کتاب کودکی بر باد رفته
معرفی کتاب کودکی بر باد رفته
کتاب کودکی بر باد رفته نوشتهٔ دایان ارنسافت و ترجمهٔ افروز معتمد است. نشر قطره این کتاب را در حوزهٔ روانشناسی کودک و نوجوان روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب کودکی بر باد رفته
چطور با وجودی که خیر بچهمان را میخواهیم، به او ظلم میکنیم؟ کتاب کودکی بر باد رفته با جلب توجه خواننده به مشکلات فرزندپروری در روزگار ما نشان داده است که چگونه امروزه پدر و مادرها اغلب همچون آونگی گناهآلوده میان دو قطبِ کمپروری و بیشپروری فرزند خود سرگردان هستند. دایان ارنسافت راههای تازهای را پیش رویمان مینهد تا از کارهای خطرناکی که برای ایجاد تعادل میان شغل و خانواده انجام میدهیم، پرهیز کنیم. او ما را فرا میخواند تا بهجای پدرومادری کامل بودنْ صرفاً پدرومادری «بسنده» باشیم، خودآزاری را فرو بگذاریم، به سازگاری برسیم و به فرزندانمان محیطی سالمتر اهدا کنیم تا در آن ببالند. دکتر دایان ارنسافت یک روانشناس برجستهٔ بالینی در حوزهٔ فرزندپروری و استاد مؤسسهٔ رایت در بِرکلی است. او به رواندرمانگری اشتغال دارد و مادر دو فرزند است. این نویسنده، کتاب حاضر را در ۱۰ فصل نوشته است.
خواندن کتاب کودکی بر باد رفته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به پدرها و مادرها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کودکی بر باد رفته
«نسلی که خودش در جهنم پرورش یافته، حالا چگونه فرزندانش را تربیت میکند؟ پاسخ به این سؤال آسان نیست. تعیین مرزها و اِعمال انضباط وظایفی هستند که برای والدین امروزی مملو از اضطراباند. اگر تنها یک موقعیت باشد که والدین در آن به تکاپو بیفتند، آن موقعیت همین است. آنها اغلب در این مسئله دچار افراط و تفریط میشوند. قابلتوجهترین ناتوانی بسیاری از والدین «نه» گفتن است. بعضی از والدین با وحشت بسیار، حتی بالا بردن صدایشان را واکنشی خشن به حساب میآورند، در مقابل برخی دیگر کاملاً از کوره در میروند و در افزایش آمار کودکآزاری نقش بسزایی دارند و در هر دو طرف طیف، هیچکس نمیخواهد دربارهٔ آن سخن بگوید. تعدیل مناسب و گنجاندن خشم سالم در فرآیند فرزندپروری در میان پدران و مادران امروزی به امری قبیح تبدیل شده و تقریباً موضوعی غیرقابل بحث به حساب میآید.
پیشتر آموختیم که والدین در دادوستد عشق میخواهند دوست فرزندان خود باشند نه مجری قوانین. بهعلاوه، اصل عشق بهجای اطاعت، تبدیل به اصل راهنما در روابط والدین و فرزندان شده است. معضل تربیت فرزندان تنها زیرمجموعهای از مشکل بزرگتر دادوستد عشق است. اما ابعاد و شاخههای این زیرمجموعه بهقدری سرنوشتساز است که بحث جداگانهای را میطلبد. در تحول تاریخی از اطاعت به عشق و از شیوههای فرزندپروری مقتدرانه به شیوههای دموکراتیک، خط قرمز کجاست، مجازات رفتار غلط چیست و مرزهای رفتار قابلقبول چه حدودی را در برمیگیرد؟
پاسخ ساده است، اما توضیح آن دشوار مینماید. «تنبیه نکردن کودک مساوی است با لوس کردن او» به نحو بنیادین به «تنبیه کودک مساوی است با از دست دادن او» تبدیل شده است. کافی است دست یا صدایتان را بلند کنید، تا ازنظر بسیاری در نقش پدر و مادر شکست بخورید و فرزندتان را هم نابود کنید. این یک نظام اعتقادی جدید است. برای درک معنای پنهان «تنبیه کودک مساوی است با از دست دادن او»، باید به والدین و تمامیت فرهنگ ضدونقیض پیرامون پرخاشگری نگاهی بیندازیم و ترس والدین از اقتدار، باور آنها دربارهٔ مضرات بدرفتاری و یا حتی استفاده از اقتدار و پرخاشگری در مقابل کودک و کشمکشهای روزمرهٔ والدین بر سر ایجاد محدودیت و اقدامات تربیتی را بررسی کنیم.»
حجم
۲۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۹۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه