
کتاب من احمق
معرفی کتاب من احمق
کتاب من احمق نوشتهی شیما کاتوزیان با نام مستعار هیروشیماست. این کتاب را انتشارات آراسباران در سال ۱۴۰۰ روانهی بازار کتاب کرده است. کاتوزیان بلاگری پرطرفدار است که همین باعث شد تا نشر این کتاب با جنجالهایی جدی روبهرو شود. من احمق روایت زندگی زنی به اسم بیتا است که بهدنبال هویت و تنهایی خود است. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من احمق از شیما کاتوزیان (هیروشیما)
رمان من احمق روایت اولشخص معاصر و نزدیک به راوی است. راوی با زبانی صریح، طنز تلخ و گاهی گزنده، ما را به زندگی و ذهن زنی به نام بیتا وارد میکند. داستان ترکیبی از خاطرات، مشاهدهها، روزمرگیها و تعاملهای اجتماعی است. این داستان احساساتی چند لایه از روابط انسانی، جستوجوی هویت و تنهایی را در خودش گنجانده است. بستر سفر و مهمانداری هواپیما، پسزمینهای پویاست و میتواند برای خیلی از مخاطبها جذاب باشد.
موضوع اصلی روایت شاید تجربههای شخصی بیتا، دغدغهی او دربارهی فشارهای اجتماعی و جایگاه زنان است. او دربارهی سوءاستفادههای عاطفی حرف میزند؛ اما منولوگهای بیپایان بیتا، داستان را با خطر یکطرفه به قاضی رفتن روبهرو میکند.
خلاصه کتاب من احمق
بیتا مهماندار هواپیماست. او بعد از مدتی زندگی و کار در خارج از کشور، به ایران برمیگردد. در مدت این سفر، با آدمهای مختلفی روبهرو میشود. این آدمها شخصیتهایی در گذشته و سایههایی در زندگی امروز او هستند؛ مثلاً دوستان قدیمی، آشنایان و کسانی که در گذشته در زندگی بیتا بودهاند؛ اما حالا بیتا باید روابطش را با این آدمها بازتعریف کند. مواجهه با عشقی قدیمی از جذابیتها و البته کلیشههای این داستان است؛ اما بیتا در ایران میماند و به روابط قدیمی چنگ میزند، یا همهچیز را دوباره پشت سرش رها میکند؟

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
جدا از تمام حواشی پیرامون این کتاب که با نقد نویسنده بهجای نقد سازندهی کتاب پیش آمده است، این کتاب ویژگیهای مثبتی هم دارد. در این کتاب صدای راوی مشخص و متمایز است و شبیه تقلیدی کورکورانه نیست. کتاب سرشار از تجربههایی از زندگی روزمرهی زنان معاصر است و دغدغهی زنان مهاجر، شاغل و در سفر را بازگو میکند. نویسنده در این کتاب جزئیات زندگی روزمره را به رشتهی تحریر درآورده است. این جزئیات در مسائل شغلی، مکان و لحظات سفر ممکن است برای بسیاری از مخاطبها جذاب باشد.
دانلود کتاب من احمق شیما کاتوزیان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب شیما کاتوزیان را به تمام کسانی که طرفدار داستانهای معاصر با محوریت زن امروزی هستند، توصیه میکنیم. این کتاب برای علاقهمندان به شغل مهمانداری هواپیما هم جذابیتهای خاص خودش را دارد.
درباره شیما کاتوزیان؛ نویسنده کتاب
شیما کاتوزیان متولد ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۷ در تهران است. او اینفلوئنسر و بیوتیبلاگر است و در اینستاگرام، یوتیوب، تیکتاک و تردز حضور فعال و میلیونها دنبالکننده دارد. او صاحب برندی آرایشی است؛ اما دربارهی باقی مشاغل و سوابقش اطلاعات موثقی در دست نیست. ویدیوهایی برای اثبات خلاف واقعبودن بعضی از سوابق او، بهاندازهی ویدیوهای خود او پرطرفدار است.
بخشی از کتاب من احمق
«از خواب که بیدار شدم، شکمم میگفت صبح زیبایی را شروع نکردهام. صداها زیاد بودند. صدای حرکت عقربهٔ ثانیهشمار ساعت شماتهدار روی دیوار پذیرایی زیاد بود. از یک عقربهٔ نازک و قرمزرنگ آنهمه سروصدا بعید بود! انگار میخواست فریاد بزند که دارد میگذرد. نیازی نبود... من به زمانبندی دقیق عادت کرده بودم.
ده دقیقهٔ بعد، صدای دوش آب حمام کوچک داخلاتاق خواب زیاد بود. انگار میخواست همه بدانند یک نفر دارد دوش میگیرد.
به فاصلهٔ پانزدهدقیقه بعد از قطع شدن آن صدا، صدای جوشیدن آب داخل کتری روی اجاق آشپزخانه زیاد بود. تمام این صداها در سکوت من با خودم، زیادی زیاد بودند!
