کتاب وحشت در آمیتی ویل
معرفی کتاب وحشت در آمیتی ویل
کتاب وحشت در آمیتی ویل نوشتۀ جی آنسون و ترجمۀ محمدرضا ملکی است. این کتاب را نشر قطره منتشر کرده است.
درباره کتاب وحشت در آمیتی ویل
داستان از زمانی آغاز میشود که جرج و کتی لوتز زوج جوان در جستوجوی خانه جدیدی هستند. آنها با پیداکردن خانهای بزرگ و زیبا با قیمتی استثنایی تصور میکنند خانه رؤیاهایشان را یافتهاند؛ خانهای واقع در آمیتی ویل لانگ آیلند خیابان اوشن پلاک ۱۱۲ اما جرج کمی مشکوک میشود و در مییابد که این خانه زیبا گذشته مخوفی دارد؛ یک سال قبل مردی به نام رونالد دفو که ساکن این خانه بوده خانوادهاش را در حال خواب به قتل میرساند و سپس ادعا میکند که ارواح خانه دستور قتل خانوادهاش را به او دادهاند با اینکه همهجا شایع است این خانه مکان تجمع ارواح است.
خواندن کتاب وحشت در آمیتی ویل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ژانر ترسناک، فانتزی و علاقهمند به داستان های ترسناک واقعی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره جی آنسون
جی آنسون سال ۱۹۲۱ در نیویورک، ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. او برای فیلمهای ترسناک آمیتیویل شناخته شد. او در سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده آمریکا درگذشت.
بخشی از کتاب وحشت در آمیتی ویل
«جورج و کتی لوتز در روز ۱۸ دسامبر ۱۹۷۵، به خانۀ شمارۀ ۱۱۲ خیابان اوشن اسبابکشی کردند و ۱۸ روز بعد وحشتزده از آنجا گریختند.
جورج لوتز، ۲۸ساله اهل دیر پارک در لانگآیلند از ارزش ملک و زمین بهخوبی آگاه بود. مالک یک شرکت پیمایش زمین یعنی شرکت ویلیام اچ پری با افتخار به اطلاع دیگران میرساند که شغل او یک حرفۀ خانوادگی است که ابتدا به پدربزرگ، سپس به پدر و اکنون به خود او تعلق داشت. در فاصلۀ ماههای ژوئیه تا نوامبر، او و همسرش کتلین ۳۰ ساله، بیش از پنجاه خانه را در سواحل جنوبی جزیره دیده بودند تا اینکه تصمیم گرفتند در مورد آمیتیویل هم بررسی کنند. در محدودۀ سی تا پنجاههزار دلار، هیچ خانهای انتظارات آنها را که شامل اِشراف خانه بر آب و امکان انتقال محل کار جورج به آن بود، برآورده نمیکرد.
در جریان جستوجو، جورج با دفتر املاک کانکلین ماساپکا پارک تماس گرفت و با یکی از مشاوران به نام ادیت اوانس صحبت کرد. او گفت خانۀ جدیدی دارد که میخواهد به آنها نشان دهد و آماده است که بین ساعت ۳ تا سه ونیم آنها را به آنجا ببرد. جورج قرار را قطعی کرد و مشاور که خانمی جذاب و خونگرم بود، ساعت سه بعدازظهر آنها را به محل برد.
او فردی دلنشین بود و با آنها رفتاری صبورانه داشت. او به جورج و کتی گفت، مطمئن نیستم آن ملکی باشد که شما دنبالش میگردید، ولی میخواستم به شما نشان بدهم که نیمۀ دیگر اهل آمیتیویل چهطور زندگی میکنند.
خانۀ شمارۀ ۱۱۲ خیابان اوشن، ساختمانی عظیم، نامنتظم و سهطبقه بود با شیروانی تیره و زهوارهای سفید. قطعه زمینی که خانه در آن بنا شده بود، پنجاه در دویست و سی و هفتپا بود که ضلع پنجاهفوتیاش برِ خیابان میافتاد و وقتی از طرف خیابان به خانه نگاه میکردی، درِ آن در پایین سمت راست قرار داشت. خانه یک اسکلۀ سی فوتی هم به سمت رودخانۀ آمیتیویل داشت.
روی یک تیر نصبشده در انتهای مسیر ماشینروی آسفالتی، تابلوی کوچکی نصب شده بود که نام مالک پیشین روی آن نوشته شده بود. یک ایوان سرپوشیده که یکبار کوچک هم در آن وجود داشت، رو به منطقۀ مسکونی قدیمیتر و ارزشمندتر که سایر خانههای بزرگ را در خود جایداده بود، قرار داشت. گلهای همیشهبهار در حاشیۀ باریک و خالی زمین روییده بودند و راه همسایهها را تا حدودی مسدود میکردند، ولی آفتابگیرهای کشیدۀ آنها را بهراحتی میشد دید.»
حجم
۱۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۱۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب یه بر اساس واقعیت جوری نخونین که انکار قراره یه رمان ترسناک فانتزی که همش از ذهن نویسنده اومده بخونین. یه مستنده آخرش هم کامل توضیح بیشتر هست . مو به تن سیخ می کنه . توی فیلم ها هم ازین موضوعات
خوب این یک داستان واقعیه و براساس واقعیت نوشته شده،شاید برای ما که این اتفاقاتو ندیدیم کمی باورنکردنی باشه نه میتونیم رد کنیم نه تایید،داستانهای مربوط به جن و روح در تمام ادیان گفته شده ولی ما نمیتونیم تایید کنیم
در مورد واقعیت یا دروغ بودن ماجرا نظری ندارم ولی روایت داستان جالبه و خواننده پیگیر سرانجام و پایان داستان میشه
فیلمش هم ترسناک بود😬