کتاب تردید
معرفی کتاب تردید
«تردید» مجموعه دوازده داستان کوتاه آزاده عالم فلکی نویسنده معاصر است.
در بخشی از داستان «تردید» از این کتاب میخوانیم:
اذان گفتند، غروب شد، تاریک شد، تاریکی، تاریکی، تاریکی... دوباره اذان گفتند و در نهایت صبح شد. تمام این مدت را بیدار بود. خودش هم نمیدانست که چرا، نمیدانست دقیقاً چه میکند. فقط بیدار بود. بیداری برایش یک عادت و شاید جزیی از زندگیش به حساب میآمد. بیداری از کجا شروع شد؟ تاریخ دقیقش را نمیدانست. اما اولین بار را کاملاً به خاطر میآورد. اولین بار خیلی سخت بود. گرچه آن زمان میدانست که چکار میکند. اولین شب انتظار میکشید. از شرکت برگشته و تمام کارهای روزانه را انجام داده اما هنوز فربد نیامده بود. نگران شد و بارها زنگ زد. یکبار در دسترس نبود، یکبار خاموش بود، یکبار اشغال میزد تا اینکه گوشی را برداشت. تو بخواب من کمی دیر میآیم، اما او نخوابیده بود کمی به حسابهای شرکت رسیدگی کرده و کمی مطالعه کرده بود. حدود۵ صبح وقتی اذان میگفتند فربد هم آمد. تقریباً به آغوشش پرید، او را نوازش کرد، پرسید چه اتفاقی افتاده است. از نگرانیها و دلواپسیهایش گفت، حرف زد، التماس کرد، گریه کرد اما هیچ نتیجهای نداشت، فربد به هیچ کدام از سوالهایش جوابی نداد فقط او را نوازش و زمزمه کرد خیلی خستهام و خوابید. اما او میخواست تصمیم بگیرد در خانه بماند یا به شرکت برود، خوابآلوده و خسته بود اما در شرکت به هیچ کس چون او اعتماد نداشتند. اگر نمیرفت تمام حسابها میخوابید سعی کرد دو ساعت باقی مانده را بخوابد اما بیفایده بود، وقتی فربد از جا بلند شد، لباس پوشید و رفت او نیز چشمهایش را باز کرد. چرا فربد حرفی نمیزد. تمام آن شب را کجا بود؟ همینطور تمام شبهای بعد را؟
حجم
۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه