی بودم چنین پیشرفتی کرده بودم. به خاطر والدینم باید این فکرهای منحرف را دور بریزم. اگر کمی دیگر این مسیر را ادامه میدادم، به جایگاهی میرسیدم که همه به آن حسادت میکردند، مظهر وفاداری به رهبر عزیز. باید ادامه میدادم.»
حجم
۴۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
حجم
۴۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه