کتاب میان شک و ایمان

کتاب الکترونیکی میان شک و ایمان نوشتهٔ جان هیک و ترجمهٔ ادیب فروتن است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. کتاب حاضر گفت‌وگوهایی دربارهٔ دین و عقل است.

درباره کتاب میان شک و ایمان

جان هیک در کتاب میان شک و ایمان گفت‌وگوی میان دو شخص خیالی به نام‌های «دیوید» و «جان» را درخصوص شک در ایمان به خدا روایت کرده است. دیوید فردی خداناباور است؛ شخصیت جان نیز به‌عنوان شخصی خداباور ظاهر می‌شود که بر مبنای تجربه، اعتقاد دارد فراتر از واقعیت فیزیکی و انسانی، واقعیتی برتر وجود دارد. اشکالاتی که دیوید در طول کتاب وارد می‌کند بیشتر در حکم طرح موضوع هستند تا جان هیک مواضع خود را توضیح دهد. بنابراین باید تأکید کرد، این کتاب شرح مختصری از نظریات هیک را ارائه می‌دهد. کتاب حاضر در ۱۵ فصل نگاشته شده که عنوان برخی از آن‌ها عبارت است از «آیا وجود خدا قابل اثبات است؟»، «اعتماد به تجربه دینی»، «علم اعصاب و تجربه دینی»، «دلالت‌های ضمنی در مسیحیت»، «دلالت‌های ضمنی در اسلام»، «رنج و رذالت» و «زندگی پس از مرگ؟».

خواندن کتاب میان شک و ایمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر میان شک و ایمان ایستاده‌اید و سوالاتی درخصوص باور به خدا، اعتماد به تجربه‌های دینی، زندگی پس از مرگ و... ذهن شما را درگیر کرده است، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب میان شک و ایمان

«- ماجرا مربوط است به هلن دانکن که در آن زمان معروف بود. دههٔ ۱۹۳۰ م بود و من چهارده یا پانزده سال داشتم. هلن دانکن به شهری که ما زندگی می‌کردیم، اسکاربرو، آمد، و به دعوت والدین من جلسهٔ احضار ارواح در خانهٔ ما برگزار شد. گوشه‌ای از اتاق نشیمن بزرگ با پرده جدا شده بود، یک صندلی در آن بود و چراغی با نور قرمز ضعیفی بیرون پرده روی سقف آویزان بود. خانم دانکن با یک دستیار مرد، که شاید همسرش بود، رسید ــ مادرم می‌گفت خانم دانکن بوی (مشروب) جین می‌داد ــ و دو نفر از زنان که از حضّار بودند او را به اتاق دیگری بردند و بازرسی بدنی کردند، و یک لباس مشکی ساده به او دادند. سپس او به اتاق نشیمن آمد و پشت پرده‌ای که اکنون باز بود روی صندلی نشست. دستیار مرد پرده را بست، و چراغ‌ها به استثنای چراغ کم‌نور قرمز خاموش شدند. حضار که حدود بیست نفر بودند و همه مبلغی پرداخت کرده بودند که به خانم هلن دانکن می‌رسید، برخی سرودهای مذهبی آشنا را خواندند. حالا صداهایی از پشت پرده می‌آمد، و سپس پیکرهایی یکی پس از دیگری از میان پرده شروع به ظاهر شدن کردند، فقط سرشان پیدا بود و یک ردای بلند سفید، و هر یک با صدایی که به‌نظر صدای یک زن یا مرد بود، اسمی بر زبان می‌آوردند ــ رابرت، امیلی، و غیره. نزدیک نیم ساعت بعد وقتی هشت تا یا بیشتر از آن‌ها ظاهر شده بودند ظهور پیکرها متوقف شد، و صدای ناله‌ای از پشت پرده می‌آمد. دستیار مرد بلند شد و پرده را باز کرد و همین‌طور که خانم دانکن تلوتلوخوران از آن‌جا خارج می‌شد او را گرفت و به او کمک کرد تا روی صندلی دیگری بنشیند. چند نفری از حضار گفتند که اقوام متوفی‌شان را تشخیص داده‌اند. نظریهٔ احضار ارواح آن است که میانجی با دهانش ماده‌ای جادویی به نام رشحهٔ خلسه تولید می‌کند که به شکل ارواح درمی‌آید.

در سال ۱۹۳۱ م، هری پرایس راجع به هلن دانکن تحقیقاتی انجام داد ــ نباید او را با اچ. اچ. پرایسِ فیلسوف اشتباه گرفت که او نیز به فراروان‌شناسی علاقه‌مند بود ــ و اعلام داشت که دانکن متقلب است. اما بعداً در دههٔ ۱۹۴۰ م در طول جنگ و قبل از تهاجم متفقین به قارهٔ اروپا، او در پورتموث جلسهٔ احضار روح برگزار کرد. او ادعا کرده بود ملوانی را دیده که روی کلاهش آرم اچ. ام. اس. برهام داشته است. (کشتی جنگی) برهام در حقیقت غرق شده بود اما اخبارش مخفی مانده بود، در نتیجه مقامات می‌خواستند خانم دانکن را از مردم دور نگه دارند تا حمله به پایان برسد.»