کتاب تربیت اصولی
معرفی کتاب تربیت اصولی
کتاب تربیت اصولی نوشتهٔ کورت ونه گات و ترجمهٔ محمدرضا شکاری است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب رمانی کوتاه از کورت ونه گات است و شخصیت اصلی آن یک نوجوان.
درباره کتاب تربیت اصولی
تربیت اصولی نخستینبار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این رمان کوتاه حدوداً ۲۰ هزار کلمه دارد؛ اثری که احتمالاً در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ نوشته شده و در ابتدا قرار بوده با نام مستعار «مارک هاروی» به مخاطبان ارائه شود. این رمان کوتاه در زمان حیات نویسندهاش به چاپ نرسید. هیلی برندن شخصیت اصلی نوجوان این رمان کوتاه، برای آموختن تیراندازی به مزرعهٔ یکی از خویشاوندانش میرود؛ مردی سالخورده و عجیب که اصرار دارد او را ژنرال صدا کنند. تنها ابزار هیلی برندن برای بقا، پس از مدتی او را در مقابل ارزشهای دیوانهوار (اما کاملاً آمریکایی و نظامی) ژنرال قرار میدهد.
خواندن کتاب تربیت اصولی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم.
درباره کورت ونه گات
کورت ونه گات در ۱۱ نوامبر ۱۹۲۲ به دنیا آمد و در ۱۱ آپریل ۲۰۰۷ درگذشت. او نویسندهای آمریکایی بود که در ایندیاناپولیس به دنیا آمد و بزرگ شد. او به دانشگاه کورنل رفت، اما در ژانویهٔ ۱۹۴۳ از تحصیل انصراف داد به ارتش پیوست. ونه گات در نهاد فناوری کارنگی و دانشگاه تنسی به یادگیری مهندسی مکانیک پرداخت؛ او سپس برای نبرد در جنگ جهانی دوم به اروپا فرستاده شد و در عملیاتی به اسارت آلمانیها درآمد. ونه گات از جنگ جان سالم به در برد و پس از برقراری صلح، با «جین ماری کاکس» ازدواج کرد و صاحب ۳ فرزند شد. این نویسنده اولین رمان خود را در سال ۱۹۵۲ به انتشار رساند. رمان کوتاه «تربیت اصولی» یکی از آثار مکتوب اوست.
بخشی از کتاب تربیت اصولی
«ساعت دو بعد از نصفشب، مطابق زمان استاندارد مرکزی، با استناد به ساعت پیشبخاری اتاق نشیمنِ خانۀ ژنرال ویلیام کولیِ بازنشسته، پرتوی از نور خورشید سوزان را ترک کرد. ساعت ۲:۰۸ از لبۀ حفرهای در ماه رد شد و یک ثانیه بعد روی زمین، در چشمهای خیرۀ هیلی برندون, فرومرد.
هیلی بیدار بین ملافههای سرد دراز کشیده، دستهای لاغرش را پشت سرش چفت کرده و خیره شده بود به پنجره که پرتو مشتاق ماه از پشتش به داخل میتابید. پاک خود را غریبه حس میکرد. حالا هیچکدام از الگوهای قدیمی بهظاهر منطقیِ دلنشین گذشته به کار نمیآمدند. او زیاد اهل غم نبود ــ هنوز برای غمگین شدن خیلی زود بود. او بیشتر شبیه مهاجری بود در اولین روز زندگیاش بر خاکی غریب، گیج از برخوردهای اولیهاش با رسم و رسوم ناآشنا؛ هنوز آمادگی آن را نداشت که بپذیرد نه رسم و رسوم خودش، بلکه همین رسم و رسوم جدید این توانایی را به او میدهند که بماند و کامیاب شود.
ژنرال سر شام گفته بود: «حواسمون هست که به بهترین شکل ممکن به هدفت برسی ــ با کارهای مفید و ازمدافتاده. ممکنه سختگیرانه به نظر بیاد، اما سالهای بعد به خاطرش ممنون ما میشی. یهخرده هم چاقوچلهت میکنیم.» عشق به عرقریزی و قدرت بدنی که به نظر میآمد در زندگی توی مزرعۀ آردن شایع است بدجوری کنجکاوی هیلی را برمیانگیخت. تنومندی رمز عبور بود. او در مقام یک برجنشین منهتنی، با چابکی انگشتهایش روی شستیهای پیانو، با نوید اینکه پیانیست خواهد شد، اعتماد محفل کوچک دوستانش را ــ که بیشترشان بزرگترها و نوازندههای همکارش بودند ــ جلب کرده بود. حالا به این فکر میکرد که پاکیزگی انگشتهایش اهمیت بیشتری یافته و نیز اینکه آیا میتواند پیانویی را تکان بدهد یا نه.
هیلی به مرد عجیبوغریبی فکر کرد که او را برای راهنمایی به دستش سپرده بودند. به واسطۀ حرفهایی که مادرش به او زده بود میدانست ژنرال مدیری شایسته، سربازی دلیر و فردی ثروتمند است، هرچند طبیعتاً این خصیصۀ آخری را رو نمیکرد. او, بعدِ بازنشستگی از ارتش، مدیریت مزرعۀ قدیمی کولی را به عهده گرفت که تقریباً یک نسل از مستأجرها ادارهاش کرده بودند. هیلی کمی از بحثهای میان پدر و مادرش را به یاد آورد که مربوط بود به درستی ادعای مادرش دربارۀ اینکه ژنرال «بهواقع» قلبی از طلا دارد. مادرش هیچوقت قادر نبود برای تأیید ادعایش مدرکی رو کند. از طرف دیگر، پدرش همواره چندین و چند واقعه را به یاد داشت، که انگار این عقیدهاش را که ژنرال «خرس عروسکی پیر و پرمدعایی است و توی کلهاش به جای مغز خاکاره دارد» تأیید میکرد. هیلی, همچنان که در اولین شب حضورش در خانۀ جدید روی تخت دراز کشیده بود، فکر کرد از ژنرال خوشش میآید. آن مرد بداخلاق بود، قبول، اما همیشه برای کارهایی که انجام میداد دلایل منطقی داشت.»
حجم
۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۸۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه