
کتاب بانوی پیشگو
معرفی کتاب بانوی پیشگو
کتاب الکترونیکی بانوی پیشگو نوشتهٔ مارگارت اتوود و ترجمهٔ سهیل سمی است گروه انتشاراتی ققنوس این رمان خارجی را منتشر کرده است. اتوود در داستانهایش به سراغ زنان میرود و رنج و زندگی آنها را روایت میکند. او در این کتاب هم همین کار را کرده است.
درباره کتاب بانوی پیشگو
«جون فاستر» زن جوانی است که رنج گذشته رهایش نمیکند. مادرسالاریای که در زندگیاش تجربه کرده است و مدتها تحت سلطهاش بوده او را لحظهای برای خودش نمیگذارد. جون تصمیم میگیرد رمان نویس شود. او میخواهد رمان کتابهای تاریخی عامهپسند شود تا بتواند راه دیگری برای زندگیاش انتخاب کند، اما سایهای شوم رهایش نمیکند. او تصمیم عجیبی میگیرد شروع دوبارهای که با مرگ آغاز میشود. نویسنده در این رمان از روایتی چند لایه برای پیش بردن داستانش استفاده میکند و موضوعات روانشناسانه، جنایی و عاشقانه را با هم درمیآمیزد.
خواندن کتاب بانوی پیشگو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای خارجی و دوستداران قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگارت اتوود
مارگارت اِلنور اتوود در تاریخ ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا در ایالت اونتاریوی کانادا به دنیا آمد. او شاعر، داستاننویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی است. مارگارت اتوود (Margaret Atwood) بارها برای دریافت جوایز ادبی متعدد نامزد شده و بارها نیز جوایزی را دریافت کرده است؛ همچنین یکی از بنیانگذاران بنیاد نویسندگان کانادا و نیز از متولیهای بنیانگذاری جایزهٔ شعر گریفین است. اتوود دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات انگلیسی، فلسفه و زبان فرانسوی است. از نوجوانی دریافت که به نویسندگی علاقه دارد. در بیشتر آثارش، زنانی را نمایش میدهد که مقهور پدرسالاری هستند؛ همچنین میکوشد توجهها را بهسمت فشار اجتماعی ناشی از ایدئولوژی پدرسالار جلب کند. برخی از آثار مارگارت اتوود عبارتند از:
رمان: «زن خوراکی»، «سرگذشت ندیمه»، «آدمکش کور»، «اوریکس و کریک» و «سال سیلاب».
مجموعه داستان کوتاه: «دختران رقاص»، «جنایت در تاریکی» و «استخوانهای خوب و جنایتهای ساده»، «مردی از مریخ».
مارگارت اتوود کتابهایی نیز بهعنوان شعر («گفتارهایی برای دکتر فرانکشتاین»)، کتابهایی در زمینهٔ ادبیات کودکان («حیوان خانگی آنا») و کتابهای غیرداستانی («در دنیاهای دیگر: علمی - تخیلی و تخیل انسان») نوشته و منتشر کرده است. از رمان «سرگذشت ندیمه» نوشتهٔ اتوود برای تولید فیلم سینمایی اقتباس شده است. فیلم سینمایی «سرگذشت ندیمه» (The Handmaid's Tale) در ژانر علمی - تخیلی و بهکارگردانی «فولکر اشلوندورف» در سال ۱۹۹۰ میلادی منتشر شد. فیلمنامهٔ این فیلم را هارولد پینتر، نمایشنامهنویس مشهور انگلیسی از رمان مارگارت اتوود اقتباس کرد و نوشت. مجموعهٔ تلویزیونی (سریال) آمریکایی «سرگذشت ندیمه» یا «قصهٔ ندیمه» در ژانر تراژدی و پادآرمانشهری از اواخر سال ۲۰۱۶ میلادی، تولید خود را آغاز کرد. سازندهٔ این سریال اقتباسی «بروس میلر» بوده است.
بخشی از کتاب بانوی پیشگو
«اغلب اوقات از خودم میپرسیدم که اگر به جای آرتور، همیشه همسر آن کنت لهستانی باقی میماندم، چه میشد. شاید چاق و راضی میشدم، و روزها در آپارتمانش مینشستم و ربدوشامبری گلدار با کمی گلدوزی میپوشیدم، گاهی مشغول دوخت و دوز، گاهی مشغول خواندن کتابهای بیارزش و خوردن شکلات، شبها شام را در کلوب افسر لهستانی میخوردیم و همه با من با احترام رفتار میکردند؛ چیزی از خودم داشتم که از جانب همه به رسمیت شناخته میشد، میشدم «خانم محبوبِ پاول». اما بیفایده بود، او خیلی شیوهمند زندگی میکرد. اسم کوچکش تادئو بود، اما خودش پاول، اسم سومش را که از سنت پاول گرفته شده بود ترجیح میداد، مردی سیستماتیک، بدون هیچ ابهامی. تصور او از زندگی خوب این بود که باید تمیز و مرتب باشد.
حتی فرارش از مرز لهستان هم تمیز و مرتب بود. («اما فقط شانس بود که زندگیتو نجات داد!» و او گفت: «نه، اگه از مغزم کمک نگرفته بودم، میمردم.») او مسیرش را دقیقا محاسبه کرد و دقیقا در نقطهای که میخواست، از جنگل خارج شد. برای بیدار نگه داشتن خود و جلوگیری از توهماتی که داشت، حین گذر از دل برف و تاریکی با گامهای سنگین، با خودش جدولضرب را مرور میکرد (با گامهای سنگین، چون اسکیهایش را به یکی از اعضای آن گروه که سرنوشت شومی پیدا کرده بودند، داده بود). او نترسید، احساسی که اگر من به جایش بودم، حتما پیدا میکردم؛ به اشکال واضح هندسی توجهی نمیکرد، و بعدا حتی به چهرههای تهدیدآمیزی که پیش چشمانش ظاهر میشدند. من هم در دوره مسمومیت خونیام آن اشکال و چهرهها را دیده بودم، و میدانستم که واکنشم، بهخصوص در اعماق آن جنگل در لهستان، انبوه چون موهای پرپشت، سرد مثل یأس، این بود که در میان برف مینشستم و اجازه میدادم که مصیبت به سراغم بیاید. جزئیات حواسم را پرت میکرد، تَهِ شمعها و استخوانهای کسانی که قبلاً سعی کرده بودند از آن مرز بگذرند؛ در آن دهلیز، سر ریسمان را رها میکردم و پی نور سرگردان میشدم، پی صدایی که هر دم دورتر میشد. در داستان پریان، من میشدم یکی از آن دو خواهر احمق که درِ ممنوعه را باز کرد و از دیدن همسرانِ بهقتلرسیده شوکه شد، نه آن خواهر باهوش سوم که به نشانههای اصلی توجه میکرد: حضور ذهن، دوراندیشی، گفتن دروغهای شاخدار. من دروغ میگفتم، اما نه دروغهای شاخدار. ذهن من پیرو نظم و انضباط نبود، مسئلهای که آرتور هرازگاه به آن اشاره میکرد»
حجم
۳۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۲۳ صفحه
حجم
۳۵۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۲۳ صفحه