کتاب موهیتو (جلد اول)
معرفی کتاب موهیتو (جلد اول)
کتاب موهیتو (جلد اول) نوشتهٔ هما پوراصفهانی است. انتشارات سخن این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک رمان عاشقانه.
درباره کتاب موهیتو (جلد اول)
هما پوراصفهانی در کتاب موهیتو (جلد اول) داستان مردی به نام «جانیار» را روایت کرده است. جانیار در زندگی زناشویی خود شکست بدی را تجربه کرده و احساس میکند تا زمانی که انتقام نگیرد به آرامش نخواهد رسید. جانیار مردی است که از همان ابتدای نوجوانی سختی و درد را تجربه کرده و به همین دلیل تبدیل به شخصیتی پخته ،محکم، قوی، کمی خشن و کمحرف شده است. در این بین جانیار با دختری آشنا میشود به نام «یاس رازقی»؛ دختری عکاس که به نظر میآید میتواند در نقشهٔ جانیار به او کمک کند. جانیار بیرحمانه تصمیم میگیرد از این دختر در پیشبرد نقشهاش سوءاستفاده کند. آیا آنها موفق میشوند؟ آیا میتوانند تا پایان راه بروند؟ رمان موهیتو یک رمان عاشقانهٔ آرام است، ولی اتفاقاتی در آن میافتد که میتواند هیجان بسیاری را به خواننده منتقل کند.
خواندن کتاب موهیتو (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره هما پوراصفهانی
هما پوراصفهانی نویسندهای ایرانی است که در سال ۱۳۶۹ در اصفهان به دنیا آمده است. او که کارشناسیارشد روانشناسی دارد، با چندین رمان، نام خود را به افراد بسیاری شناسانده و نوبت چاپ برخی از آثارش از ۲۰ هم گذشته است. این نویسنده کار خود را با نوشتن در وبسایتی به نام «نودوهشتیا» شروع کرد. این کار و ارتباط متقابل هما پوراصفهانی با مخاطبان نوشتههایش، هم او را در شناخت ضعفها و نقاط قوتش یاری کرد و هم به او انگیزهای بخشید که کارش را جدیتر ادامه دهد. تعداد رمانهای این نویسنده از ۱۰ عنوان عبور کرده است. بعضی از رمانهای او ۲ یا ۳جلدی هستند. «سیگار شکلاتی»، رمان دوجلدی «شکلات تلخ»، داستان سهجلدی «اسپرسو»، «قرار نبود...»، «سجاده و صلیب»، «موهیتو» در ۲ جلد، رمانهای دوجلدی «تقاص» و «اوراکل»، «توسکا»، «استایل»، «ذهن خالی» و «شام مهتاب» و رمان عاشقانهٔ «توسکا» برخی از آثار هما پوراصفهانی هستند.
بخشی از کتاب موهیتو (جلد اول)
«داخل اتاقها چرخی زد، یک جفت دمپایی، یک مسواک، چند وسیلهٔ برقی، چند تکه از وسایل حمام، شامپو، ماسک مو و باز هم چند چیز دیگر که جانیار نمیدانست مصرفشان چیست! همه را داخل نایلون بزرگی ریخت. حتی قاب عکسهای او را از روی دیوار برداشت و با تمام قدرت آنها را بالا برد و روی زانویش کوبید. عکسهای ندا در لحظه پارهپاره شدند، با دستهایش آنها را بیشتر از قبل پاره کرد و کنار در گذاشت که آنها را هم ببرند! اینجا دیگر جایی برای ندا نبود. این خانه، خانهٔ جانیار بود. فقط خانهٔ او!
زیاد هم طول نکشید که تمامی وسایل توسط سمساری از خانه خارج شدند. جانیار شماره کارتی به او داد تا مبلغ را به حسابش واریز کند. با اینکه مبلغ ناچیزی هم به نظر میآمد اما نمیخواست مردک را پررو کند!
بعد از رفتن آنها در خانه چرخی زد. حسابی خالی شده بود، حالا وقتش بود که دوباره خانه را پر کند. وقتش رسیده بود که خانه را با وسایلی پر کند که کمی به زندگیاش رنگ و بو بدهد! حتی از اتاق قهوهایرنگ خودش هم خسته شده بود. در آن لحظه تصمیم بزرگی گرفت. نگاهش سمت ساعتش چرخید، هفت و نیم شب را نشان میداد. نمیدانست کاری که میخواهد بکند درست است یا نه! اما این روزها دیگر به درستی و غلطی کارهایش زیاد هم فکر نمیکرد. چند روز دیگر قرار بود با این دختر همسفر شود و با همدیگر به نامزدی یا همان عقدکنان خواهرش بروند، پس میتوانست روی کمکهای دیگر او هم حساب کند، حالا که دوست بودند میتوانستند در خیلی از موارد به یکدیگر کمک کنند.
گوشیاش را درآورد و به نام ذخیره شدهٔ یاس در گوشی خیره شد، «رازقی»! با لبخند زیر لب زمزمه کرد:
ــ یاس رازقی!»
حجم
۴۵۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۲۰ صفحه
حجم
۴۵۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۲۰ صفحه
نظرات کاربران
نصف کتاب الکی بود و میتونستی بدون اینکه بخونی رد کنی بره و هیچ اتفاقی نیوفته. واقعا بی خود ترین کتاب این نویسنده بود.
سلام، داستان بدی نبود،ولی کمی ضعیف بود و در بعضی جاها تصنعی، در هر صورت برای پر کردن وقت بد نبود.
سلام و درود به نویسنده ی عزیز با این که موضوع داستان تکراری بود ولی هنر شما کشش خاصی برای مطالعه به بنده داد سپاسگزارم