«من» همیشه عادت داشتم آواز بخوانم و کار کنم یا با کسی حرف بزنم، حتی اگر به قیمت بیدار کردن کسی در آن وقت صبح باشد. همچنین عادت داشتم ایمیلهایم را صبحها چک کنم و قبل از نوشتن پاسخها، آنها را بلند برای خودم بخوانم.
از نقد کردن وحشیانهٔ برنامههای احمقانهٔ تلویزیون برای خودم و با صدای بلند لذت میبردم و خودم به خودم احسنت میگفتم.
مدت زیادی نبود که به زندگی به شیوهٔ فیلمنامههای سریالی عادت کرده بودم. آخر در سریالها همیشه باید یک نفر حرف بزند، حتی با خودش. صداها در تلویزیون واقعی هستند، اما شنیدن صدای عقربهٔ ساعت و آب سرازیر از دوش و کتری جوشیده شده تا ته، طبیعی نیستند. اصلاً چند نفر در دنیا روزانه به این صداها گوش میدهند و حواسشان هست که در عین حال غصه بخورند؟ من نمیتوانم... یا باید گوش کنم یا غصه بخورم... و من مدتی بود راه دوم را انتخاب کرده بودم!
پس این صداها اضافه بودند.
چمدانم را برای بار آخر چک کردم. احتمالاً کارم بیمورد بود، ولی من انجامش دادم؛ چون مضطرب بودم. برعکس تمام آدمهای معروفی که مدعی هستند در زمان اضطراب به موسیقی گوش میدهند، در مورد من احتمالاً آخرین راهکار به شمار میرفت؛ هرچند تقریباً مطمئن بودم تمام آدمهای معروف، در مصاحبههایشان، چیزی جز حرف مفت نمیزنند. کدام احمقی حاضر میشود واقعیت زندگیاش را برای یک مشت احمق دیگر که به آن اهمیت میدهند، جار بزند؟!
اما خوش به حالشان!
احمقهایی که دربارهٔ سگ دوران کودکیشان که در اثر ضربهٔ خودشان بر سر آن طفلک، مرده است، در مصاحبههایشان میگویند و خاکبرسرهایی که برای خواندن و دیدن این مصاحبهها پول نمیدهند و وقت میگذارند، صاحبان اصلی یک زندگی واقعی هستند. آنها به ما میگویند چه بپوشیم، چه بخوریم، با چه آهنگی چطور برقصیم، آخر هفتهها دهانمان چه بویی بدهد و از دوستپسرهایمان توقع چه سایز الماسی برای انگشتر روز رؤیاییمان داشته باشیم؛ حتی با بیشرمی به ما یاد میدهند چطور سینههایمان را بزرگتر و موهایمان را روشنتر کنیم؛ اما خب این احمقهای لاغرمردنی صاحب خیلی چیزها هستند.»
حجم
۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
نظرات کاربران
وقت خودتونو برای خوندن این کتاب نذارید! اصلا نمیشه بهش گفت رمان! جملات بدون اینکه مفهوم رو درست منتقل کنند به صورتی آشفته کنار هم نشستهن تا در نهایت یک سرنوشت بیسرانجام رو به عنوان داستان تحویل مخاطب بدن!
باید بگم واقعا تعجب کردم نظر و امتیازی برای این کتاب ندیدم و اینکه واقعا خوشحالم ویادگرفتم که کاربران طاقچه همه واقعا کتابخون هستند وکتابخون های واقعی وقتشون صرف این رمان ابکی نمیکنند
خواهشاً وقت با ارزشتونو روی خوندن چنین کتاب هایی صرف نکنید🍂
مسخره، بی محتوا و سراسر جفنگ
واقعا کتاب سطح پایینیه نویسنده این کتاب حتی عادی ترین مکالمات رومزمررو هم نتونسته به خوبی بنویسه چندین بار باید هی جملرو از اول بخونی تا متوجه بشی.واقعا متاسفام برای نویسندش ، حتی اسم نویسنده هم نمیشه روشون گذاشت کتاب
کتاب چیپی بود. اول تعجب کردم که توی فیدیبو نیست اما الان میگم خدا خیرشون بده همچین کتاب بیخودی رو نمیذارن رو سایتشون. من از روی کنجکاوی خوندمش اما اگر نویسنده ناشناسی اینو نوشته بود حتی یک صفحه شم حوصله
حتی تحمل نسخه نمونهاش رو هم نداشتم.
با خوندن همون چند صفحه اول نمونش متوجه میشی که چندبار باید بعضی جملههاشو بخونی تا بفهمی چی میگی ، روان نوشته نشده متاسفانه
جالبه حتی یک نفر هم نظرش مثبت نبوده عنوان کتاب معلومه
نویسنده، موضوع های بی ربط را بهم ربط داده بودند که هرگز زیبا و قشنگ نیست. اوایل کتاب چند جمله بود که حتی معنی هم نداشتند و اشتباه نوشته شده بودند. میان کتاب، خواندن رو رها کردم. پیشنهاد نمیکنم.