دانلود و خرید کتاب نورالدین پسر ایران معصومه سپهری
تصویر جلد کتاب نورالدین پسر ایران

کتاب نورالدین پسر ایران

معرفی کتاب نورالدین پسر ایران

کتاب نورالدین پسر ایران نوشته‌ی خانم معصومه سپهری است. این کتاب که در آذر ماه ۱۳۹۰ منتشر شده، خاطرات سید نورالدین عافی است. معصومه سپهری برای جمع‌آوری این کتاب شخصاً نیز چندین مصاحبه‌ی تکمیلی از صاحب خاطرات و همرزمان او گرفته است.

درباره کتاب نورالدین پسر ایران

سید نورالدین عافی در سال ۱۳۴۳ در روستای خلجان در نزدیکی تبریز به دنیا آمد. او خانواده‌ای پر جمعیت و کشاورز داشت. در دوران انقلاب در راهپیمایی‌ها و فعالیت‌های انقلابی شرکت می‌کرد. با شروع جنگ ایران و عراق می‌خواست راهی جبهه شود؛ اما به‌خاطر سن کمش او را قبول نمی‌کردند. بارها و بارها اقدام کرد و بالاخره موفق شد. در پاییز سال ۱۳۵۹ دوره آموزش نظامی می‌بیند و به مناطق غرب کشور می‌رود و در سپاه مهاباد شروع به فعالیت می‌کند. در سال ۱۳۶۰ عضو رسمی سپاه کردستان می‌شود و پانزده ماه آنجا می‌ماند؛ ولی مدام در اندیشۀ راهی شدن به مناطق جنگی جنوب کشور است.

نورالدین در هجده سالگی چهره‌اش در اثر جراحت‌های شدید و جراحی‌های زیاد کاملاً شکل خود را از دست می‌دهد. در سال ۱۳۶۳ با دختری شانزده ساله به نام معصومه عقد می‌کند. در ۱۳۶۶ ازدواج می‌کند و در سال ۱۳۶۷ اولین فرزندش، که دختر است، متولد می‌شود. وقتی به منطقۀ جنگ ایران و عراق عازم می‌شود، برادر کوچک‌ترش هم به همراهش می‌رود و در یک بمباران حمله هوایی عراق در برابر چشمان نورالدین شهید می‌شود. بیست و چهار ترکش به بدن نورالدین اصابت می‌کند و او در بیمارستان‌های کرمانشاه و مشهد بارها تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد. به تبریز می‌رود و بعد از شش ماه به جبهه برمی‌گردد. در مرخصی‌هایی که در تبریز می‌گذراند به فعالیت‌های مذهبی و تبلیغی می‌پردازد و هربار بعد از استراحتی کوتاه به جبهه برمی‌گردد. در عملیات‌های زیادی از جمله مسلم بن عقیل، کربلای چهار، و ... شرکت می‌کند و بارها به‌شدت مجروح می‌شود و با وجودی که جانباز ۷۰ درصد است، هر بار بعد از بهبودی نسبی به جبهه برمی‌گردد.

بعد از قبول قطع‌نامه و پایان جنگ برای مداوا به آلمان می‌رود و باز هم تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد و بنا به درخواست خودش زودتر از موعد به ایران برمی‌گردد.

کتاب نورالدین پسر ایران از هجده فصل و عکس‌های ضمیمه و فهرست اعلام تشکیل شده است.

چرا باید کتاب نورالدین پسر ایران را مطالعه کنیم؟

این کتاب ویژگی‌های زیادی دارد که در زیر به آن‌ها اشاره کرده‌ایم:

ویژگی اول، بیان روان و سلیس کتاب است. بخش مهم این ویژگی مدیون زحمات معصومه سپهری است که این خاطرات را شیوا و روان، برای ما نوشته‌اند. ویژگی دوم، صداقت و پرهیز از هرنوع مقدس‌نمایی و تطهیر وقایع است. سومین ویژگی کتاب نورالدین پسر ایران طنز مستتر در برخی گفت‌وگوها و مناظره‌ها است. ویژگی چهارم این کتاب، واقع‌نمایی و بیان صادقانه و مواجهه بسیار واقعی با زندگی است. ویژگی پنجم، اشارات معرفتی اثرگذار کتاب است. ویژگی ششم، نمایش وضعیت جامعه آن هنگام و نشان دادن برخی افراد یا گروه‌هایی است در آن زمان که بسیاری از مردم غیور این سرزمین مشغول دفاع از دین و کشور و امامشان بودند، آنها با بی‌تفاوتی یا سهل‌انگاری یا کارشکنی، برخلاف جهت مردم حرکت و عمل می‌کردند. ویژگی هفتم کتاب نورالدین پسر ایران، نمایش عظمت روحی خانواده شهدا است. ویژگی هشتم، تأثیر توسل به ائمه اطهار علیهم السلام و خصوصا امام رضا علیه السلام است. ویژگی نهم، بیان دقیق برخی حوادث جبهه‌ها به‌صورتی واقعی و نه اغراق‌آمیز است. ویژگی دهم که به آن اشاره می‌کنیم، پرهیز از بیان خاطره برای کسب شهرت و امتیاز است.

خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

کتاب نورالدین پسر ایران اثر معصومه سپهری برای کسانی جذاب خواهد بود که به خاطرات شهدا و جانبازان و خواندن کتاب‌های دفاع مقدس علاقه دارند و قصد دارند تا اطلاعاتشان را در این زمینه بالا ببرند.

فهرست کتاب نورالدین پسر ایران

مقدمه

1. کوچه باغ‌های کودکی

2. کردستان

3. من ماندنی هستم

4. دو برادر، یک پرواز

5. زخم بر زخم

6. اردوگاه شهدای خیبر

7. پاسگاه زید

8. زندگی در جنگ

9. کربلای بدر

10. گردان ابوالفضل

11. خداحافظ امیر!

12. کارخانه نمک

13. غواصان حبیب

14. زخم کربلای 4

15. خط شلمچه

16. زهوار در رفته!

17. وقتی اشک کم آوردم

18. دردهای ناتمام

عکس‌ها

تکه هایی از کتاب نورالدین پسر ایران

داد زدم: نزن. و گلوله را بغل کردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسکی که دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیک کرد ... شلیک توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبکی به هوا پرتاب کرد ... هیچ چیز از آن ثانیه‌های عجیب به یاد ندارم ... فقط یادم هست محکم به زمین افتادم در حالی که گردنم لای پاهایم گیر کرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر کرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاک ... به‌تدریج صدای فریاد فندرسکی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه می‌کردند، داد می‌زدند ... من تلاش می‌کردم سرم را از بین پاهایم خارج کنم، ولی نمی‌شد ... احساس می‌کردم مثل یک توپ گرد شده‌ام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله می‌کردم: گردنم را بکشید بیرون ... اما این کار دقایقی طول کشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشت‌های تنم دارند می‌ریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود. حتی نارنجک‌ها و خشاب‌هایی که به کمرم داشتم، ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچه‌ها به سر و صورتشان می‌زدند و گریه می‌کردند. من از لحظاتی قبل شهادتین می‌گفتم، اما هیچ ناله‌ای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم.

حسینی
۱۳۹۸/۰۵/۰۵

کتاب فوق العاده ایه. میشه گفت کل دفاع مقدس توی این کتاب گنجونده شده

kazemi.z
۱۳۹۶/۰۸/۲۴

من این کتاب رو خوندم وافتخارمیکنم که همچین مردانی از خطه ی من در جنگ درخشیدن طوری که خواندن خاطراتشون ادم رو بهت زده میکنه...هنوز تو‌شوکم هنوز مبهوت عشق وعلاقه ورابطه خالصانه اون ادمها با پروردگارشون هستم.هنوز دلگیر شب های

- بیشتر
سینا
۱۳۹۶/۰۹/۲۵

عالیه

فاطمه
۱۳۹۶/۰۱/۱۳

سلام اینجا اگر کسی از کتاب های مورد تایید آقا و عالی درحوضه دفاع مقدس آشنایی داره به من معرفی کنه

HQSAMM
۱۳۹۵/۰۴/۳۱

کمتر از یک هفته خواندمش خیلییییییییی عالی بود. واقعا باید این کتابها را فیلمنامه کنند بجای این فیلم های ....بی خاصیت. بنظرم در فصل آخر مشکلات حاضر کشور را خوب مطرح می کند . انشالله بتوانیم با علم و عمل راه آنها

- بیشتر
homa51
۱۳۹۷/۰۷/۱۲

نسبت به فداکاریهای‌رزمندگان‌در عمق وجودم‌‌احساس خشوع وخضوع بسیار عمیقی دارم.‌قلبا بسیار احترام قاءلم برای همه غیورمردان ایران .امیدوارم ما با عمل وزندگی‌مان‌شرمنده شان نشویم .

۳۱۳
۱۳۹۶/۱۲/۱۳

چه مردان و زنان بزرگی برای اعتلای ایران و عزت اسلام ، خون دلها خورده اند و رنج دوران برده اند. واقعا نورالدین پسر ایران است و بقیه پسرها (مردم)باید خودشان را به او نزدیک کنند .

gilda
۱۳۹۷/۱۰/۲۳

من این کتابو ۴سال پیش خوندم خیلییییی عالیه بی نهایت صمیمانه نوشته شده پیشنهادمیکنم بخونینش

melika
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

میشه این کتاب به طاقچه بی نهایت اضافه بشه؟؟!

ehsan
۱۳۹۸/۱۲/۲۴

میشه این کتابو به طاقچه بی نهایت اضافه کنید🧡🧡🧡

اردوگاه اطفال
احمد یوسف‌زاده
فرمانده من؛ دفتر اول
رحیم مخدومی
وقتی مهتاب گم شد
حمید حسام
بابانظر: خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد
سیدحسین بیضایی
گمشده من‏‫: سرگذشت قرارگاه سری نصرت و نقش شهید علی هاشمی به روایت دکتر محسن رضایی‏‫
محمدمهدی بهداروند
دا: خاطرات سیده زهرا حسینی
سیده اعظم حسینی
خاطرات یک لباس شخصی
ص. خ.
نردبانی برای چیدن نارنج
کرامت یزدانی
فرار از موصل: خاطرات شفاهی محمدرضا عبدی
حسین نیری
مرد ابرپوش
حمید نوایی لواسانی
سرباز کوچک امام (ره)
مهدی طحانیان
کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی
راحله صبوری
شب‌های بی‌مهتاب: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی
محسن کاظمی
گلستان یازدهم: خاطرات زهرا پناهی‌روا ، همسر سردار شهید علی چیت‌سازیان
بهناز ضرابی‌زاده
پایی که جا ماند
سیدناصر حسینی‌پور
جشن حنابندان
محمدحسین قدمی
پوتین قرمزها
فاطمه بهبودی
پروانه در چراغانی؛ بر اساس زندگی شهید حسین خرازی (قصه‌ی فرماندهان ۵)
مرجان فولادوند

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۷۰۱ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۷۰۱ صفحه

قیمت:
۱۳۹,۰۰۰
۶۹,۵۰۰
۵۰%
تومان