دانلود و خرید کتاب دل باز نغمه نائینی
تصویر جلد کتاب دل باز

کتاب دل باز

نویسنده:نغمه نائینی
ویراستار:افسانه نظری
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۶از ۸۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دل باز

کتاب الکترونیکی «دل باز» نوشتهٔ نغمه نائینی و ویراستهٔ افسانه نظری است و انتشارات سخن آن را منتشر کرده است. آثار دیگر نغمه نائینی که در نشر سخن چاپ شده‌اند عبارت‌اند از: دلکوچ، کافه ژپتو، آینه‌ای برابر آینه‌ات می‌گذارم، همسفر گریز و زمین به شکل احمقانه‌ای گرد است.

درباره کتاب دل باز

فرهاد، پسر بزرگ خانوادهٔ فیروز و والا با دختری غریبه ملاقات می‌کند. این دختر با خسرو، پسر کوچکتر خانواده نیز ارتباطی نامشخص و مرموز دارد. ملاقات فرهاد با این دختر آرامش درونی فرهاد و همچنین آرامش بیرونی خانوادهٔ او را به‌هم می‌ریزد.

کتاب  دل باز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران رمان‌های عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب دل باز

«به طرف خروجی سالن رفت. نسیم خنک شبانه که به صورتش خورد، نفسی تازه کرد و به سمتی رفت که اتومبیل را پارک کرده بود. صدای خنده‌های مردانه و صحبت‌های پرهیجان زنی را از پشت سرش می‌شنید.

قدم تند کرد تا زودتر سکه‌ای بردارد و بتواند با منزل تماس بگیرد. خم‌شده در دریچه‌ی داشبورد، پاکت سیگار و کبریت و کاغذهای بی‌مصرف‌مانده را جابه‌جا کرد. دستش که به سکه خورد، صدای زنی گوش‌هایش را تیز کرد:

ــ نه قربون، اشتباه گرفتی. برو رد کارت...

مردی با لحن کشیده جواب داد:

ــ پای رکابت باشیم مادمازل! تاکسی کجا بود این وقت‌ شبی؟!

صدای زنانه که بلندتر شد، سکه را میان مشتش فشرد و قد راست کرد:

ــ پای رکاب آبجیت باش! ملتفت نشدی چی گفتم؟!

در ماشین را محکم بست و چرخید. زن جوانی بود که از کناره‌ی خیابان می‌رفت و اتومبیل مرد مزاحم قدم‌به‌قدمش آهسته در حرکت بود. دست مرد کنار راننده از ماشین بیرون آمد و به پشت بدن زن کشیده شد. زن جیغ کشید و ناسزایی حواله‌اش کرد.

پر اخم و تشر چند قدم تا معرکه‌شان پیش رفت. دست انداخت دور بازوی بی‌آستین زن و او را عقب کشید:

ــ بیا سوار شو. مگه نگفتم بمون تا اتومبیل رو بیارم جلوی در؟

زن جوان با چشم‌های گرد و دهان باز، مات او شد و اتومبیل مزاحم سرعت گرفت. راننده سرش را از پنجره بیرون کرد و داد زد:

ــ خوش‌غیرت!

خیره به دور شدن مزاحم‌ها، نفسش را محکم بیرون داد.

ــ دستمو شکستی‌‌ ها!

زن تقلا کرد بازویش را آزاد کند. قدمی عقب رفت و دستی به پیراهنش کشید.

ــ خلاصم کردینا! مرسی!

نفس بلندی کشید، اما اخم‌هایش باز نشد:

ــ این‌ وقت‌ شب تنها این‌جا چی‌کار می‌کنین؟!

صورت زن دوباره متعجب شد، اما حرفی نزد.

ــ اجازه بدین براتون تاکسی بگیرم.

ابروهای خوش‌فرم زن بالا رفت:

ــ خیالات برت داشته کس‌وکارمی قربون؟! مردونگی کردی، تشکرتم شنیدی. گمون کردی از پس خودم برنمی‌آم؟ خواب دیدی عمو!

چرخید و بی‌معطلی پشت به او راهش را کشید و رفت. صدای تق‌تق پاشنه‌های زن دور و دورتر شد. نفس محکمش را بیرون داد و با تأسف سر جنباند. دوباره سراغ اتومبیل رفت و از داشبورد سیگار و کبریت را برداشت. تکیه داد به بدنه‌ی تمیز و براق اتومبیل و سیگاری گیراند. صدای غرش طیاره‌ای که اوج می‌گرفت، نگاهش را بالا برد. سکه هنوز در مشتش بود. با منزل تماس نگرفته بود و می‌دانست همه منتظر هستند. سیگار به دلش نچسبید. نیمه‌سوخته زیر پا لهش کرد و به طرف سالن فرودگاه برگشت.»

روژینا
۱۴۰۲/۰۶/۰۳

این رمان در واقع جلد دوم دلکوچه و داستان زندگی فرهاده و خیلی قشنگه واقعا به نظرم من نسخه چاپیش رو خوندم.این رمان هیجان و کشش داستانی به شدت دلکوچ رو نداره ولی اخر و عاقبت شخصیت ها رو میگه

- بیشتر
soroor
۱۴۰۲/۰۶/۰۸

قشنگ بود ولی دل کوچ بهتر بود .بنظرم تو روابط خصوصیشون نویسنده یادش میرفت که داستان برای پنجاه سال قبله

س.ب
۱۴۰۲/۰۶/۰۵

نسبت به دلکوچ ضعیفتر بود،ولی درکل خوب بود

nafis.s.m
۱۴۰۲/۰۶/۱۲

قشنگ بود ...اما چه قدر دلم گرفت برای بزرگ .... اسم هرکسی تو این کتاب بر حسب شخصیتش بود ...بزرگ واقعا بزرگ‌بود و والا والا بود و ....

کاربر ۳۵۶۸۱۲۸
۱۴۰۲/۰۵/۲۸

بسیار عالی، ادامه رمان دلکوچ می‌باشد.

Negar Shojaei
۱۴۰۲/۰۷/۱۹

این کتاب ادامه دلکوچ هست...خوبه که سرنوشت ادمای قصه رو میفهمی..اما جذابیت و کشش دلکوچ رو نداره.دلکوچ ی چیز دیگس

NilGooN
۱۴۰۲/۰۷/۰۳

قابل مقایسه با دلکوچ نیست.خیلی ضعیف بود

شب آفتابی
۱۴۰۲/۰۶/۱۹

قشنگه ولی نه به اندازه دلکوچ نخونید چیزی از دست ندادین

yeganeh
۱۴۰۲/۰۶/۱۱

ادامه ی کتاب دلکوچ. زیبا بود.

Mina.A
۱۴۰۳/۰۹/۱۷

ادامه دلکوچ بود، اما مثل دلکوچ قوی نبود..

حجم

۳۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۱۴ صفحه

حجم

۳۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۱۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان