کتاب شوپنهاور
معرفی کتاب شوپنهاور
کتاب شوپنهاور نوشتهٔ دیدیه رمون و ترجمهٔ بیتا شمسینی است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب دربارهٔ زندگی شوپنهاور و اندیشهٔ او درخصوص ملال است.
درباره کتاب شوپنهاور
شوپنهاور متفکری منزوی است. فلسفه او که نوعی فلسفه انزواست، درواقع این نحوهٔ نگرش و مواجهه را که جداً حاشیهگزینانه است اقتضا میکرد. فلسفه شوپنهاور حاصل تماسی شخصی و نزدیک با آثار گذشته است. او آثار فیلسوفان را به زبان خودشان بیواسطهٔ مترجم، شارح و مفسر میخواند. شوپنهاور خود را در بند آنچه هر یک از آنها میگوید، روایت میکند یا میاندیشد نگه نمیدارد. او که ادبیات و فلسفه را کاملاً میشناسد، میخواهد تفاسیر دانشگاهی را به کلی نادیده بگیرد. شوپنهاور، که شخصی به غایت بدگمان است، تنها نگاه خاص خود و داوری خویش را قبول دارد. مگر نه این است که تفسیر محمل شاخص تحریف است؟ از اینجا سرچشمه میگیرد بیتفاوتی او نسبت به همداستانیهای ممکنی که بین درک خاص او و درک زمانهاش وجود دارد. شوپنهاور اصالت و خلاقیت خود را نمیپرورد؛ به طریقی سهلتر و تا آنجا که میسر باشد، خود را با آن همساز میکند. اگر او رمانتیک است، این حالت او از هر گونه ایده رمانتیسم به دور است. شوپنهاور به جای دلبستگی به غرایب، هیجانات، عرفان، انقلابها، تودهگرایی و تاریخ که ادبیات گوهر مضمونهایش را از آنها میگیرد، نوعی رمانتیسمِ مبتنی بر ملال را مینشاند، بدبینیای متافیزیکی که روحیه «بیزاری از زندگی» را از بیخ و بن دگرگون میکند. ملالِ شوپنهاوری دیگر توصیف نوعی حال و هوا، احساس، حال روحی و به طور خلاصه نوعی وضع عاریتی نیست؛ بلکه به ویژه روشنبینی است. ملال شوپنهاوری که بنیانی متافیزیکی دارد، از مبادی فلسفه استنتاج میشود. روی هم رفته، شوپنهاور به همین دلیل، ممکن است کاملاً ضد رمانتیک به نظر برسد. از آنچه گفته شد این حقیقت برمیآید که اندیشهٔ او در بیتفاوتی کامل نسبت به اقبال اجتماعی متفکران فرهیخته زمانهاش شکل میگیرد. شوپنهاور، پیش از مرگش، در حالی که تک و تنها در آپارتمانش در فرانکفورت به سر میبُرد، بر کاغذ پارهای این کلمات را به شکلی ناخوانا مینویسد: «ما خود را به کلی از شر آن خلاص کردیم.» اگر او در سرتاسر عمرش خشم و نارضایتی خویش را علیه جهالتی که آدمی گرفتار آن است اعلام میکند برای آن است که در خفا به شکلی بهتر خاطرنشان کند که چارهای جز این نیست. انزوای شوپنهاور انزوایی است به راستی کامل و به همان میزان که به مضامین ادبی تسری مییابد دامنگیر نظریههای فلسفی رمانتیسم غالب هم میشود.
خواندن کتاب شوپنهاور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران زندگی و اندیشهٔ شوپنهاور پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شوپنهاور
«هاینریش فلوریس شوپنهاور از خانوادهای هلندیتبار است: خانوادهای که جنون بر آن سایه انداخته است. دو تا از سه برادرش در آسایشگاه روانی بستری میشوند، و میگویند که برادر سوم نیز مبتلا به «جنون عیاشی» بوده است. مادرشان، که پس از بیوه شدن دچار جنون میشود، قیم بچههاست. خودِ فلوریس شوپنهاور هم سراسر زندگیاش را با دورههایی از خشونت و تندخویی توضیحناپذیری میگذراند. این دورهها با خود مراحل افسردگی و درخودماندگی به همراه دارند که در آن ایام حتی دوستانش را به جا نمیآورد (مراحلی توأم با دلهره و فکر کردن وسواسگونه به خودکشی). او در سال ۱۷۸۵ یوهانا هنرییته تروزینر دختر کریستیان هاینریش تروزینر را که نجیبزادهای اهل دانتزیگ و به سبب مزاج آتشین خشونتبارش معروف بود، به همسری برمیگزیند. یوهانا تروزینر جوان زندگیاش را بین کتاب خواندن و رفت و آمد به محافل گوناگون تقسیم میکند. در سال ۱۷۹۳ دانتزیگ، که به اشغال پروس در آمده است، خودمختاریاش را از دست میدهد. فلوریس ــ که شعارش این است که «بدون آزادی خوشبختی بیخوشبختی»ــ بلافاصله این سرزمین را ترک میکند و ساکن هامبورگ میشود. او به پسرش میآموزد که «کتاب سترگ عالم» را بخواند و بدین قرار تعلیم و تربیتی جهانگستر را برای او رقم میزند. شوپنهاور در ده سالگی برای نخستین بار به سفر میرود و دو سال نزد خانوادهای در هَور [Havre] به سر میبرد. سپس، درحالی که پدرش دائماً همراه اوست، بوهم را پشت سر میگذارد و از شهرهای پراگ و کارلسْبات دیدن میکند. اما این سفرها آرتور را از علاقهای که پیشتر به آن اشاره شد، یعنی ذوق مطالعه، بازنمیدارند. فلوریس، که دوست دارد پسرش اداره امور تجاریاش را بعدها به دست بگیرد و پا برجای پای او بگذارد، آرتور را بر سر دوراهی قرار میدهد: یا به دبیرستان برود تا معلم شود یا سالهای سال با پدر و مادرش سفر تفریحی کند ــ همان سفر به دور اروپا که در قرن هجدهم بسیار رایج بود ــ و تحصیلاتش را در مدرسه بزرگ عالم به پایان برساند؛ شوپنهاور قبول کرد که وقتی از سفر بازگشت به تحصیل امورتجاری بپردازد. او مینویسد:
پدرم در به کار بستن مکر و حیله تردیدی به خود راه نداد. او میدانست که من طالب جهانگردیام و دوست دارم پس از آن به هَور بازگردم تا با دوستان عزیزم دیداری تازه کنم.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه