کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه
معرفی کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه
کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه نوشتهٔ ویتولد گومبروویچ و ترجمهٔ مجید پروانه پور است. گروه انتشاراتی ققنوس این مجموعه مقاله را منتشر کرده است.
درباره کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه
کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه برابر با شش مقالهٔ «یکساعته» به قلم کانت، هگل، شوپنهاور، کییرکگور، سارتر و هایدگر است و در یک قطعهٔ کوتاه «پانزدهدقیقهای» به مارکسیسم پرداخته است. یکی از دانشجویان حاضر در کلاسهای درس فلسفهٔ ویتولد گومبروویچ دست به ابتکار جالبی زده و یادداشتهایی از نظریات او دربارهٔ اندیشمندان یادشده را جمعآوری کرده که حاصل آن کتاب حاضر است. این کتاب بیانگر نگرش شخصی گومبروویچ به تفکر مدرن و بنیانگذاران آن است. این اثر پر است از پرسشها و جملاتی دربارهٔ فایدهٔ فلسفه، نظامهای فلسفی، زندگی از دید شوپنهاور، نیچه و... . این کتاب علاوهبر آموزش فلسفه، اثری است برای آشنایی با دیدگاهها و مطالعات یکی از بزرگترین نویسندگان ادبی قرن بیستم که به بیش از ۳۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است. گفته شده است که آثار ویتولد گومبروویچ توسط قدرتهای حاکم در لهستان، رسوایی و خرابکارانه تلقی شده و برای نزدیک به ۴۰ سال توقیف شده است. این کتاب مجموعهای از تأملات بر اساس سخنرانیهای اوست.
خواندن کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فلسفه در شش ساعت و پانزده دقیقه
«درس ششم
سهشنبه، ۳ مه
هگل
سرگذشتی یکنواخت. قرن نوزدهم. استاد دانشگاه در برلین.
کانت
فیخته: فلسفه دولت و قانون.
شلینگ: طبیعتِ هنرمندانه. فلسفه او بسیار تحت تأثیر زیباییشناسی و هنر است. هگل شدیدا به او تاخت.
تز بنیادینِ هگل چنین است: آنچه خردمندانه است واقعی است و آنچه واقعی است خردمندانه است.
نکته چندان دشواری نیست. ایده اصلی این است که سوژه و ابژه همبسته (یا متکی به یکدیگر) اند و یکی بدون آن دیگری وجود ندارد.
تصور کنید که فقط و فقط یک چیز در این عالم وجود دارد. اگر آگاهی نباشد، آن چیز نیز وجود نخواهد داشت. بر همین پایه است که هگل نظریه امر واقع خود را صورتبندی میکند.
جهان یک چیز است، و آن را تا آنجا میشود فهمید که خرد، آگاهی خردورز، آن را با خود همگون سازد و در خود جذب کند. هگل تصویری باشکوه از این فرایند به دست میدهد.
فرض کنید من وارد یک کلیسای جامع شدهام. در ابتدا هیچ نمیبینم مگر در ورودی، بخشهایی از دیوارها و جزئیات معماری که هیچ کدام خودگویا نیستند. خلاصه اینکه من کلیسا را به صورتی تکهتکه میبینیم. جلوتر میروم. هر چه قدم پیشتر میگذارم، کلیسا را بیشتر میبینیم و سرانجام به آن سر کلیسا میرسم و آن را در تمامیتش میبینم. معنای هر بخش را کشف میکنم. کلیسای جامع به خردِ من نفوذ میکند؛ و حالا وجود دارد. این دقیقا همان فرایند بالیدن و گسترش یافتنِ ما در جهان است. هر روز که میگذرد، جهان را بهتر درک میکنیم و از دلایل هر پدیده بیشتر آگاهی مییابیم. بنابراین، جهان هر بار اندکی بیشتر برایمان وجود پیدا میکند. زمانی خواهد آمد، آن لحظه پایانی تاریخِ ما و نژاد انسان، که جهان به صورت کامل درک خواهد شد. در آن روز، زمان و مکان از میان خواهند رفت و پیوند میان سوژه و ابژه به یک مطلق تبدیل خواهد شد. فراتر از زمان و مکان. دیگر هیچ حرکتی در کار نخواهد بود. آنگاه فقط یک چیز خواهیم داشت: مطلق!
همانطور که میبینید، این قبیل نظامهای متافیزیکی ساختاری نسبتا خیالی دارند. اما نظامها حتی وقتی فرو میپاشند، به ما کمک میکنند واقعیت و جهان را اندکی بهتر درک کنیم. ایده پیشرفتِ خرد در فلسفه هگل محصول نظامی دیالکتیکی است، نظامی که امروزه بسیار پراهمیت است و کمابیش به این صورت بیان میشود:
هر تزی در درجهای بالاتر از خود دارای آنتیتزی است. سنتز [یعنی جمع تز و آنتیتز] مجددا به صورت تزی ظاهر میشود، سپس دچار تعارض میشود، و الخ. بر این اساس، آنچه وجود دارد نوعی قانون گسترش است که بر تضاد مبتنی است. بنا به گفته هگل، زیربنای ذهن همین تضاد است، چراکه ذهن ما کامل نیست و واقعیت را فقط به صورت نسبی میشناسد. به همین دلیل، احکام آن نیز ناقصند.
هگل این تضاد را اُس و اساس ذهن میشمارد؛ مثلاً، وقتی میگوییم جمع، باید فرد را نیز بپذیریم. هنگامی که چیزی سیاه را مجسم میکنیم باید به رنگ دیگری نیز بیندیشیم، چون مفهوم رنگ خود حاصل تضادی میان آن رنگ و تمامی رنگهای دیگر است. همین تضاد را میتوان در گسترش تاریخی دولت نیز یافت.
مثلاً، دیکتاتوری باعث انقلاب میشود و انقلاب، سنتز خود [و دیکتاتوری] را در نظامی مییابد که نه دیکتاتوری است نه انقلابی و به همین دلیل هم دارای قدرت محدودی است. نظام اخیر هم نظامی دیگر، مثلاً الیگارشی، را مییابد تا نقایص خویش را رفع کند.
یا مثلاً، وقتی به مفهوم همه میاندیشیم، ناچاریم به مفهوم هیچ نیز فکر کنیم، و به همین شیوه است که درون آن کلیسای جامع قدم به قدم جلو میرویم.
فلسفه هگل فلسفه شدن است و گامی است بلند به جلو، زیرا فرایندِ شدن را در فلسفههای پیشین نمییابیم. شدن صرفا نوعی حرکت نیست، بلکه گونهای پیشرفت است، زیرا طی این فرایند دیالکتیکی همیشه به مرتبهای بالاتر میرویم تا اینکه سرانجام به نتیجه نهایی خرد برسیم، و به اعتقاد هگل، این فرایند به صورتی طبیعی بر پیشرفت خرد، یعنی پیشرفت علم، مبتنی است ــ اعتقادی که هگل را وا میدارد تا برای تاریخ بیش از هر چیز دیگر اهمیت قائل شود.»
حجم
۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۸۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه