کتاب ترک نشدنی
معرفی کتاب ترک نشدنی
کتاب ترک نشدنی نوشتهٔ راسل پولدرک و ترجمهٔ فهیمه نصرتی است. انتشارات هورمزد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یکی از کتابهای حوزهٔ توسعهٔ فردی است.
درباره کتاب ترک نشدنی
چرا مغز ما باعث ماندگاری عادات میشود؟ کتاب ترک نشدنی به پاسخ این پرسش پرداخته است. این کتاب به موضوعاتی مانند چیستی عادت، سازوکار عادت مغز، خودکنترلی، اعتیاد، علم تغییر رفتار جدید، برنامهریزی برای موفقیت، ترک عادتها و... پرداخته است. همهٔ ما عادتهایی داریم که برایمان ناخوشایند هستند و دوست داریم آنها را ترک کنیم، اما برای بسیاری از ما انجام این کار تقریباً غیرممکن است. دلیلی که برای آن وجود دارد این است که مغز یک ماشین عادتساز است. راسل پولدراک، عصبشناس برجسته در کتاب حاضر، گزارشی جذاب و معتبر از علم چگونگی ایجاد عادتها در مغز ارائه کرده و گفته است که چرا شکستن آنها بسیار سخت است و اینکه چگونه استراتژیهای مبتنی بر شواهد ممکن است به ما در تغییر رفتارهای ناخواسته کمک کنند.
ترک نشدنی گردشی روشن از آنچه علوم اعصاب درمورد تغییر عادت به ما میگوید، ارائه کرده است. این اثر «راهحلهای آسان» را که توسط علم پشتیبانی نمیشود، از بین برده و توضیح داده است که چگونه دوپامین برای ایجاد عادات ضروری است و چگونه جنگ بین عادتها و رفتارهای هدفمند عمدی منعکسکنندهٔ رقابت بین سیستمهای مختلف مغز است. در این کتاب، یاد میگیرید که چگونه نشانهها باعث ایجاد عادتها میشوند. چرا باید قوانین را یاد بگیرید؛ نه تصمیمگیری را. چگونه محرکهای دنیای مدرن ماشین عادت مغز را ربوده و منجر به مصرف مواد مخدر و سایر اعتیادها میشود. چگونه علوم اعصاب ممکن است روزی ما را قادر به از بین بردن عادتهایمان کند؛ این کتاب همچنین تغییرات گستردهٔ عادتها را (از فرد به جامعه) که برای رسیدگی به بزرگترین چالشهای زمانه ما موردنیاز است، موردبحث قرار داده است. فراتر از هیاهو برای ارائهٔ درک عمیقتر از زیستشناسی عادات در مغز، کتاب «ترکنشدنی» نشان داده است که چگونه ممکن است بتوانیم تغییراتی را که میخواهیم، ایجاد کنیم و چرا باید با خود و دیگرانی که برای انجام این کار تلاش میکنند، همدلی بیشتری داشته باشیم.
خواندن کتاب ترک نشدنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد عادت در انسان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ترک نشدنی
«اگر بسیاری از بیماریها از طریق «تغییر رفتار» قابل درمان هستند، چرا حرفهٔ پزشکی در کمک به تغییر رفتار ما تا این اندازه ناتوان است؟ در بسیاری از زمینههای پزشکی، علم بیولوژیکی تفصیلی (دقیق) منجر به توسعهٔ روشهای درمانی شده است که اغلب تأثیری انقلابی داشتهاند. یک مثال بارز، عفونت ویروس نقص ایمنی انسانی یا همان اچ.آی.وی است که سبب ایجاد سندرم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز) میشود.
در دههٔ ۱۹۸۰، تشخیص ایدز به معنی ۵۰٪ احتمال مرگ بیمار در عرض ۲ سال بود؛ اما درک عمیق از نحوهٔ عملکرد ویروسها موجب شناسایی این ویروس و توسعهٔ نهاییِ درمانی ترکیبی شد که تشخیص ایدز را از یک «حکم اعدام کوتاهمدت» به یک «بیماری مزمن طولانیمدت» تبدیل کرده است که در حال حاضر اکثر بیمارانِ تحت درمان بیش از ۱۰ سال زنده میمانند. به همین ترتیب، درک ما از بیولوژی مولکولیِ سرطان سبب دستیابی به رویکردهای هدفمندی شده است که چهرهٔ درمان برخی سرطانهای خاص را تغییر میدهد.
موفقیت پزشکیِ مدرن مستقیماً به بهرهوریِ درک مکانیسمهای بیولوژیکیِ اساسی بهمنظور توسعهٔ درمانهای جدید، اشاره دارد. این واقعیت که مداخلاتِ تغییر رفتار در دورهای (که بازدهی سایر درمانهای پزشکی بهطور قابلتوجهی بهبود یافته)، همچنان ناموفق باقی ماندهاند، ممکن است این تصور را ایجاد کند که درک اساسی از تغییر رفتار بهعنوان عامل این مداخلات، ناقص است. درواقع، هیچ نظریهٔ واحدی در مورد تغییر رفتار در روانشناسی وجود ندارد؛ بهعنوانمثال، صرفاً در یک مقاله، ۱۱۷ نظریهٔ مختلف بیان شده است!
برخلاف برخی از حوزههای علمی که برپایهٔ نظریهٔ مشترکی استوار هستند، روانشناسان تمایل دارند نظریههای خود را دنبال کنند. این امر منجر به این شد که والتر میشل فقید به طعنه گفت: «روانشناسان با نظریههای دیگران مانند مسواک رفتار میکنند؛ هیچ فرد محترمی نمیخواهد از نظریهٔ فرد دیگری استفاده کند.» پذیرفتهشدهترین نظریهٔ تغییر رفتار با عنوان «مدل فرانظریه» شناخته میشود که شش مرحله از تغییر رفتار را به این ترتیب تشریح میکند:
پیش تأمل: فرد هنوز آمادگی ایجاد تغییر در رفتار خود را ندارد.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه